این کریدور انرژی ۷۶۵ کیلوولتی خاورمیانه گذار ایران از مصرفکننده به بازیگر کلان انرژی منطقه ای را رقم خواهد زد. این ابرپروژه، طلوع یک الگوی جدید انرژیمحور در خاورمیانه است.
خاورمیانه، این قلب تپنده اقتصاد انرژی جهان، در آستانه تحولی تاریخی قرار دارد. تحولی که نه بر اساس مدل سنتی صادرات خام نفت و گاز، بلکه بر پایه «هوشمندسازی، تبدیل و ترانزیت چندگانه حاملهای انرژی» شکل میگیرد. در کانون این تحول، کلانپروژه ملی شبکه فوقفشارقوی ۷۶۵ کیلوولت ایران قرار دارد. این پروژه، تنها یک ارتقای فنی در شبکه برق نیست؛ بلکه یک بیانیه ژئوپلیتیک است که ایران را از یک مصرفکننده داخلی و صادرکننده مواد خام، به یک هاب انرژی یکپارچه و بازیگری مرکزی در معادلات منطقهای تبدیل میکند. این نوشتار با واکاوی ابعاد مختلف این ابرپروژه، نشان میدهد که چگونه «کریدور انرژی خاورمیانه» با محوریت ایران، میتواند بدیلی برای تمامی حاملهای انرژی ایجاد کند و نقشه راهی برای بودجهریزی کلان سال ۱۴۰۵ باشد.
۱. از ۴۰۰ به ۷۶۵ کیلوولت: یک پرش تکنولوژیک با پیامدهای استراتژیک
شبکههای برق، شریانهای حیاتی اقتصاد مدرن هستند. سطح ولتاژ یک شبکه، نه تنها نشاندهنده ظرفیت انتقال آن، بلکه نماد میزان بلوغ تکنولوژیک و ادعای ژئوپلیتیک یک کشور است. برای دههها، استاندارد شبکه ایران در سطح ۴۰۰ کیلوولت متوقف مانده بود، سطحی که پاسخگوی نیازهای یک اقتصاد در حال توسعه با الگوی مصرف ناکارآمد بود.
اما گذار به کلاس جهانی ۷۶۵ کیلوولت، یک تغییر پارادایم است. از دیدگاه فنی، این ارتقا به معنی:
· کاهش تلفات توان: خطوط ۷۶۵ کیلوولت با کاهش قابل توجه تلفات Joule (که با مجذور جریان نسبت مستقیم دارد)، راندمان شبکه را بهطور چشمگیری افزایش میدهند. بر اساس برآوردهای کارشناسی، این پروژه میتواند تا ۲۵۰ مگاوات از تلفات شبکه بکاهد. با احتساب ارزش اقتصادی هر مگاوات (معادل ۳۳۹۳ یورو صرفهجویی در طول عمر شبکه)، این رقم به یک صرفهجویی میلیونیورویی در درازمدت تبدیل میشود.
· افزایش ظرفیت انتقال: ظرفیت انتقال توان در یک خط، با مجذور ولتاژ نسبت مستقیم دارد. بنابراین، یک خط ۷۶۵ کیلوولت میتواند تقریباً چهار برابر یک خط ۴۰۰ کیلوولت، توان منتقل کند. این امر، پاسخ قاطع به ناترازی تاریخی بین مناطق تولید (غرب و جنوب) و مصرف (مرکز و شمال) کشور است.
این پرش فنی، ایران را در باشگاهی محدود از قدرتهای تکنولوژیک صنعت برق، همچون چین، کره جنوبی و آمریکا قرار میدهد. اما پیامد استراتژیک آن فراتر از مرزهاست: ایران از یک واردکننده فناوری، به یک صادرکننده دانش فنی و خدمات بهرهبرداری در حوزه فوقفشارقوی تبدیل میشود. این، نخستین گام برای ایفای نقش رهبری در کریدور انرژی است.
۲. کریدور انرژی خاورمیانه: بدیل هوشمند برای تمامی حاملها
ایده «کریدور انرژی» معمولاً به خطوط لوله گاز و نفت محدود میشود. اما شبکه ۷۶۵ کیلوولت، مفهومی بسیار پیشرفتهتر و انعطافپذیرتر را معرفی میکند: «کریدور هوشمند تبدیل و تبادل چندحاملهای انرژی». این کریدور چگونه عمل میکند؟
· تبدیل گاز به برق و ترانزیت: ایران میتواند گاز مازاد روسیه را از شمال دریافت کند، آن را در نیروگاههای کارآمد خود به برق تبدیل نماید و این برق را از طریق خطوط ۷۶۵ کیلوولت به بازارهای پرتقاضای جنوب، مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس، پاکستان و هند صادر کند. این مدل، ارزش افزوده چندبرابری برای ایران ایجاد میکند و وابستگی به درآمدهای ناپایدار نفتی را کاهش میدهد.
· بهینهسازی جغرافیایی: از اختلاف دمای شدید بین شمال و جنوب ایران و همسایگان میتوان حداکثر بهره را برد. در زمستان، میتوان برق مازاد ناشی از گرمایش در جنوب را به شمال سردسیر و حتی به روسیه صادر کرد و در تابستان، این جریان معکوس خواهد شد. این تعادلبخشی دینامیک، پایداری شبکههای منطقه را افزایش میدهد.
· اتصال به هابهای بینالمللی: این شبکه، کریدوری است که از بندرعباس و از طریق کابلهای زیردریایی در خلیج فارس آغاز شده، با عبور از مراکز اصلی تولید و مصرف، به شمال و سپس به کشورهای همسایه مانند آذربایجان، روسیه، قطر، پاکستان و هند متصل میشود. ایران در این مدل، نه یک مسیر ترانزیت ساده، بلکه «مرکز پردازش و تبدیل انرژی منطقه» خواهد بود.
این کریدور، یک بدیل استراتژیک است؛ زیرا وابستگی به یک حامل انرژی خاص را کاهش داده و امکان تهاتر هوشمند بین نفت، گاز و برق را بر اساس نیاز بازار و مزیت نسبی هر کشور فراهم میسازد.
۳. دیپلماسی انرژی نوین: اهرم ژئوپلیتیک ایران در دهه پیشرو
در قرن بیست و یکم، قدرت از دل خطوط لوله و کابلهای برق بیرون میآید. شبکه ۷۶۵ کیلوولت، اصلیترین ابزار دیپلماسی انرژی نوین ایران خواهد بود. کشوری که بتواند همزمان جریان برق، گاز و نفت را در سطح منطقه مدیریت و تنظیم کند، در واقع بر اهرم ژئوپلیتیک انرژی خاورمیانه تسلط دارد.
این پروژه، امکان ایجاد ائتلافهای انرژی جدید را فراهم میکند. برای مثال:
· ایران-روسیه-هند: ایجاد مثلث انرژی با محوریت تبدیل گاز روسیه به برق برای بازار هند.
· ایران-قطر-پاکستان: استفاده از منابع گازی قطر و موقعیت ترانزیتی ایران برای تامین انرژی پاکستان.
· ایران-جمهوری آذربایجان-اروپا: ایجاد مسیر جدیدی برای انتقال انرژی سبز قفقاز به اروپا.
این روابط، مبتنی بر همکاری برد-برد است و در بلندمدت، امنیت ملی ایران را در قالبی از وابستگی متقابل مثبت تقویت میکند. این پروژه، یک ابزار نرمافزارانه برای تنشزدایی و تعامل سازنده با همسایگان و فراتر از آن است.
۴. الزامات داخلی مورد نیاز این پروژه ملی در اصلاح ساختار انرژی و قوانین است و این پیشنیاز تبدیل به هاب منطقه ای است.
با این حال، هیچ کشوری نمیتواند در عرصه بینالمللی ادعای رهبری کند، مگر که خانه خود را سامان داده باشد. شدت انرژی در ایران که تقریباً چهار برابر متوسط جهانی است، بزرگترین نقطه ضعف و در عین حال، بزرگترین فرصت برای این پروژه است.
باید توجه داشت واقعیسازی قیمت انرژی دیگر انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است و تا زمانی که انرژی در کشور ارزانتر از آب معدنی باشد، صنایع انگیزهای برای بهبود راندمان نخواهند داشت. پیشنهاد کارشناسی این است: انرژی پایه برای خانوارها در حد رایگان یا بسیار ارزان باقی بماند، اما مصرف مازاد و بهویژه صنایع پرمصرف، بهای واقعی انرژی را بپردازند. این یک اصلاح تاریخی در «عدالت انرژی» است، نه یک جریمه. این امر بار مالی سنگین را از دوش صنعت برق برداشته و منابع حاصل از آن را میتوان در توسعه همین پروژههای کلان زیرساختی reinvest کرد.
با اجرای این پروژه مهم در وزارت نیرو افزایش بهرهوری در انرژی و کاهش شدت انرژی رقم خواهد خورد و با واقعیسازی قیمتها، صنایع بهسمت نوسازی و استفاده از تکنولوژیهای با راندمان بالا سوق داده میشوند. این امر، مصرف داخلی را بهینه و مازاد انرژی برای صادرات و ترانزیت را آزاد میکند.
شبکه ۷۶۵ کیلوولت، بستری است که اصلاحات داخلی و دیپلماسی خارجی را به هم گره میزند. موفقیت در عرصه بینالمللی، منوط به شجاعت اصلاحات داخلی است.
۵. بودجه ۱۴۰۵ در واقع سرمایهگذاری روی ضرورت های حیاتی آینده است و البته هزینه کردن برای امروز.
در آستانه تدوین بودجه سال ۱۴۰۵، نگاه به این پروژه باید از «یک هزینه عمرانی» به «سرمایهگذاری راهبردی ملی» تغییر کند.
· بازگشت سرمایه سریع و کلان از دیگر ویژگی های این ابر پروژه ملی است: مرحله نخست این پروژه (شامل ۱۲۰۰ کیلومتر خط و چهار پست) تنها به حدود ۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد، اما پیشبینی میشود در چهار سال آینده، بیش از ۱۰ میلیارد دلار آورده اقتصادی برای کشور ایجاد کند. این رقم تنها شامل درآمدهای مستقیم نیست، بلکه شامل صرفهجویی ۳.۸ میلیارد دلاری در مصرف سالانه سوخت مایع نیروگاهها و کاهش تلفات شبکه نیز میشود.
· این کلان پروژه ملی جاذبه برای سرمایهگذاری خارجی شرکای قدیمی ایران است چرا که این پروژه به دلیل ماهیت بینالمللی و درآمدزایی ارزی، میتواند برای سرمایهگذاران خارجی و صندوقهای ثروت ملی کشورهای منطقه بسیار جذاب باشد. بودجه ۱۴۰۵ باید بسترهای قانونی جذب این سرمایهگذاریها را فراهم کند.
·اما اولویت ملی چیست؟ بودجه سال آینده باید تخصیص منابع به این پروژه را در راس اولویتهای خود قرار دهد. هرگونه تاخیر در اجرای آن، به معنی از دست دادن فرصت طلایی برای تصاحب کرسی هاب انرژی منطقه است. رقبایی مانند ترکیه و امارات نیز در حال برنامهریزی برای ایفای نقش مشابه هستند.
ایران ۷۶۵ کیلوولتی؛ محور انقلاب انرژی در خاورمیانه خواهد شد. شبکه فوقفشارقوی ۷۶۵ کیلوولت، یک طرح فنی نیست؛ یک پروژه تمدنساز است. این پروژه، همزمان به چهار بحران کلان کشور پاسخ میدهد: امنیت انرژی از طریق رفع ناترازی، اقتصاد از طریق ایجاد درآمدهای غیرنفتی پایدار، دیپلماسی از طریق ایجاد اهرم نرم قدرت، و بهرهوری از طریق اجبار ساختاری به اصلاح الگوی مصرف.
اجرای موفق این طرح، کریدور انرژی خاورمیانه با محوریت ایران را از یک مفهوم نظری به یک واقعیت ژئوپلیتیک تبدیل خواهد کرد. این کریدور، بدیلی هوشمند و انعطافپذیر برای تمامی حاملهای انرژی خواهد بود و ایران را به کانون ثقل جدیدی در نقشه انرژی جهان مبدل میسازد.
بودجه سال ۱۴۰۵، آزمون تاریخی برای عزم ملی در تحقق این چشمانداز است. آینده انرژی ایران، نه در میادین نفتی که به تنهایی پاسخگوی چالشهای پیچیده امروز نیستند، بلکه در مدار ۷۶۵ کیلوولت و بر پایه دیپلماسی انرژی هوشمند شکل خواهد گرفت. زمان آن فرا رسیده که با جسارت، این پرش بلند را انجام دهیم.
* کارشناس ارشد دیپلماسی انرژی
نظر شما