پاسخ من به عنوان کسی که یک تجربه نوسازی رسانه ای مهم و دشوار را تجربه کرده ام، این است:
۱- نظام رسانه ای کشور امروز به شکل لجام گسیخته ای، سلبی شده است. گویی در «غربت تبیین»، فقدان آزاد اندیشی دینی و عزلت منطق و ایجاب، اکثریت ما تبدیل به گرگ های رسانه ای سلبی شدیم و تا هر روز کسی را به هر بهانه ای در فضای مجازی، پاره پاره نکنیم، آرام نمی گیریم. صغیر و کبیر هم برایمان فرقی نمی کند. رای هم که می دهیم آنقدر زود از رای خود پشیمان می شویم، که شاید هاشمی هم اگر امروز زنده بود و نماز جمعه ای می خواند که مطابق مزاج مجازی امروز ما نبود، کاریکاتورِ الاغِ بر عکس هاشمی را هم می دیدیم!. کاری که البته قبلاً در حق هاشمی، به تمام و کمال انجام شده بود و تکرار امروزش، خیلی دشوار نبود!.
۲- مهم ترین دلیلی که اکثریت ما را تبدیل به گرگ های رسانه ای سلبی کرده، خوشه های خشمی است که محور سلبی «شریعتمداری، پایداری، رسانه ملی» در طی سالیانی مدید در قلب آحاد مردم، کاشته و می کارند. همان مردمی که با مشارکت خیره کننده در انتخابات خبرگان رهبری سال ۹۴، تمام رکورد های مشارکت ملی در انتخاباتهای خبرگان را شکستند ولی در نهایت این محور سلبی بود که قریب سه میلیون تهرانی را مفتخر به دریافت نشان «اهل کوفه» کرد تا فقط چند سال بعد از این عملیات سلبی علیه تهرانی های اهل کوفه، نظام بماند و تبعات برگزاری یک انتخابات ۸ درصدی در انتخابات مجلس دوازدهم!. البته از این دست مثال ها فراوان است و حوصله بازخوانی های آنها اندک!. ولی اگر فقط اهانت نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان در سال ۱۳۹۹ را به ساحت مرجعیت عالیقدر شیعه حضرت آیت الله سیستانی را هم به آن اضافه کنیم، متوجه می شویم که عدم نوسازی رسانه ای نظام، چه تبعات هولناکی را برای آینده نظام و ایران خواهد داشت!.
۳- اگر ضرورت نوسازی رسانه ای نظام را بپذیریم، مسأله این است که از کجا و چگونه باید شروع کرد؟. از دید نگارنده اگر اقداماتی نظیر «برچیدن تحصن مقابل مجلس»، «عدم اجرای قانون عفاف و حجاب» و بیان عاشورایی «ای ایران را بخوان» را نشانه های صریح از یک «پارادایم شیفت» رسانه ای در کلان گفتمان رسانه ای نظام بدانیم، قبل از هر اقدامی باید راهبرد جدید «حفظ ایران از اوجب واجبات است» را پذیرفت و به عنوان شاخص نوسازی نظام از آن بهره گرفت.
۴ـ در تحقق حداکثری انسجام ملی بر مبنای راهبرد جدید «حفظ ایران از اوجب واجبات است»، آنچه بیش از هر اقدامی لازم است، یک حرکت ایثارگرانه از سوی محور سلبی برای کناره گیری است. نوشتم ایثارگرانه چون پیشنهادم از سر نصیحت نیست و از روی تمنا است. تمنا از کسانی که هر چند شاید «هم عقیده» نباشیم ولی انصاف هم نیست که از سالها تلاشِ آنها بسادگی گذشت ولی چه باید کرد که متاسفانه خیلی از تحولات پیرامون ایران و جهان جا مانده و همچون سربازی از یک دوران سپری شده، نه تنها امکان هیچگونه تغییری در خود را نمی دهند، بلکه با هر تغییری هم برای فردای ایران می جنگند!. تمنای نگارنده از اعضای اصلی محور ضد انسجام ملی این است که صادقانه از خود بپرسند، که آیا نظام با آنها، انسجام ملی بیشتری دارد یا بدون آنها؟. صریح تر بگویم اگر روشن شود کناره گیری داوطلبانه و احتمالی این ۴ نفر به تقویت انسجام ۴۰ میلیونی در کشور می انجامد، آیا اینها حجت شرعی برای ادامه کار خود خواهند داشت؟!. البته که آنها معمولا در این مواقع، خود را پشت رهبری پنهان کرده و کنار رفتن خود را معادل تضعیف نظام القا می کنند تا هزینه کنار گذاشتن خود را بالا ببرند، ولی اصل ماجرا این نیست و از خود گذشتن بخاطر فردای ایران، اخلاص و «سلامت نفس» فراوانی می خواهد که شاید در این شخصیتها نباشد و به همین دلیل ترجیح می دهند «نوسازی رسانه ای نظام» را فدای ماندن خود کنند نه بالعکس!. درست شبیه ابیات ماندگار بیدل دهلوی که فرمود؛ هر چه دارد «عالم اخلاق» بی «ایثار» نیست/ دست «بسیار» است اگر از «آستین» بیرون کنید!. وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ.
نظر شما