خاطرات ناصرالدین‌شاه: هر روزه آبگوشت در حضور بار می‌کنیم

قدری که از کنار راه راندیم، بعد سوار کالسکه شده به جعده [جاده] افتادیم. بسیار جای مهیب دزدگاهی است. همیشه این‌جا دزد پیدا می‌شود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز سه‌شنبه یکم رجب ۱۲۸۷ (۵مهر ۱۲۴۹) نوشت: صبح آفتاب نزده برخاستم رفتم حمام، رخت پوشیده سوار شدیم. امروز باید رفت به رحیم‌آبادِ زرند [«پرندک» در مسیر اتوبان تهران – ساوه]، ده ملکی محمدمرادخان سرتیپ. خیلی سواره رفتیم. با وزیر خارجه، میرزا عبدالوهاب گیلانی، حسام‌السلطنه، امین‌الملک، ظهیرالدوله صحبت‌کنان رفتیم. مجدالدوله هم پیدا شد، او هم قدری با میرزا عبدالوهاب در باب طلبش حرف زد. بعد رحمت‌الله‌خان، امین‌نظام، حسن‌خان قره‌پاپاق، حبیب‌الله‌خان تنکابونی دیده شدند؛ تازه آمده‌اند.

قدری که از کنار راه راندیم، بعد سوار کالسکه شده به جعده [جاده] افتادیم. بسیار جای مهیب دزدگاهی است. همیشه این‌جا دزد پیدا می‌شود. از کاروانسرا که قدری رد می‌شود به رودخانه شور می‌رسد، اما هیچ آب نداشت، به قدر قنات قصرفیروزه آب داشت. دره‌ماهور زیاد بود. این‌جا هم دزدگاه است.

از رباط که بیرون می‌آیی الی کاروانسرا سنگی، دست راست کوه سیاه‌رنگ پستی، به فاصله نیم فرسنگ هست. از رباط [کریم] به آن طرف کوه‌ها بسیار دور شده، همه جلگه می‌شود. از رودخانه شور هم که می‌گذری قدری دره‌ماهور ست، بعد صحرا و صاف است. راه کالسکه بسیار خوبی است. خیلی راه رفته، کنار راه به ناهار افتادیم. عکاس‌باشی دو شیشه عکس خوب انداخت.

حکیم طولوزون [پزشک مخصوص ناصرالدین‌شاه]، امین‌الملک و پیشخدمت‌ها همه بودند. عکاس‌باشی یک کالسکه از دیوان دارد، اطاق تاریک عکس کرده است، اسباب عکس هم توی آن است. بعد از انداختن عکس، خودش با عرفانچی توی کالسکه می‌نشینند. خان پیرمرد هم آمده بود.

بعد سوار کالسکه شده قدری راه رفتیم. حرم در طرف دست راست به ناهار افتاده بود. سوار اسب شده رفتم. ناهارگاه حرم ملاحظه شد، زیاد جنجال بود، همه ناهار می‌خوردند. تماشای غریبی داشت. قدری ایستاده رفتیم، باز سوار کالسکه شدیم راندیم. خیلی راندیم تا از یک ماهور کوچکی مثل گردنه رد شدیم. جلگه پست وسیعی به نظر آمد، اردو نمایان شد. دهات و قلعه‌جات که از آن جمله ده «پیک» [«زرندیه» واقع در ساوه] است، طرف دست چپ بودند.

خلاصه راندیم تا رسیدیم منزل. اردو به طور هندسه، اما تنگ و نزدیک به سراپرده افتاده بود. احکام صادر شد به حسام‌السلطنه که از فردا درست بیفتد. چهار ساعت به غروب مانده رسیدیم. امروز شش فرسنگ راه بود. در بین راه جان‌محمدخان سرتیپ، دایی انیس‌الدوله [و] حاکم ساوه، فتحعلی‌خان سرکرده شاهسون بغدادی و غیره آمدند. قدری دراز کشیدیم. گربه‌ها را خوب آورده بودند. یک گربه شیرخور کوچکی، فخرالملوک در ورود به رباط‌کریم در صحرا پیدا کرده بود. یعنی حاجی بلال پیدا کرده بود. به حاجی بلال امروز صبح سپرده بودم، حالا عصری آورده بود با گربه‌های ما بازی می‌کرد.

میرزا عبدالله ناخوش شده است. آقا سیدصادق مجتهد با پنج نفر پسرش آمده است، امروز وارد شد، با چاوشش و تخت و غیره. سیدابوطالب روضه‌خان هم آمده است. زن‌عموی انیس‌الدوله و مریمی هم آمده‌اند. ناظم افندی شارژدافر [کاردار] عثمانی همراه است. نایب اول دولت روس هم همراه است. هر روزه آبگوشت در حضور بار می‌کنیم. نظاره هم آمده است با انیس‌الدوله. امین‌الملک می‌گفت زن من هم آمده است با کجاوه و غیره. اغلب نوکرها زن آورده‌اند، یعنی پیش و پس فرستاده و می‌آورند.

شب بعد از شام قرق شد، معیر، ظهیرالدوله، حسام‌السلطنه، یحیی‌خان و غیره آمدند. قرار نرخ اردو گذاشته شد، بعد خوابیدیم. یوشی...

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۷۶-۷۵.

۲۵۹

کد خبر 2121178

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 33
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 23
  • Zeynl IR ۱۰:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    14 40
    درود به سلسله ایران ساز قاجار و رحمت خدا به روح شاه شهید
    • IR ۲۳:۲۷ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
      7 9
      مسخره
    • امین IR ۱۸:۵۷ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
      0 0
      ایران ساز بودن یا زن بده خاک بگیر؟ همین ناصرالدین شاه بیشتر از هر شاه قجری دیگری خاک در عهدنامه ها به بیگانه داده
  • IR ۱۱:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    28 34
    کسانی که هر روز در خبر آنلاین و تابناک و و و و تکه ای از تاریخ ننگین ایران که حکومت این ترک های بی شرف بر ایران بوده است منتشر می کنند یا ترک هستند یا مریص اند و یا منظوری دارتد
    • IR ۱۹:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
      8 3
      برای عبرت خوب است
    • سعید IR ۱۹:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
      14 0
      ستارخان وباقرخان هم ترک هستند وان سه سرباز ترک که در کنار رود ارس مقابل لشکر شوروی مقاومت کردند پس همه را به پای ترکها ننویس
    • IR ۰۲:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۷
      7 0
      آفرین به شما که آگاه هستین به تاریخ ایران
    • مجتبی IR ۱۷:۲۷ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
      0 0
      ترکها در چند برهه بر کشور حکومت کردند. دوران صفویه شد بهترین و دوران قاجار ننگین. نمیشود به یرف دوره قاجار قضاوتشون کرد.
  • IR ۱۲:۴۵ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    15 10
    از این خاطرات لطفا زیاد بگذارید
  • محمد IR ۱۴:۴۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    37 9
    عجب خاطرات چرت و پرتی ، خاک بر سر قاجار
    • IR ۱۵:۴۴ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
      14 1
      واقعا خاک بر سر این شاه بی لیاقت هرجا می‌رفته خودش از دزدها میترسیده اینجا دزد داره اونجا دزد داره پس تو چه غلطی کردی مفت خور
  • سحر IR ۱۹:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    7 2
    از نظر خاطره ،چیز تاریخی و جالبیست ولی اینکه شاه در مملکت خودش از دزد می ترسد جای بسیتاسف
  • IR ۱۹:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    7 2
    یابه فکر شکمشون بودن یا زن گرفتن بدبخت مردم اون زمونه چی کشیدن ازدست این قاجار بی لیاقت
  • هدیه IR ۲۰:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    9 0
    آدم یاد شاه شکرستان می‌افته
  • ناشناس IR ۲۱:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    21 1
    هزاران لعنت بر سلسله ننگین قاجار ازجمله ناصرالدین‌شاه فاسد جنایتکار روحش در عذاب الهی
  • IR ۲۳:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۶
    9 1
    نوع نگاه پادشاه مملکت را ببنید: همش حرفهای بی فایده و روزمرگی
  • کیوان IR ۰۲:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۷
    6 1
    ننگ بر حکومت بیشرف قاجار که ایران و تبدیل به ویرانه کرد مردمانی که افتخارشان ریشه مغول داشتن بود
    • IR ۱۱:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۹
      3 4
      پالانی ها چه گوهی خوردن این همه بدبختی برای ملت یادگاری خانواده پالانی است
    • امین IR ۱۹:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
      0 0
      به بی نام الان جمهوری اسلامی داریم. حکومتی که به ۲۵۰۰ سال سلسله های شاهنشاهی خاتمه داد بنابراین سر قاجار و پهلوی چونه نزنین که جفتشون سر و ته یه کرباس بودن
  • ساوجی IR ۱۹:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۷
    8 4
    ناصرالدین شاه بسیار اهل مطالعه بود.جامعه شناس قدری در زمان خود بود .ومردم زمانه اش را خوب می شناخت .ایشان را در زمان حال محک نزنید .فرنگ رفته بود .با پاستور هامماشات میکرد .ولی دستش بسته بود .خرافات و مجریان خرافه قدرت خیلی زیادیداشتند
  • عباس IR ۱۵:۳۹ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
    9 3
    خاک بر سرتون شاه که هرجا میرفتی خودت از دزدها میترسیدی که اینجا دزد داره حروم لقمه مملکت رو به فنا داد
  • IR ۰۲:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۹
    1 0
    همه شما نظرهاتون به هر نوع و تفکری ک بود دادید....اگه خود شماها به جای ناصرالدین شاه یا هر شاه دیگه ای ک در راس امور بود بودید چ کارها میتونستید انجام بدید.؟؟؟همون ترکها قزاقها و هر حکومتی ک همراه با دولت قاجارها در یه کشور دیگه شاا بودند همون ها هم این مدلی حکومت کرده اند....پس قضاوت کردن مناسب نیس...
  • رضا IR ۰۹:۴۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۹
    3 0
    جالب اینجا بود که رود شور اون موقع هم مانند حالا آب نداشته
  • عماد IR ۲۳:۴۸ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۹
    0 0
    بنظرم ناصر الدین شاه با سوادترین شاه قاجار واهل مطالعه وعلم بوده و اما آن زمان کسی زیاد به اهل قلم بهت نداده است
  • IR ۰۶:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
    0 0
    همین قاجاریه بود که ایران حقیر وکوچک را وسعت داد و بزرگ کرد الان که داری تو احمق زر میزنی از صدقه سر همین قاجاره است
    • ایرانی IR ۱۹:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
      0 0
      واقعا حالت خوبه ؟ تا حالا تاریخ ننگین قاجار رو کخوندی ؟ که به خاطر ترس و شهوتشون مملکت رو به فنا و دادن با چه رویی ازشون دفاع میکنی ؟
  • IR ۱۲:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
    0 0
    شاهی که از دزد های مملکت خودش میترسیده....
  • IR ۱۳:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
    0 0
    شاه خودش هم از دزدان میترسید خخخخ
  • IR ۱۳:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۱
    0 0
    یه بنده خدایی میگن از پادشاهی گله کرد که که این چه رسم حکومتداری است پادشاه هم که پادشاه زرنگی بود فرصت را غنیمت شمرد و گفت سه ماه به مرخصی می‌روم اگر در این سه ماه وضع کشور تغییر کرد ا او را به تو واگذار می‌کنیم خلاصه اینکه شاه در پی خوشی روانه سفر شد بعد از سه ماه وقتی که برگشت هرچه نظاره کرد اون شخص رو پیدا نکرد از دوستان سراغش را گرفت وقتی آوردنش دیدن که یک طرف دست و پای فلج شده و به موهای سرش کم پشت و جو گندمی شده‌اند پادشاه رو به اون مرگ کرد و گفت حکومت که تغییر نکرده است ولی انگار به شما خیلی خوش گذشته است مرد در جواب پادشاه گفت شما که حکومتت را به ما واگذار نکردی ولی ما یک دست و پای خود را به خاطر غصه خوردن به شما واگذار کردیم صدای دهل از دور خوش است بیرون از گود نشستن و داد زدن پایش را بگیر کار روزمره ماست
  • محمد طبیب چی IR ۱۶:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۱
    0 0
    سلام . حالا منظورش ازین سفر چه بود ؟
  • افرا IR ۱۰:۰۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
    0 0
    این خاندان غیر از اینکه ایران را ویران کردند چی داشتن،،،خاطرات این روانی غیر از اینکه این آمد و آن آمد و نوکر و زن و رقاصه اوردن چی نوشته مگه نوشته رفتیم بیمارستان افتتاح کردم یا پل ساخته، ننویس از این خاندان منفور مگه اینکه فامیلت باشه
  • Xyz IR ۱۲:۴۷ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
    0 0
    چه شاهی همش دنبال عشق وحال بوده شپش از سر کول مردم بالامیرفته سر سوزنی به فکر مردم نبوده تا جایی هم که خودش ودار ودسته اش هم توانسته اند دادن رفته...
  • مجتبی IR ۱۷:۳۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
    0 0
    درود خدا بر میرزا رضای کرمانی که این لکه ننگین را هز تاریخ این مملکت حذف کرد.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین