به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزهای نخست شهریور ۱۳۵۹ خبرنگار مجله «زن روز» به منظور تهیه گزارشی از عملکرد بنیاد شهید انقلاب اسلامی که در آن زمان زیر نظر حجتالسلام مهدی کروبی اداره میشد به این نهاد مراجعه کرد؛ اما در کمال حیرت در آنجا با حقایق تلخی درباره گروهی از مراجعان بنیاد شهید مواجه شد، ازجمله اینکه «هشتاد درصد آدرسهایی که در دفتر معلولین بنیاد شهید ثبت شده، نادرست است. وقتی میخواستیم از خانم جوانی که به عنوان معلول انقلاب زیر پوشش خدمات بنیاد شهید قرار دارد عکس بگیریم گفت ما نمیخواهیم فامیلمان بدانند که در خانه اهدایی بنیاد زندگی میکنیم. کسانی هستند که با انگشت گذاشتن روی عکس شهدای گمنام ادعا کردهاند که عکس فرزند یا همسرشان است تا به این ترتیب از کمکهای بنیاد شهید برخوردار شوند. مادر یکی از شهدا در حالی که یخچال در خانه داشت از بنیاد شهید تقاضای فریزر میکرد. در بنیاد شهید میگفتند کسی را سراغ دارند که در اثر نرسیدن مواد مخدر مرده ولی بستگانش او را شهید جا زدهاند. یکی از مراجعین بنیاد شهید، میخواست پولی را که قرار است خرج «جراحی» اش بکنند به او بدهند تا اتومبیل بخرد.»
پیش از این اما برخی انتقادها به برخوردهای مهدی کروبی و مسئولان بنیاد شهید با جانبازان و خانوادههای شهدا وارد شده بود که این گزارش میدانی به گونهای در مقابل آن قرار میگرفت، و نشان میداد که از این سو نیز سوءاستفادههایی انجام میشود. به هر روی خبرنگار «زن روز» پس انتشار گزارشی از مصائب بنیاد شهید، که به تاریخ ۸ شهریور ۵۹ منتشر شد، به سراغ سرپرست این بنیاد، مهدی کروبی، رفت و از او درباره این مشکلات پرسید. بخشهایی از این گفتوگوی مفصل را به نقل از «زن روز» به تاریخ ۱۵ شهریور ۵۹ در پی میخوانید.
چرا پیرامون سوابق و ادعاهای کسانی که به عنوان «مجروح» یا بازماندگان شهدا» به بنیاد مراجع میکنند، تحقیقات درست و دقیق صورت نگرفته و چرا گذاشته میشود گروهی با استفاده از این کوتاهی مسئولان بنیاد به فکر سوءاستفاده بیفتند و به دروغ از مزایایی برخوردار شوند که شایسته خانوادههای شهدا است؟
پیش [از] هر چیز باید بگویم که برداشت شما از صحنههایی که شاید تصادفا در بنیاد شهید، شاهدش بودهاید، برای ما تازگی دارد، چراکه تاکنون همه گزارشها از این بنیاد از من شروع و به برخورد با مجروح یا بازمانده شهیدی ختم میشده که دل پردردی از اینجا و مسئولین داشته و از عدم رسیدگی به خواستهایش نالیده است.
به این ترتیب شاید این اولین دفعه است که خبرنگاری بدون اینکه پیش از همه سراغ من بیاید، خود ناظر جریاناتی بوده که غیرمستقیم او را وادار به طرح سوالاتی در مورد نحوه عملکرد بنیاد کرده است.
شهید را خوان گستردهای برای چپاول یافتهاند، خود را در برخورداری از تسهیلاتی که برای مجروح یا بازماندگان شهدا در نظر گرفته شده، شریک میدانند
برای پاسخ به سوال یا درواقع ایراد شما، باید بگویم که بعد از نزدیک دو سال که از پیروزی انقلاب میگذرد، توانستهایم مجروحین و بازماندگانی را که به این بنیاد مراجعه میکنند به سه دسته تقسیم کنیم: دسته اول معلولین و بازماندگان اصیلی هستند که در صورت احتیاج هم، کمتر پیش میآید دست نیاز به سویمان دراز کنند و آنقدر برخوردشان با بنیاد مخفیانه صورت میگیرد که گاه کار را برای ما نیز دشوار میسازد.
دسته دوم معلولین و بازماندگانی هستند که میتوان از آنها به هر عنوان فرزندان این جامعه نام برد. فرزندانی که خواه ناخواه تا حدی تحت تاثیر فرهنگ این جامعه قرار دارند. فرهنگی که هیچ کداممان نمیتوانیم بقایای اثراتش را بر خود انکار کنیم. به هر حال این گروه از آنجا که معتقدند در حکومت اسلامی مسئله گرفتن حق مطرح است و نه دادن آن، و از آنجا که خود را بیش از خیلیهای دیگر صاحب حق میدانند، درواقع میتوان گفت که مشکلی از آن نوع که در مورد دسته اول گفتم ندارند؛ یعنی این ما نیستیم که برای کمک به آنها اقدام میکنیم، بلکه آنها خود پیشقدماند. البته در این میان به مشکلاتی برخورد میکنیم که ناشی از همان طرز فکر است یعنی که گاه علاوه بر کسانی که صاحب حقاند، خیلیهای دیگر که بنیاد شهید را خوان گستردهای برای چپاول یافتهاند، خود را در برخورداری از تسهیلاتی که برای مجروح یا بازماندگان شهدا در نظر گرفته شده، شریک میدانند.
به هر حال تا آنجا که بتوانیم با این گروه نیز کنار میآییم و میشود ادعا کرد تقریبا زندگی اکثر آنها علیرغم همه توقعات بیجایی که دارند از طریق همین بنیاد تامین میشود.
و بالاخره دسته سومی وجود دارد که جزء مجروحین و بازماندگان شهدای انقلاب قرار نمیگیرند. این گروه که همیشه بیشترین مشکلات نیز از جانب آنها ناشی شده است، یا اصولا در اثر حادثه دیگری مجروح یا کشته شدهاند و یا اینکه در جریان انقلاب، ولی تصادفا جزء معلولین و شهدا درآمدهاند.
به این ترتیب با آزادیهایی که در حال حاضر وجود دارد و همچنین سوءاستفادههایی که ضدانقلاب از هر نارضایتی بهحق یا ناحق میکند و بالاخره با مطبوعات و رادیو تلویزیونی که ناخواسته به هر احقاق حق کاذبی دامن میزنند، این گروه که یا معلول و شهید انقلاب نیستند و خواه ناخواه تنها به منظور سوءاستفاده به بنیاد مراجعه کردهاند و یا تصادفا جزء معلولین و شهدای انقلاب قرار گرفته و بنابراین عمق انقلاب را آنطور که باید و شاید درک نکردهاند، همواره بیشترین درگیریها را چه از ناحیه خودشان و چه به طرق دیگر برای ما به وجود آوردهاند. چراکه کوچکترین اعتراض ما به آنها، باعث خواهد شد که خود را به دفتر امام یا رئیسجمهور و هر ارگان دیگری که میدانند ما را مورد مورد بازخواست قرار خواهد داد، رسانده و از بنیاد و عدم رسیدگی آن به وضع مجروحین یا بازماندگان شهدا شکایت کنند. طبیعی است که این شکایتها از جانب بر فرض رئیسجمهور یا امام، بدون عکسالعمل نخواهد بود. به این ترتیب گاه مجبور میشویم یک پرونده را برای اثبات سوءاستفادهای که به وسیله صاحب آن میشده چندین بار بین بنیاد و دفاتری که اسم بردم، پاس دهیم. درنتیجه روزی نیست که با بیآبروییها، داد و فریادها، شکایتها و حتی التماسهای این قبیل افراد سودجو مواجه نباشیم.
تهدید به قتل
در بعضی موارد، کار را به جایی میرسانند که مستقما از طرف امام یا دفتر ایشان مورد بازخواست قرار میگیریم و یا اینکه در روزنامهها یا رادیو تلویزیون، از همان دید یکطرفهای که گفتم، مورد شماتت واقع میشویم و بالاخره اینکه تهدید به قتل یا انحلال میگردیم.
برای مثال موردی را به یاد میآورم که در آن زنی که شوهرش را هفت سال پیش طی حادثهای از دست داده، بدون آنکه مدرکی دال بر شهادت او داشته باشد، خود را بازمانده شهید انقلاب میدانست و چون از او مدرکی برای اثبات این موضوع خواستیم، کار را به جایی رساند که مجبور شدیم پرونده تحقیقاتی را که در موردش شده بود به دفتر رئیسجمهوری فرستاده و از آنها بخواهیم که بیآبروییهای او دامن نزنند.
البته از این موارد بسیار پیش آمده و میآید که خود شاهد برخی از آنها بودهاید، اگرچه اعتراف میکنم که در بیشتر موارد، عدم تحقیق کافی باعث به وجود آمدن مواردی بودهاند که گفتید، ولی واقعیتهای دیگری نیز وجود دارند که نمیتوان تاثیرشان را انکار کرد که به نظر من مهمترینشان بیعرضگی و یا بیتفاوتی دولت موقت نسبت به این مسئله بود چراکه بعد از پیروزی انقلاب، دولت میبایست سریعا تشکیلاتی برای تهیه آمار صحیحی از شهدا و مجروحین انقلاب و همچنین رسیدگی به وضع زندگی بازماندگان شهدا و معلولین به وجود میآورد ولی عملکرد دولت دراین جریان آنچنان غیرمسئولانه بود که این توهم را پیش میآورد که گویی این شهید و مجروح، شهید و مجروحی نیستند که این دولت را دولت کرد.
و من فکر میکنم که چنانچه دولت موقت در این مورد قاطعانهتر رفتار میکرد، ما امروز بسیاری از مشکلاتی را که در حال حاضر وجود دارد، نداشتیم. البته این مشکلات سوای آنهایی هستند که از قبل از انقلاب دچارشان بودیم.
بنیاد شهیدی که امروز به این صورت وجود دارد، سالها قبل از پیروزی انقلاب یعنی از همان روزهای بعد از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ شکل گرفت
تاریخچه صحیح این بنیاد
برخلاف تصور خیلیها، هسته اولیه بنیادشهیدی که امروز به این صورت وجود دارد، سالها قبل از پیروزی انقلاب یعنی از همان روزهای بعد از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ شکل گرفت. به یاد میآورم که بعد از قتلعام آن روز رژیم یعنی پانزده خراد ۱۳۴۲ تصمیم گرفتیم تشکیلاتی برای اداره جنبش و رسیدگی به وضع زندانیان، تبعیدیها، بازماندگان شهدا و معلولین به وجود بیاوریم. در آن زمان تعداد ما از انگشتان دست نیز تجاوز نمیکرد که همگی نیز از یاران امام بودیم و تمام کمکها نیز زیر نظر امام و از وجوهات اسلامی پرداخت میشد. با اوجگیری مبارزات در سال ۵۷ و ازدیاد شمار شهدا و معلولین و تبعیدیها، بر دامنه افراد تحت پوشش ما و همچنین تاکید امام برای رسیدگی بیشتر نیز افزوده شد و بعد از پیروزی انقلاب و در همان تقسیمبندیهای اولیه، کار سرپرستی کمیتهای را که تحت عنوان کمیته امداد امام به وجود آورده بودیم، به من واگذار شد.
به این ترتیب ناگهان با سیل خروشانی از معلولین و بازماندگان شهدا مواجه شدیم که پیروزیمان را مدیونشان بودیم و این در شرایطی بود که از عهده برآورده کردن نیازهای همان تعداد قبلی نیز بهزحمت برمیآمدیم. در این رابطه، و برای فراهم کردن در درجه اول پول و بعد امکانات دیگر از قبیل مسکن و کمکهای پزشکی، با مشکلات زیادی مواجه بودیم.
به هر حال کارمان را با ۱۵ میلیون تومان که اتاق بازرگانی در اختیارمان گذاشت شروع کردیم و بعد بهتدریج از طرق مختلف از قبیل صندوق حضرت عبدالعظیم، نذر و نذوراتی که امام اجازه استفادهاش را میدادند و حتی کمکهای مردم، تامین بودجه میکردیم.
در هر صورت به هر ترتیب، توانستیم تا شهریور ۵۸ را به طریقی که میتوانستیم بگذرانیم و این در شرایطی بود که کمکم سطح توقعات بالا میرفت و دیگر این ما نبودیم که ابتکار عمل را در دست داشتیم. در شهریور ۵۸ با پافشاری بعضی از اعضای شورای انقلاب ازجمله دکتر بهشتی، توانستیم بودجهای را به خود اختصاص دهیم که با آن بیش از همه قروضی را که به صندوق بعثت و بانک ملی داشتیم پرداخت کنیم.
انشعاب بنیاد شهید
پس از مدتی بنیاد شهید از کمیته امداد منشعب شد و وظیفهاش در درجه اول اختصاص پیدا کرد به برطرف کردن نیازهای پزشکی، رفاهی و فرهنگی معلولین و بازماندگان شهدا.
کار سرپرستی این بنیاد نیز طبق نامهای از طرف امام به من واگذار شد. در این نامه که در ۲۲ اسفند ۵۸ نوشته شد، امام بعد از تاکید دوبارهای که بر پاسداری از خون شهیدان انقلاب و ارج نهادن به فداکاریهای معلولین داشتهاند خواستند تا امکانات خاصی در ده ماده برای مجروحین و بازماندگان شهدای انقلاب فراهم شود.
به این ترتیب بنیاد شهید برای فراهم کردن آن ده ماده، رسما از ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ تاسیس و شروع به کارکرد.
در شرایطی که هنوز پروندههای مربوط به حوزه فعالیت خود را از کمیته امداد منتقل نکرده بودیم، مراجعه روزافزون مردمی که هریک به نحوی خود را مشمول یکی از آن اصول میدیدند آغاز شد. و این هجوم کار، آنچنان شدت داشت که امکان هرگونه رسیدگی دوباره و تصفیهای را در پروندهها از ما سلب نمود.
درنتیجه در حال حاضر که بنیاد مقداری نظم پیدا کرده و تشکیلات سیستماتیک شدهاند با سوءاستفاده و نارضایتیهایی مواجه شدهایم که بیشتر ریشه در نابسامانیهای قبل از تاسیس بنیاد دارند.
بنابراین شاید بزرگترین ایرادی که به ما وارد است، هجوم کار باشد و بس. پس فقط در این رابطه است که میتوانیم به اشکالاتی که شما برشمردید، بپردازیم یعنی فکر میکنم بدون این توضیحات، هیچ توضیح دیگری موجه نخواهد بود.
بخشش از کیسه خلیفه
بعد از برطرف کردن ظاهری مشکل کمبود بودجه مالی و فراهم کردن نسبتا موفقیتآمیز امکانات پزشکی، با مشکل مسکن مواجه شدیم که شاید همیشه بزرگتین مشکل ما بوده است. این مشکل از آنجایی دامن زده شد که عدهای غیرمسئول در سطح شهر اقدام به تاسیس دفاتری کرده و خانههایی را حاتمبخشی کردند. درنتیجه معلول یا بازمانده شهیدی که از بنیاد شهید جواب رد میشنید، به این دفاتر مراجعه میکرد و احیانا خانهای هم میگرفت که نمونهاش همان موردی است که خودتان شاهد بودید. یعنی عدهای از طریق دفتر خانهسازی که تابستان گذشته به وسیله «شیخ حسن کروبی» [برادر مهدی کروبی] تاسیس شد، در شرایطی صاحبخانه شدند که بیش از ۹۵ درصد خانوادههای شهدا و مجروحین ما اجارهنشینند و از آنجا که آن دفاتر بسته شدند هیچ نشانهای از واگذاری آن خانهها در پرونده هیچ یک از معلولین و بازماندگان شهدا وجود ندارد، تا بتوانیم از آن طریق، کنترل دقیقتری بر کسانی که تحت پوششمان قرار میگیرند، داشته باشیم. البته در پاکسازی که درصدد انجامش هستیم سعی خواهیم کرد پروندهها را تکمیل و در مورد لزوم تصفیه کنیم.
در مورد تغییر آدرسها که ایرادی است وارد، بیشترین قصور باز هم از ناحیه نارساییهای کمیته امداد امام ناشی میشود. البته در مواردی، گروه تحقیق ما که به صداقت و درستیشان ایمان داریم، سادهاندیشی کرده و حتی در بعضی موارد فریب نیز خوردهاند که فکر میکنم بعد از بررسی و تحقیق دوباره در مواردی که تغییر آدرس، تنها در پرونده ضبط نشده و سوءاستفادهای در کار نبوده، دست به اصلاح خواهیم زد و در مواردی که تغییر آدرس به دلیل سوءاستفاده صورت گرفته پرونده را بایگانی کرده و صاحب پرونده را تحت تعقیب قرار خواهیم داد.
برخی از مجروحینی که برای معالجه به خارج اعزام کردیم، صحنههایی را به وجود آورده بودند که باعث بیآبرو شدن بنیاد شده است
آبروی بنیاد
در مورد عدم تحقیق کافی که از همان ابتدای صحبتهایمان چندین بار نیز مورد اشاره قرار گرفت و همچنین موارد خاص دیگری که با آن برخورد کرده بودیم، فکر کردیم لازم است، بار دیگر، مثالهایی را که در دست داشتیم، مطرح کنیم.
اینها مشکلاتی است که شاید این روزها به هر ارگان انقلابی دیگری نیز سر بزنید، نظیرش را خواهید دید و من خود، موارد جدید دیگری برای گفتن دارم. مثلا من میدانم برخی از مجروحینی که برای معالجه به خارج اعزام کردیم، صحنههایی را به وجود آورده بودند که باعث بیآبرو شدن بنیاد شده است و یا میدانم که کمترین عکسالعمل کسانی که مستمریشان را به دلایل مختلف از قبیل کشف سوءاستفاده و یا بهبود کاملشان قطع میکنیم این است که از بنیاد شهید شکایت به مقامات و مطبوعات میکنند ولی اینها شاید ۳ درصد از کل کسانی نباشند که تحت پوشش ما قرار میگیرند که سعی داریم آن را به صفر برسانیم.
شهدای قبل از انقلاب
بعد از شنیدن این پاسخ نسبتا کلی با اشاره به این مطلب که تحقیق در مورد شهدای گمنامی که در گورهای دستهجمعی به خاک سپرده و یا کسانی که در روزهای انقلاب ناپدید شدهاند، مشکلات و ناخالصیهایی به همراه دارد. از آقای کروبی خواستیم لااقل به این سوالمان پاسخ گویند که آیا این ناتوانی در تحقیق، آنجا که قاچاقچی و مجرمی را در زندان قصر یا اوین، به دار آویختهاند نیز میتواند همانقدر وجود داشته باشد و اگر داشت، آیا موجه است؟
اصولا بزرگترین مشکلات ما از ناحیه شهدای قبل از انقلاب ناشی میشود. چراکه تحقیق در مورد کسی که در زمان خفقان و در زندانهای رژیم به شهادت رسیده، از آنجا که دستگاه همواره سعی میکرده هیچ مدرکی دال بر جنایاتش، از خود به جای نگذارد، بسیار مشکل است. درواقع یکی از مسائلی که همواره با آن مواجهیم، شهدای اصیلی هستند که به دلیل نداشتن مدرکی محکم، از کمک به خانوادههاشان بازماندهایم. بنابراین سعی میکنیم در این موارد دقتمان آن اندازه باشد ک باعث نشود، بسیاری از پروندههای واقعی متروک شوند.
درنتیجه از آنجا که در این موارد، مدارکمان صد درصد نمیتواند مستند باشد، گاه ناخالصیهایی نیز در آن به چشم میخورد و با وجود آنکه برای اثبات یک مدعا، گاه تا بهشتزهرا و پزشکی قانونی نیز میرویم، باز میبینیم که مجرمی را به جای شهید جا زده و ماهها از آن طریق سوءاستفاده کردهاند. یا اینکه در اثر حادثهای مجروح و معلول شده و خود را به عنوان معلول انقلاب معرفی نمودهاند.
البته، در مواردی نیز میتوان با کمی تحقیق، به حقیقت یا عدم حقیقت ادعایی پی برد. برای مثال، در مورد کسانی که ادعا میکنند در زندانهای رژیم شکنجه شدهاند، بهراحتی میتوان با چند سوال درباره بازجوها، بندها، سال زندانی شدن، همسلولیها و خلاصه اطلاعاتی از این قبیل که هر زندانرفتهای به آنها واقف است، حقیقت قضیه را دریافت.
اطلاعاتی در مورد شعب بنیاد شهید در سایر شهرستانها و آماری از افراد تحت پوشش آن، در اختیارمان قرار دهید.
آمار دقیقی از معلولین و شهدایی که تحت پوشش بنیاد شهید قرار دارند، وجود ندارد؛ ولی به طور تقریبی میتوان گفت که در شعب این بنیاد در سراسر ایران نزدیک ۲۰ هزار پرونده در جریان است. البته پاسداران و ارتشیها به جز مواردی مانند تهیه خانه، فراهم کردن امکانات معالجه و دادن وام، از خدمات بنیاد شهید استفاده نمیکنند و تحت پوشش این مرکز قرار نمیگیرند.
بودجه بنیاد
اصولا بودجه بنیاد چقدر است و از کجا تامین میشود و به کدام سازمان یا وزارتخانهای وابسته است؟
بودجه بنیاد که همین اواخر از طرف شورای انقلاب تصویب شد، ماهی ۵۰۰ میلیون ریال است و علاوه بر آن قرار است ماهی ۵۰۰ میلیون ریال دیگر نیز برای هزینه مسکن در اختیارمان قرار دهند که از طریق دولت تامین میشود.
در مورد وابسته بودن نیز، میتوان گفت که با بودجهای جداگانه جزء وزارت بهداری و بهزیستی قرار میگیریم.
برخی از خانههای مصادرهشده را که برای سکونت بلامانع باشند، با حکم دادستانی تصاحب میکنیم
اقداماتی را که برای رفع مشکل مسکن معلولین و بازماندگان شهدا انجام دادهاید شرح دهید.
تاکنون در تهران موفق شدهایم به خیلیها خانه بدهیم. از آن جمله یک شهرک ۱۷۰ دستگاهی بوده است که برای خاتمه دادن به عملیات ساختمانیاش، حدود ۱۵ میلیون تومان، از بودجه بنیاد را به مصرف رساندهایم. علاوه بر آن برخی از خانههای مصادرهشده را که برای سکونت بلامانع باشند، با حکم دادستانی تصاحب میکنیم. به اینها باید شهرکهایی به ترتیب با ۴۰، ۲۵۴ و ۳۰ دستگاه را نیز اضافه کرد. البته این میان مقدار زیادی زمین و به دنبال آن وام و تسهیلات نیز در اختیار معلولین و بازماندگان شهدا قرار داده شده است.
در خیلی از شهرستانها نیز خانههایی را زیر نظر واحد مسکن بنیاد شهید و همچنین بنیاد مسکن ساخته و در اختیار معلولین و بازماندگان قرار میدهیم.
البته در برخی از شهرستانها بخصوص مانند کردستان و بعضی نواحی آذربایجان غربی به دلیل عدم امنیت، هنوز نتوانستهایم به آن صورت باید و شاید شعبه دایر کنیم که امیدواریم در آینده نزدیک به این کار نیز نائل آییم.
در حال حاضر با چه کمبود و نارساییهایی مواجه هستید و فکر میکنید کدام امکان انقلابی یا اداره دولتی، بیشتر از سایرین میتواند کمکتان کند؟
در حال حاضر بیشترین کمبود ما در زمینه فرهنگی است چراکه معتقدیم تا مردم به آن درجه از رشد و شعور که انقلاب فرهنگی به آن هدف باید تحقق یابد نرسند این مشکلات و کوتاهبینیها وجود خواهد داشت.
برای برطرف کردن این مشکل، بیش از همه نیاز به همکاری وزارت آموزش و پرورش داریم. البته واحد فرهنگی به این منظور تشکیل شده که در آن گروههایی از خانمها هرکدام مسئول برطرف کردن نیازهای فرهنگی عدهای از معلولین و بازماندگان شهدایی که تحت پوشش بنیاد قرار دارند شدهاند.
در مورد سایر سازمانها، بیش از همه از شهرداری و وزارت مسکن و شهرسازی گله داریم و در مقابل از همکاریهای بیدریغ هواپیمایی و وزارت امور خارجه و بانکها سپاسگزاریم. به هر حال بیشترین مشکل ما در مورد استخدام معلولین و بازماندگان شهدا است و بدون همکاری وزارتخانهها و سازمانهای دولتی امکان ندارد بتوانیم این همه متقاضی کار را به کار بگماریم.
در مورد امکانات پزشکی بنیاد هم باید بگویم که در حال حاضر آسایشگاهی مخصوص به معلولین انقلاب در تهران وجود دارد که امیدواریم بتوانیم توسعهاش داده و مجروح بیشتری بپذیریم. البته آمار دقیقی از اینکه چه تعداد از مجروحین در داخل یا خارج از ایران معالجه شدهاند در دست نیست ولی میدانم که قرم قابل ملاحظهای است.
در حال حاضر بسیاری از نواقصی که در مرکز پزشکی بنیاد وجود داشت، از بین رفته. در مرکز فیزیوتراپی بنیاد همهروزه بسیاری از معلولین تحت درمان قرار دارند. همچنین در بیمارستان شهید مصطفی خمینی (میثاقیه سابق) که به نفع بنیاد شهید مصادره شد نیز عده زیادی از مجروحین انقلاب بستریاند.
به هر حال هیچ مجروحی در بنیاد با جواب رد مواجه نمیشود و از این ظر میتوان ادعا کنم که موفقتر از زمینههای دیگر بودهایم.
۲۵۹
نظر شما