به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در دهه چهل خورشیدی (دهه شصت میلادی)، تمام دنیای مد جهان به نگاه شش نفر بند بود؛ شش روزنامهنگار و منتقد نامدار مد که در آغاز هر فصل، با یک جمله تعریف یا تکذیب خود، میتوانستند برندی را به عرش ببرند یا به فرش بکوبند. این شش نفر، تنها با چرخاندن سر قلمشان، قادر بودند با تحسینی کوچک میلیونها زن را در سراسر جهان به سوی یک مدل تازه سوق دهند یا برعکس، میلیونها زن را از یک کلکسیون متنوع بیزار کنند و حتی به ورشکستگی آن بینجامند.
این گروه که در آن زمان لقب «گروه ضربت دنیای مد» را گرفته بودند، هرگاه وارد سالنی میشدند، بیش از همه حواس صاحب سالن متوجه آنان بود. صاحبان سالنهای مد با دقیقترین نگاهها، حرکاتشان را زیر نظر میگرفتند و تلاش میکردند افکارشان را بخوانند و هر حرکت کوچکشان را تفسیر کنند. طراحان از آنها هراس داشتند و به محض انتشار نظرشان در روزنامه یا مجلهای، با دقت هر کلمهشان را میخواندند.
یکی از این شش نفر مرد بود و پنج نفر دیگر زن؛ «خداوندان» مطبوعات که با قدرت فوقالعادهشان، وحشت را بر دل طراحان لباس حاکم میکردند. حرف یا نوشته آنان قطعی و بیچونوچرا تلقی میشد، زیرا ۶۰ میلیون زن نوشتههایشان را سندی مسلم میدانستند. اگر برندهایی چون «دیور»، «ژیوانشی»، «کاردن»، «کورژ» و دیگران، روزی محبوب و پرطرفدار شدند یا برعکس از چشمها افتادند، باور کنید که یکی از این شش منتقد درباره مدلهایشان نظری مثبت یا منفی داده بود. نمونه بارز این تأثیر، مد «ماکسیژوپ» [لباسهایی با دامن بلند] بود که در همان زمان قربانی یک اظهارنظر مخالف شد.
مجله «زن روز» در تاریخ ۶ مهر ۱۳۴۷، در گزارشی با عنوان «این گروه ضربتی بر دنیای مد حکومت میکنند»، این ابرمنتقدان را چنین معرفی کرد:
اوژینا شپارد
فرستاده مخصوص روزنامه «نیویورک هرالد تریبون» است که روز یکشنبه گذشته [۲۴ شهریور ۱۳۴۷] وارد پاریس شد. او مثل همیشه در هتل کریون اقامت کرد و هر شب پس از حضور در رژه مانکنها قلم برمیدارد و راجع به آنچه دیده است قضاوت میکند و نظر میدهد. این زن که در نظر اول آدم علیلی به نظر میرسد، وقتی قلم روی کاغذ میگذارد کافی است ۵۰ سطر در مخالفت با یک مد بنویسد تا فلان یا بهمان خیاطخانه را به قول مشتزنها «ناکاوت» کند، بدون اینکه طرف بتواند از حکم این خانم تقاضای تجدیدنظر کند. درحقیقت هیچ آمریکایی مدل یا سبکی را که او رد کرده است نخواهد پوشید. اوژینا هرگز با همکاران خود (خبرنگاران) مصاحبه نمیکند و در این باره میگوید: «مگر من هنرپیشهام.»
تلما سویتنبرگ
این خانم مهمترین همکار آقای «فرچایلد» است که در ایالات متحده اداره چهار نشریه هفتگی و سه روزنامه را برعهده دارد. از آن جمله است نشریه معروف «ویمنزویر» (پوشاک زنانه) این روزنامه در موقع نمایش مدلها هر روز در پاریس بولتنی منتشر میکند که خریداران تمام اقطار جهان در هتل خود موقع صرف صبحانه حتما آن را مطالعه میکنند.
«تلما» اصلا انگلیسی است، اما اکنون مدتهاست که در فرانسه زندگی میکند. او در میان مجموعههای لباس فقط آنهایی را انتخاب میکند که کاملا تازگی داشته باشند.
او نظر خود را درباره مدلهای مختلف با یک صراحت فوقالعاده بیان میکند. در تمام دنیا روزنامه او اولین نشریهایست که طرح مدلها را چاپ و منتشر میکند و بدین ترتیب به عصبانی بودن و اعتراض سندیکای خیاطان طراز اول که پیش از گذشتن یک ماه از عرضه مدلها هرگونه چاپ و انتشار آنها را ممنوع کرده است وقعی نمیگذارد.
نانسی وایت
این خانم یک آمریکایی است که اداره مجله معروف «هارپرز بازار» را به عهده دارد. او بعد از عمهاش «کارمل استو» روزنامهنگار و منتقد مشهور مد، مدیریت مجله مزبور را به دست گرفته است. اهمیت نظریات او به حدی است که نمایش مد و رژه مانکنها انجام نمیشود مگر اینکه «نانسی» در آن حضور داشته باشد. در اینجاست که هر کلمه او مثل وحی منزل میشود. از خصوصیات خانم نانسی وایت این است که هر روز یک کلاه عوض میکند، اما کلاههایش همگی به سبک معروف «بوب» است که ژاکلین کندی هم از عاشقان معروف آن است. یادآوری این موضوع هم بد نیست که خانم نانسی تاکنون از مدلهای «بالانسیاگا» استفاده میکرده و حالا بعد از این چه کسی جانشین او گردد، باید منتظر تصمیم او بود.
هلن گوردون لازارف
از میان فرانسویها خانم هلن گوردون لازارف مدیر مجله «ال» کسی است که از پیش سلیقه آینده خریداران را میداند. مدلهایی که او عکس آنها را به صورت رنگی در مجله خود چاپ میکند، درست همانهایی هستند که بعدا در کوچه و خیابان راه میافتند. لذا هرچه را هلن انتخاب کند تاثیر شدیدی روی خیاطان فرانسوی و آمریکایی میگذارد. او گروهی تشکیل داده است که اعضای آن ۷ نفر از سردبیران مجلات هستند که شخصا به خاطر خوشسلیقگی آنها انتخابشان کرده و همانها هستند که برای نخستین بار مدلهای مورد نظر او را میپوشند و پوشیدن آن را به خوانندگان خود توصیه میکنند.
فرانسیس کرسان
این خانم کسی است که محافل خیاطی طراز اول با بیم و امید به او چشم دوختهاند. درباره او در همهجا این پرسش مطرح است: آیا او چه واکنشی نشان خواهد داد؟
این سوال بیشتر از آن جهت مطرح است که هنوز ابری از ابهام اطراف او را گرفته و محافل عالی خیاطی درست او را نشناختهاند. او در آستانه ۳۰ سالگی است و با اینکه آخرین فرد سرشناسی است که به عالم مد قدم گذاشته با این وصف چشم و چراغ «بزرگان» مطبوعات مد میباشد. او ده سال پیش به عنوان دبیر یکی از قسمتهای مجله «وگ» مشغول کار شد و امروز سردبیر آن مجله است.
بعد از «فرانسواز دولاکارو» و «ادموند شارلرو» (که اولی بر اثر ازدواج و دومی به دنبال بردن جایزه کنکور و ورود به دنیای ادبیات از فعالیت مربوط به مد کنارهگیری کردهاند) مدیریت این مجله مشهور به او رسیده است. البته سمتهای مهم او سبب غفلت وی از مسئولیتی که درباره مد دارد نشدهاند. پیش از اینکه او درباره کار خیاطان اظهارنظر کرده و عدهای را بلند کرده و گروهی دیگر را بر زمین بزند، آنها از خود میپرسند که آیا باید «فرانسیس» را مانند یک افعی حساب کرده و از او بترسند یا اینکه او را به عنوان یک متحد پرارزش مورد محبت و پرستش قرار دهند؟ وقتی که او میخواهد مدی را مورد تایید قرار دهد و در آن تازگی و ظرافت لازم را برای معرفی کردن مشاهده میکند، با یک سادگی افسونگرانه میگوید که مثلا فلان مدل را عجالتا برای روی جلد مجله «وگ» انتخاب میکنم و یا عکس رنگی فلان مدل را در مجله چاپ خواهم کرد و همین اظهارنظر نشانه آن است که کار و بار این مدل و موقعیت آن به عرش اعلی میرسد.
اوگوستن دابادی
مردی که همه چیز میداند. او آخرین و تنها مرد گروه ضربتی است که موجب وحشت خیاطها هستند. او متخصص مد روزنامه «فیگارو» چاپ پاریس است و مردی است باهوش و ظاهرا بیحال. اوگوستن دابادی هر چیزی را قبل از همه میداند. او فقط در بعضی از نمایشگاههای مد حاضر میشود و هرجا را برای رفتن قابل نمیداند؛ اما حضور وی در هر نمایشگاه مد به منزله صحه گذاشتن به کار آن موسسه میباشد. تمام خیاطخانهها نوشتههای او را با موشکافی خاصی مطالعه میکنند، حتی اگر این نوشته راجع به شخص معینی باشد، زیرا او کلمات خود را اول خوب میسنجد و سبک و سنگین میکند و بعد آن را در روزنامه چاپ میکند، زیرا ستون مخصوص وی جای اضافی برای مطالب نسنجیده ندارد. اگر کسی را به دست فراموشی بسپارد درحقیقت مثل آن است که شخص را علنا سرزنش کرده باشد.
سال پیش بود که اوگوستن مد «ماکسیژوپ» دامن بلند را به باد انتقاد گرفت و این انتقاد جنجالی در فرانسه برپا کرد. بلافاصله هیاتمدیره خیاطخانه مبکتر این مد، روزنامه فیگارو را به اقامه یک دعوای ۱۰۰ میلیون فرانکی تهدید کرد و گفت که نوشتن آن مقاله شور و اقبال خریداران را از بین برده و سبب ۱۰۰ میلیون فرانک خسارت شده است. ولی این تهدید و ادعا کاری از پیش نبرده و روزنامه جواب داد که «اظهار عقیده آزاد است.» آیا دلیلی از این گویاتر برای نشان دادن نفوذ عظیم یک روزنامهنگار مخصوص مد در شکست یا پیروزی یک مد تازه میتوان ارائه کرد. بنابراین بهخوبی میتوان فهمید که چرا خیاطخانههای بزرگ از این اشخاص وحشت دارند و میکوشند تا هرگز آماج تیر انتقاد آنان واقع نشوند.
۲۵۹
نظر شما