به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از سرویس دین اندیشه ایبنا، هستی احمدی در باره کتاب «در جهان گفتوگو» اثر دکتر هادی خانیکی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نوشت: به باور خانیکی، گفتوگو تنها روشی برای برقراری ارتباط نیست، بلکه نحوهای از اندیشیدن و زیستن در جهان امروز است. او تأکید میکند که در دوران گذار از گفتمانهای مبتنی بر سلطه به گفتمانهای تفاهممحور، بازخوانی مفهوم گفتوگو بیش از پیش ضرورت دارد.
نویسنده گفتوگو را نیاز دیرینه انسان دانسته و گفتوگو تمدن هارا یک ضرورت نوین جهانی میداند. این کتاب پژوهشی برای بررسی تحولات گفتمانی در پایان قرن بیستم است. نویسنده انگیزه خود از نوشتن این اثر را پاسخ دادن به دغدغههای خود که در طول زمان برای او ایجاد شده میداند.
کتاب در شش فصل تنظیم شده است. در فصل اول نویسنده به واکاوی مسئله گفتوگو میپردازد و هدف آنرا بررسی نسبت میان گفتوگوی تمدنها با روند تحولات ارتباطات بین المللی در سه دهه پایانی قرن بیستم میداند. در ادامه فصل به پژوهش در باب گفتوگو میپردازد و مسائلی از این قبیل که گفتوگو به چه معناست، چه هدفی را دنبال میکند و امکان پذیری آن مشروط به کدام عوامل عینی و ذهنی است، مورد بررسی قرار می دهد.
او در ادامه به پیشینه گفتوگو پرداخته و آنرا دارای وجه ممتازی در میان انواع سخن و گفتار میداند. از اینرو به پیشینه دیالوگ و سابقه آن در یونان باستان توجه کرده و به دیالوگهای سقراط و افلاطون اشاره میکند. خانیکی سخن گفتن، گفتوگو و مباحثه را هنر اصلی یونانیان میداند و میگوید: واژه ها برای ایشان تاثیر جادویی داشت و هنر سخنوری در یونان باستان یکی از مهمترین هنرها به شما می رفته است.

هادی خانیکی در ادامه فصل اول به سراغ مکاتبی که بهطور مستقیم و مکاتبی که به صورت غیرمستقیم به گفت وگو پرداختهاند میرود و به معرفی چند تن از متفکران این دیدگاهها ازجمله مارتین بوبر، یورگن هابرماس، ویلهام دیلتای از مکاتب دسته اول و مارکسیها-هگلیها، تئودور آدورنو، مارکس هورکهایمر، مارکوزه و ازین قبیل اندیشمندان که به صورت غیرمستقیم به گفتوگو پرداختهاند اشاره میکند.
او همچنین نگاهی نیز به پوزیتیویستها، ساخت گرایان و کارکرد گرایان به عنوان مکاتبی که به گفتوگو اعتنایی نکردهاند دارد. او علت نپرداختن متفکران این مکاتب به گفتوگو را تمرکز آنها بر شواهد عینی میداند که این عملاً گفتوگو را در جهان ناممکن ساخته است. خانیکی در مقابل این متفکران، بنیادهای نظری امکان گفتوگوی تمدنهارا بر نظریههای فیلسوفانی نهاد که اساساً معرفت و دستیابی به حقیقت جهان را در فرایند گفتوگویی میسّرمیدانند.
در فصل دوم به رویکردها ومبانی جدید گفتوگو و زمینه های نظری آن پرداخته شده است. علت پرداختن به زمینههای نظری این است که فهم جایگاه ایده گفتوگوی تمدنها، بدون مطالعه این زمینهها میسّر نیست. نویسنده معتقد است اگرچه توجه جهانی به این ایده از دگرگونیهایی در عرصه سیاست بین الملل تاثیر پذیرفته، در عین حال نباید از تحولات نظری در محافل آکادمیک که زمینههای مقبولیت این ایده را فراهم ساخته غافل شد.
فصل بعدی و سوم کتاب با نگاهی به سیر تحول معنایی «گفتوگو» و «گفتوگوی تمدنها» و با تکیه بر پیشینه زمینه تاریخی و مفاهیم جدید، مقولههای اساسی در گفتوگوی تمدنها را بررسی میکند. در این فصل برای درک بهتر معانی گفتوگو به تفاوتهای زبانشناسانه آن با واژههایی نظیر ارتباط، صحبت، مذاکره، بحث و گپ زدن اشاره شده است.
در ادامه این فصل از آنجا که مفروضها و انتظارهای خاتمی از این مقوله با اصول و مقتضیات نظری آن سازگاراست، شالوده نظری گفتوگوی تمدنها از دیدگاه خاتمی استخراج شده است. در این فصل از زبان خاتمی به زمینه و دغدغه طرح ایده «گفتوگوی تمدنها» پرداخته شده است. خاتمی که این ایده را در سال ۱۳۷۶ به عنوان پاسخی درمقابل نظریه «برخورد تمدنها» از ساموئل هانتینگتون مطرح کرده، این گفتوگو را مستلزم «شنیدن» از سایر فرهنگها و تمدنها میداند و معتقد است اهمیت شنیدن از سایرین اگر بیشتر از گفتن نباشد قطعاً کمتر نیست.
فصل چهارم کتاب به مبحث تحلیل گفتمان ها اختصاص یافته است. جایی که نویسنده از بحث نظری چیستی گفتوگو وارد بحث روششناسی تحلیل گفتمان شده است. تحلیل گفتمان که از جمله روشهای تحلیلی کیفی است، امروزه به عنوان روشی پژوهشی در حوزه های وسیع علوم سیاسی، ارتباطات و جامعهشناسی کاربرد دارد. به نظر نویسنده نقطه کانونی تحلیل گفتمان این است که برای بررسی متون نوشتاری یا گفتاری باید از خود متن فراتر رفت و به بافت یا زمینه متن نیز پرداخت. در این فصل به تحلیل گفتمان از منظر فرکلاف، ون دایک، شنتال موفه و ارنستو لاکلاو نگاه میکنیم.
از نظر موفه و لاکلاو تحلیل گفتمان، تلاشی برای تئوریزه کردن آموزهای نوین در عرصه علوم سیاسی و اجتماعی است. به باور ون دایک که از چهرههای مطرح در زمینه تحلیل گفتمان است، در هر برنامه پژوهش گفتمانی، پژوهشگر باید متوجه ابعادی از متن و مجهز به تکنیکهایی برای استخراج دادهها باشد و نورمن فرکلاف که با بنیانگذاری تحلیل گفتمان انتقادی، نشان داد زبان ابزار سلطه و نیز مقاومت است.
در فصل پنجم خانیکی نتایج مباحث نظری فصل پیشین را به عرصهی واقعیتهای تاریخی و اجتماعی پیوند میزند.
او این فصل را به بررسی تحولات گفتمانی در سه دههی پایانی قرن بیست اختصاص داده و نشان میدهد چگونه جهان در این دوران، از جنگهای ایدئولوژیک و بلوکبندیهای سیاسی، به سمت گفتمانهای گفتوگومحور، فرهنگی و ارتباطی حرکت کرده است.
در این فصل خانیکی جامعه آماری خود را در میان گفتارهای رسمی ارائه شده در یونسکو تعریف میکند. او برای این کار چهار مدیرکل یونسکو؛ رنه مائ و(۱۹۷۲)، احمد مختار امب و(۱۹۷۴)، فدریکو مایور (۱۹۸۶) و کوئیشیرو ماتسورا (۱۹۹۹) را در مقام چهار عامل کنشگر در طول مدت مورد پژوهش قرار داده است. سی سال موضوع این پژوهش به سه دوره تاریخی دهههای هفتاد، هشتاد و نود تقسیم شده است. وجه بارز این دورهها به ترتیب «تنش زدایی»، «جنگ سرد دوم» و «زوال دوران قطبی» میباشد. در هر دوره به زمینهها وساختارهای فرهنگی و سیاسی پرداخته میشود و به تحلیل گفتمان مدیران یاد شده میپردازد.
در فصل ششم که آخرین فصل کتاب است نویسنده به راهبردهای گفتوگویی میپردازد. خانیکی نقطه مرکزی در فهم گفتگوی تمدن هارا توجه به پارادایمهای جدیدی که در عرصههای جهانی سربرآورده است میداند. از منظر او این پارادایم مبتنی بر نقد اساسی وضع حاکم بر عرصه بین المللی است که در وادی نظر تابع ارزشهای عام دوران مدرن است.
پارادایم گفتگوی تمدنها از این نظر که در جستجوی جانشینی خرد به جای قدرت در عرصه بینالمللی است، مفهومی ملتزم به ارزشهای دولت مدرن بوده و در جهت ساماندهی نظم بینالملل بر همان معیارهای فیلسوفان دوران جدید است.
در این فصل به شناسایی دو بنیاد فلسفی اجتماع گرایان و بنیاد فلسفی معطوف به جهانی شدن میپردازد. اجتماع گرایان که نقطه عزیمتشان به لحاظ فلسفی و جامعه شناختی، نه فرد بلکه ذهن جمعی و نظام معانی است و فلسفه معطوف به جهانی شدن که در برگیرنده آگاهی فزاینده نسبت به جهان به عنوان یک کل است و از مظاهر این آگاهی، شکلگیری انگارههای هویتی در ارتباط با عرصه جهانی است.
در صفحات پایانی کتاب، نویسنده به صراحت میگوید که اهتمام به مقوله گفتوگو تمدنها در سطح ملی کمتر از میزان توجه به آن در سطوح بینالمللی بوده است.
آنچه نویسنده در این تحقیق انجام داده، نشان دادن اهمیت وسعت و دامنه ایده گفتگوی تمدنهاست وکاری که باید انجام شود پژوهشهای نو در حوزههای مختلف علمی از ادیان، عرفان، فلسفه و تاریخ تا جامعهشناسی، علوم سیاسی، ارتباطات و زبانشناسی است. خانیکی تحقق گفتوگو برای جامعه و جهان ما را به حقّ جلوههایی از وقوع یک معجزه برای پیشرفت میداند.
کتاب با بیت شعری از صائب تبریزی به پایان میرسد.
گفتوگوی کفر و دین آخر به یک جا میکشد
خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها
۲۱۶۲۱۶
نظر شما