شخصیتی در لباس روحانیت که طعم قدرت را هم در بالاترین مناصب حکومتی چشید، ولی در نهایت، قدرتی بالاتر از«قدرت ملت» ندید. چرایی این ادعا را اگر بخواهید،فقط کافی است به تعداد انتخابات هایی که هاشمی پا به میدان آنها گذاشت، نگاهی کوتاه کنید. انگار رای مردم برای هاشمی، حکم فتوای مجتهد اعلم را داشت که تا در انتخاباتی حاضر نمی شد، تصدی هیچ منصبی بر او حلال نمی شد!. هاشمی حتی اقامه نماز جمعه را هم بی رضایت مردم بر خود حرام کرد، چون از یاد نبرده بود که اگر این مردم نبودند، او هرگز امام جمعه نمی شد!.
۲- البته هاشمی، مقلدِ مردم شد تا بتواند حافظ حق الناس شود. این همان شاه کلیدی بود که «قرآن» بدست هاشمی داده بود تا هم خطاهایش در پیش چشم مردم، پوشیده شود و هم خدماتش، ارج و قرب مضاعفی در پیشگاه ملت بیابد. البته اینها هرگز به معنای نفی مرجعیت دینی نزد هاشمی نبود و او همواره در مقابل مراجع، خاضع بود. ولی خضوع هاشمی هرگز مانع انتقاداتش به حوزه های علمیه نشد و به همین دلیل هم بارها درباره عواقب ناکارآمدی فقهی نسبت به تحولات روزافزون هشدار داد و راهکار آن را هم تنها در فقه تخصصی دانست!.
۳- اما هاشمی به عنوان کسی که می خواست «مقلد مردم» باشد، چگونه باید به کشف نظر مردم می رسید؟. او برای اینکار اول به تعریف دقیقی از «مردم» نیاز داشت و برای رسیدن به آن به مهم ترین مبنای تشکیل جمهوری اسلامی یعنی رای مردم، متمسک شد. هاشمی با چنین مبنایی بود، که خودش را بارها و بارها به رای مردم گذاشت، چون رای مردم برای مقلد مردم، حکم شرعی داشت. البته او فقط به انتخاباتها هم برای کشف نظر مردم بسنده نمی کرد و در تمام فواصل انتخاباتی، پر تعدادترین دیدارها، مصاحبه ها، سخنرانی ها، نماز جمعه ها و ... را به خود اختصاص می داد، تا سبد کاملی از دیدگاههای مختلف را درباره خود بشنود. تازه با وجود تمام اینها، کتابهای خاطراتش را هم در زمان حیاتش منتشر کرد تا کوچکترین زاویه پنهانی از زندگی خود را برای مردم، باقی نگذارد!.
۴- با این مقدمه اگر هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ اعجاز کرد، بخاطر داشتن عصای موسی نبود، به جهت ایمان و اطمینان قلبی بود. اطمینان از اینکه وقتی «مقلد مردم» باشی، مردم هم در بزنگاهها، مقلد تو می شوند!. هاشمی اگر در انتخابات خبرگان ۹۴ رای چند میلیونی آورد، با نام «خبرگان مردم» پا به میدان گذاشت. تازه حرف آخرش را هم به مردم در آخرین دلنوشته نوروزی خود با عنوان «شاگرد» در مقابل «استاد» زد!.
۵- اینها را نوشتم تا بدانیم هاشمی اگر مرد عبور از بحران ها شد، به اتکای همین باور قلبی به مردم و انسجام ملی بود. او همیشه آماده بود، سینه ی خود را مقابل تیرهای زهرآگین تفرقه افکنان سپر کند تا جمهوری اسلامی در اختلافات غرق نشود و آسیب نبیند. هاشمی اگر امروز هم زنده بود، یقیناً بازهم نصیحتش را تکرار می کرد که؛ -بگذارید- هر چه مردم می خواهند، همان شود!. همان مردمی که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه از سوی صهیونیستها، دوباره «استادی» کردند و مسیر انسجام برگزیدند تا «ایران متحد» از خباثت صهیون در امان بماند. إنْ شاءَ الله که در آینده هم همینگونه باشد. با بهره گرفتن از تجارب تاریخی و عمل به نصیحت دیرین صائب تبریزی، که فرمود: با خلق آشتی کن و با خود به جنگ باش!.
* فعال رسانه ای , دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی