نقد جواد کاشی به شیفتگی هواداران اسلام سیاسی، اصلاح طلبان و اپوزیسیون/ بی اعتبار سازی خشونت با حرمت دوستی و عشق / چگونه ایران از عشق و دوستی خالی شد؟

دوستی سیاست بودن با دیگری است. آنیمای انباشته شده در زندگی روزمره باید بی‌معنا شدن گفتارهای سیاسی متصلب را به رخ آنها بکشد. به آنها ثابت کند معنا تنها در پرتو دگرپذیری و دوستی تحصیل خواهد شد. آنها را به رقابت برای اصلاح خود و پذیرش منطق دوستی فراخوان کند. هیچ کدام‌شان درکی از نقش زایشگر همدلی در عرصه سیاسی ندارند. باید آنها را به همین واسطه تنبیه و بازجویی کرد. بیهوده تلاش نکنند با باران تبلیغات و کلمات نفرت پراکن، توده مردم را با خود همراه کنند. بدن‌های همبسته سیاسی، دیگر نه با میانجی کلمات صرف بلکه با میانجی صمیمیت و دردآشنایی صادقانه تحصیل می‌شود. 

گروه اندیشه: متن زیر سخنرانی دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی در همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری است که در انجمن جامعه شناسی  ایران ایراد شد. کاشی با الهام از مفهوم آنیما (زنانگی) و آنیموس (مردانگی) یونگ، استدلال می‌کند که گفتمان‌ها و نهادهای سیاسی در ایران از "وجه زنانه‌ی" خود (همدلی، شهود، پذیرش و پیوند با زندگی روزمره) تهی شده‌اند. نویسنده معتقد است که سیاست نهادینه‌شده (آنیموس) (مانند گفتمان اسلام سیاسی، اصلاح‌طلبان، اپوزیسیون و ناسیونالیسم) با تمرکز بر قدرت، خودشیفتگی و دگرستیزی، از زندگی روزمره مردم (آنیما) جدا شده و ناکارآمد شده است.در مقابل، زندگی روزمره مردم با وجود مشکلات و رقابت‌های فردی، سرشار از "سرمایه آنیمایی" (عشق، دوستی، همدردی و یاری‌رسانی) است. او راه‌حل و مقاومت مؤثر در جامعه امروز را در سیاسی کردن این سرمایه آنیمایی می داند؛ یعنی عشق، دوستی و دگرپذیری باید از حوزه خصوصی بیرون آمده، دیوارهای گفتارهای سیاسی متصلب را بشکند و به جایگاه سلطه و ستیز، حرمت دوستی و مراقبت را حاکم کند. در نهایت، کاشی تأکید می‌کند که سیاست اصیل دیگر از کلمات نفرت‌پراکن تغذیه نمی‌کند، بلکه تنها از طریق صمیمیت، دردآشنایی و عشق می‌تواند سیاست‌های مردانه "اخته‌شده" را رسوا و به یک مقاومت موثر تبدیل کند.

****

 کارل گوستاو یونگ زنانگی (آنیما) و مردانگی (آنیموس) را دو سویه همبسته هر فرد و هویت انسانی دانست. به باور او دنیای مدرن این دو سویه را از هم گسیخت و فجایع بزرگ به بارآورد. گفتمان‌های سیاسی به شرطی موثر و قدرتمندند که میان این دو سو هماهنگی  ایجاد کنند. زبان در خلق گفتمان‌های سیاسی به شرطی جاذبه افکن و اثرگذار است که این گسیختگی را حتی به طور  موقت جبران کند. یا دست‌کم از بار تعارض میان آنها بکاهد.  

گسست دو سویه در زندگی سیاسی

سویه حسی، شهودی، پذیرنده و خیالین زندگی سیاسی در درون کنش‌های روزمره مردم جریان دارد. زندگی روزمره خصلتی زنانه دارد. سویه ارادی، استدلالی و هدف‌گذار زندگی در سازمان‌ها و نهادها من جمله نهاد سیاست تجلی دارد. سیاست نهادین شده، خصلتی مردانه دارد. گفتمان‌های سیاسی تا زمانی جاذبه دارند و معنا خلق می‌کنند که این دو سویه را تا حدی همساز کنند.

سیاست بدون وجه آنیما، با مردمانش بیگانه است. به ماشین تولید سلطه و نفرت و ستیز تبدیل می‌شود. زندگی روزمره بدون وجه آنیموس، ناتوان، بی‌قدرت، و در خطر مداخله خشونت و سرکوب است. توان مقاومت ندارد. پس باید به امکان‌های همسازی آن‌ها اندیشید. بخش مهمی از این وظیفه بر دوش زبان است. زبان با تولید مفاهیم و گزاره‌ها و نظام‌های دانش بخش مهمی از این امکان‌ را در خود نهفته دارد. 

زوال آنیمای گفتمان‌ها: از اسلام سیاسی تا اپوزیسیون

اسلام سیاسی در سال‌های 1330 تا آستانه انقلاب هم وجه آنیما هم وجه آنیموس قدرتمند داشت. پس از انقلاب در هیات یک نظام سیاسی تجلی کرد و به تدریج وجه زنانه خود را از دست داد. از متن زندگی روزمره فاصله گرفت. سویه مردانه و آنیموس آن غلبه کرد. هر چه بیشتر از سویه زنانه‌ خود فاصله گرفت، سویه هدف‌گذار و استدلالی‌اش نیز تضعیف شد. دیگر از دگرستیزی، جدال مستمر، تسویه درونی و بیرونی تغذیه کرد تا زنده بماند. ایجاد رعب در دل رقیبان را خوب آموخت و سرانجامش همین شد که هست. 

آنیما و آنیموس گفتار اصلاح طلبان را می‌توان از نیمه دهه 1360 تا نیمه‌های دهه 1370 پی گرفت. اما درآمیختن جریان اصلاحات با قدرت سیاسی، گفتار اصلاح‌طلبانه را نیز کم کم بیمار و فقیر کرد. از استعدادهای اقناعی‌اش خالی شد. هنگامی که از قدرت بیرونش کردند، تلنباری از سازه‌های زبانی بود. تهی از توانمندی‌های سویه آنیما. دیگر حتی با مسائل و آلام زندگی روزمره مردم نیز بیگانه شده بود. هیچ‌گاه پس از آن نیز نتوانست این نقیصه را جبران کند.  این ماجرا به جریان اسلام سیاسی و اصلاح‌طلبان منحصر نیست. گفتارهای اپوزیسیون نیز به همین وضع دچارند. از همه مهم‌تر گفتار ناسیونالیستی. همه گفتارها در ایران پس از انقلاب، از همان نخست برای تصرف قدرت تولد پیدا می‌کنند. 

هوای قدرت داشتن یا نشستن بر صندلی قدرت چه خصوصیتی دارد که زبان سیاسی را از وجه زنانه‌اش تهی می‌کند؟ پاسخ به این سوال، مجال دیگری طلب می‌کند. از فردگرایی افراطی مدرن گرفته تا تمرکز قدرت در دست حکومت در دنیای جدید. البته قبل از آن باید سنت سیاست و تمرکز دولت در ایران را مورد نظر قرار دهیم.  

انباشت سرمایه آنیما در زندگی روزمره

در ایران امروز با یک وضعیت استثنایی مواجهیم. به دو سوی صحنه نگاه کنید: یک سو اسلام سیاسی، لیبرالیسم، چپ مارکسیستی، ناسیونالیسم و هر گفتار شناخته شده دیگر، دست به گریبان بیماری حاد خودشیفتگی شده‌اند. قادر به برقراری ارتباط با دیگری و با متن زندگی روزمره مردمان نیستند. آنها به مردان اخته شباهت دارند. 

به سوی دیگر صحنه نگاه کنید: مشکلات حاد در زندگی روزمره مردمان را در یک وضعیت ناسازوار قرار داده است. از یکسو سر هم کلاه می‌گذارند، با هم رقابت می‌کنند تا می‌توانند برای تامین منافع خود دیگران را نادیده می‌گیرند. اما همزمان همین مردم، با یکدیگر احساس همدردی می‌کنند. انگار  هیچ وقت مثل امروز یکدیگر را اینهمه عمیق درک نمی‌کردند. گویی می‌توانند همزمان که سر دیگری کلاه می‌گذارند، قربانی خود را دوست داشته باشند. در هنگامه خطر مشترک، پناه یکدیگر می‌شوند. به شدت کلاه خود را چسبیده‌اند، اما میل به همدردی و یاری رسانی به یکدیگر دارند.

سرمایه سنگینی از توان عشق و دوستی در زندگی روزمره مردمان بی‌پناه انباشته شده است. سرمایه آنیمای زندگی روزمره به اوج خود رسیده است. زبان مردانه شانس زیادی ندارد. از برقراری نسبت با وجه آنیمای زندگی روزمره ناتوان است. اما آنیمای زندگی روزمره، هنوز می‌تواند حفره و کاستی خود را از وجه آنیموس پر کند.

 عشق و دوستی: راهکار مقاومت سیاسی راستین

عشق، دوستی، همدردی و دگرپذیری باید از متن زندگی خصوصی مردمان بیرون جهد. به یک پدیده سیاسی تبدیل شود. دیوارهای متصلب گفتارهای سیاسی شناخته شده را بشکند. مرزهای دینی، قومی، طبقاتی، نسلی و جنسیتی باید شکسته شوند. باید خوی سلطه‌گری همه مراجع قدرت را اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون،  با واسطه حرمت دوستی و عشق بی‌اعتبار کرد. آنها باید بیاموزند زندگی سیاسی قبل از هر چیز یک زندگی مشترک است باید به قواعد آن وفادار شوند. به جای  این همه تقابل و دگرستیزی، مراقبت و بخشش بیاموزند. به جای اینهمه حرف زدن و مردم را شنونده منفعل دانستن، یاد بگیرند بشنوند و سکوت کنند.

دوستی سیاست بودن با دیگری است. آنیمای انباشته شده در زندگی روزمره باید بی‌معنا شدن گفتارهای سیاسی متصلب را به رخ آنها بکشد. به آنها ثابت کند معنا تنها در پرتو دگرپذیری و دوستی تحصیل خواهد شد. آنها را به رقابت برای اصلاح خود و پذیرش منطق دوستی فراخوان کند. هیچ کدام‌شان درکی از نقش زایشگر همدلی در عرصه سیاسی ندارند. باید آنها را به همین واسطه تنبیه و بازجویی کرد. بیهوده تلاش نکنند با باران تبلیغات و کلمات نفرت پراکن، توده مردم را با خود همراه کنند. بدن‌های همبسته سیاسی، دیگر نه با میانجی کلمات صرف بلکه با میانجی صمیمیت و دردآشنایی صادقانه تحصیل می‌شود. 

مقاومت امروز با سینه‌های پر از کینه، چشم‌های خونین از خشم و تلاش برای حذف دشمن استوار نمی‌شود. بلکه تنها توان دگرپذیری و عشق است که می‌تواند سیاست‌های اخته شده مردانه را رسوا کند و به مثابه یک مقاومت موثر، از احیای مجدد آن‌ها جلوگیری کند. امروز کنش سیاسی راستین در یک سلام آغازین تجلی می‌کند. آنکه دشمنی می‌کند، قرار نیست نابود شود، باید وا رود، آب شود.
 216216
 

کد خبر 2126038

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار