وقتی قاتل ترسناک و معروف کابوس شب یک مستندساز و کارگردان شد

طبق اخبار منتشرشده هزینه روانی ساخت یک مستند جنایی درباره قاتل‌های زنجیره‌ای به حدی برای اچ‌بی‌او سنگین بود که کمپانی آ۲۴ مجبور به پرداخت هزینه درمان روحی همه عوامل شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، قتل بی‌رحمانه و تجاوز به چهار دختر نوجوان در یک فروشگاه ماست یخ‌زده در آستینِ تگزاس، موضوع مستند سریالی مارگارت براون برای اچ‌بی‌او با نام «قتل‌های فروشگاه ماست» است.

قتل‌های سال ۱۹۹۱ که قربانیان آن امی آیرز، خواهران جنیفر هاربیسون و سارا هاربیسون، و الایزا توماس بودند، پلیس را سردرگم کرد، خانواده قربانیان را درگیر اندوهی عمیق ساخت و سرانجام، به گفته مارگارت براون، تبدیل به «بخشی از تار و پود شهر آستین» شد.

براون می‌گوید: «این موضوعی‌ نیست که واقعاً بتوانی در آستین از آن فاصله بگیری.»

با اینکه براون (سازنده مستند «نوادگان») از این جنایت باخبر بود، ایده ساخت مستند چهار قسمتی از طرف اما استون و همسرش دیو مک‌کری مطرح شد؛ این زوج پیش‌تر ساکن آستین بودند. آن‌ها این پروژه را به کمپانی  آ۲۴ سپردند تا تهیه‌کنندگی‌اش را برعهده بگیرد.

براون بیش از سه سال صرف مصاحبه با تیم‌های تحقیقاتی پرونده و والدین و خواهر و برادرهای قربانیان کرد. او و تیم تهیه‌کننده‌اش همچنین موفق شدند فیلم‌های بازجویی چهار پسر نوجوانی را که مدتی بابت این جنایت زندانی بودند، پیدا کنند. افزون بر این، براون با ارین موریارتی خبرنگار برنامه‌ی «۴۸ ساعت» که پیش‌تر این پرونده را پوشش داده بود و نیز با مستندساز کلر هویی، که زمانی سعی کرده بود فیلمی درباره این قتل‌ها بسازد، مصاحبه کرد. فیلم‌های رهاشده‌ای که از پروژه‌ی ناتمام هویی باقی مانده بود  و حالا در مستند «قتل‌های فروشگاه ماست» به‌کار رفته‌اند شامل گفتگو با خانواده‌های قربانیان، کارآگاهان، و رابرت اسپرینگستین می‌شود؛ هم‌چنین مصاحبه با یکی از مردانی که بعد از اعتراف اشتباه به شرکت در این قتل‌ها، به اعدام محکوم شد.

نشریه ورایتی در آستانه پخش این مستند در تاریخ ۳ اوت از شبکه HBO با مارگارت براون گفتگو کرده است.

او در پاسخ به این سوال که علی‌رغم این موضوع که این قتل‌ها بیش از ۳۰ سال پیش رخ داده‌اند، اما در مصاحبه‌ها با خانواده‌ها، درد هنوز کاملاً مشهود بود و به نظر می‌آید این کار سخت بود و احتمال سوءاستفاده از احساسات خانواده‌ها وجود داشت می‌گوید: «صد در صد بله، کار بسیار سخت بود. واقعاً وحشت‌زده بودم. راستش نمی‌دانستم قرار است وارد چه چیزی بشوم. با خودم فکر می‌کردم: «خب، من قبلاً هم فیلم‌هایی درباره تروما و دردهای عمیق ساخته‌ام.» واقعاً بخش زیادی از آثارم درباره وقایع وحشتناکی است که برای مردم رخ داده. اما اصلاً برای مواجهه با یک پرونده‌ی تجاوز و قتل حل‌نشده‌ی چهار دختر نوجوان و تأثیری که همچنان روی خانواده‌های آن‌ها دارد آماده نبودم. نمی‌دانستم که بودن در اتاق با اعضای این خانواده‌ها به مدت چند ساعت چه بار عاطفی سنگینی برایم خواهد داشت. بعدش با فکر کردم: «اگه من این‌قدر سخت این موضوع را تحمل می‌کنم، پس آن‌ها چه چیز سختی را تجربه می‌کنند؟» این فکرها مثل حلقه‌ای بی‌پایان در ذهن من بودند که مدام تکرار می‌شدند.»

براون در پاسخ به این سوال که آیا حل نشده بودن این جنایات باعث ایجاد تردید در او برای ساخت مستند شد یا نه می‌گوید: «نه، هیچ تردیدی نداشتم. چون خودم ساکن آستین بودم و دوستان زیادی داشتم که خبرنگار بودند و شدیداً به این پرونده و پیچ‌وخم‌هایش وسواس داشتند. می‌دانستم که این پرونده ظرفیت تبدیل شدن به یک مستند را دارد.»

سپس او در واکنش به اشاره خبرنگار درباره مصاحبه‌ی کلر هویی با رابرت اسپرینگستین در سال ۲۰۰۹ که خیلی تکان‌دهنده‌ است و هم‌چنین در پاسخ به این سوال که آیا بدون فیلم‌های آرشیوی هویی هم می‌توانست این مستند را بسازد می‌گوید: «آن تصاویر مثل یک هدیه بودند. بدون آن‌ها فیلم خیلی متفاوتی می‌شد. کلر هویی یک فیلمساز فوق‌العاده‌ست، اما تلاشی که برای ساخت آن فیلم انجام داد، باعث شد فیلم‌سازی را کنار بگذارد. آن پروژه کاملاً وجودش را درگیر کرد و مجبور شد کنار بکشد. حالا او به یک معلم مدیتیشن تبدیل شده است.»

او به این موضوع که سعی داشته است شخصا  با رابرت اسپرینگستین مصاحبه کند اشاره می‌کند و می‌گوید: « بله من می‌خواستم این کار را انجام بدهم، اما اون رد کرد و نپذیرفت.»

مارگرت براون در ادامه در رابطه با جمع‌آوری آن همه تصاویر آرشیوی برای ساخت مستند و دشوار بودن این کار می‌گوید: «وقتی پروژه به من سپرده شد، از همه افراد دخیل در کار پرسیدم چه تصاویر آرشیوی‌ای دارند. آن‌ها هم همه چیزی که داشتند را برایم فرستادند. احساسم این بود که وارد یک فیلم از دیوید لینچ شدم، ولی در قالب مستند. حس‌وحالش شبیه سریال «توئین پیکس» بود.»

او ادامه می‌دهد: «نوعی حس وهم و رمزآلودی داخل کار بود. صدای موسیقی متن سریال «توئین پیکس» را در ذهنم می‌شنیدم و یک تصویر کلی از ساختار سریال در ذهنم ساخته بودم. اما وقتی خانواده‌ها را دیدم، گفتم: «اوه. نمی‌توانم این را مثل آن سریال بسازم. می‌توانستم بخش‌هایی از آن ایده‌ی بصری را نگه دارم، اما نمی‌توانستم ساختار بیش‌ازحد سبک‌پردازانه داشته باشم. این کار به نوعی تبدیل به یک بی‌احترامی به قربانیان و خانواده‌هاشان می‌شد.»

براون درباره چرایی این نکته که در پروژه از بعضی عکس‌های صحنه جرم استفاده کرده است اما هیچ‌کدام از تصاویر قربانیان را نشان نداده است گفت: «آن عکس‌ها واقعاً وحشتناک‌ هستند. تیم تدوین به من گفت: تو اصلاً نباید آن‌ها را ببینی.»
همه‌شان به‌شدت از آن تصاویر آسیب دیدند. من بعضی از عکس‌ها را دیدم، ولی نه همه‌ را؛ چون تیم تدوین گفت: « اگر تصاویر را ببینی، تا آخر عمرت مثل یک کابوس دنبالت می‌کنند.»

او افزود: «کمپانی آ۲۴ حتی هزینه جلسات روان‌درمانی بخشی از تیم فیلم را پرداخت کرد. چون مواجهه با آن حجم از تاریکی و وحشی‌گری به‌شدت بر روان انسان اثر می‌گذارد. تو نمی‌توانی آن تصاویر را ببینی و بعد وانمود کنی اتفاقی نیفتاده است. واقعا زندگی در  آن تاریکی برای مدت طولانی بسیار دشوار بود.»

او در پاسخ به این سوال که آیا به‌نظرش زندگی کردن در آن فضای تاریک، سخت‌ترین بخش ساخت این مجموعه بود می‌گوید: «بله، ساختن این مستند برای ما واقعاً سخت بود. چون کل فضا خیلی تاریک بود. اما باور داشتیم که تنها راه درست برای ساخت این مجموعه، این است که واقعاً به درون آن تاریکی نگاه کنیم. چون هر کسی در زندگی‌اش تاریکی‌هایی دارد، هر کسی با تروماهایی دست‌وپنجه نرم می‌کند.»

براون در در پایان می‌گوید: «این پرونده یکی از شدیدترین نمونه‌های مواجهه انسان‌ها با تروماست. اما فکر می‌کنم درونش چیزهایی آموزنده هم هست. هر خانواده‌ای با این فقدان به روش خاص خودش روبه‌رو شده بود و همین برایم بسیار جذاب بود.»

مترجم: ریحانه اسکندری

منبع: ورایتی

۵۹۲۴۴

کد خبر 2098107

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین