۰ نفر
۲۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۴
چهره‌ای کم‌نظیر در فقه، تاریخ و علوم انسانی

ساعتی در محضر آیت‌الله سید احمد مددی موسوی

دیدار با چهره‌های ریشه‌دار و فرهیخته‌ای که در عرصه‌های گوناگونِ معرفت از فقه و فلسفه تا تاریخ و تمدن صاحب رأی و نظرند، برای هر پژوهشگر و صاحب‌قلمی تجربه‌ای مغتنم و الهام‌بخش است.

دیدار با شخصیت‌هایی که جامع میان فقه و فلسفه، تاریخ و تحلیل، و سنت و تجددند، نعمتی است نادر و شورانگیز.

چهره‌ای کم‌نظیر در علوم انسانی

این دیدار، گفت‌وگویی صرف در فقه و اصول نبود، بلکه سفری اندیشه‌انگیز در پهنه‌ی تاریخ، جغرافیا، و علوم انسانیِ اسلامی بود؛ گفت‌وگویی که هر لحظه‌اش گوهری از دانایی و هر جمله‌اش چراغی برای پژوهش‌های آینده بود.

شب جمعه ،  ٢٤ مهرماه ١٤٠٤ هجری شمسی، توفیقی دست داد تا در محفلی صمیمی و علمی، نزدیک به دو ساعت در محضر عالم ربانی، فقیه محقق و مورخ برجسته، حضرت آیت‌الله سید احمد مددی موسوی ـ از شخصیت‌های ممتاز و جامع‌الاطرافِ حوزه‌ی علمیه‌ی نجف أشرف و قم ـ زانوی تلمذ بر زمین نهم.

شخصیتی که سال ها از سفره های علمی گسترده بزرگانی همچون آیات محمدتقی نیشابوری، معروف به ادیب نیشابوری

، سید محمدعلی مددی (پدر سید احمد مددی) ، سید ابوالقاسم خویی ، سید حسن بجنوردی ، سید روح الله خمینی ، سید علی سیستانی ، سید محمد علی موحد ابطحی ، شیخ صدرا بادکوبه ای ،

سید محمد مهدی بجنوردی ، شیخ علی آزاد قزوینی ، مرتضی حائری یزدی خوشه چینی علمی نموده است.

این دیدار، نه گفت‌وگویی معمولی، که محفل علم و اندیشه و نقبی به ژرفای فقه، فلسفه، تاریخ، و طب اسلامی بود؛ نشستی که هر لحظه‌اش نوری تازه بر صفحه‌ی معرفت می‌افکند.

چهره‌ای کم‌نظیر در علوم انسانی

آغاز دیدار؛ شکوه حافظه و حضور ذهن

در آغاز، پس از تقدیم مجموعه‌ی آثارم شامل دوره‌ی هشت‌جلدی ( پیرامون حرمین شریفین) ،  مجموعه‌ی سه‌جلدی ( تاریخ عراق ) که برای نخستین بار چنین اثری به زبان فارسی نگاشته شده ، و نیز تألیف تازه‌ام ( تاریخ نجف از آغاز تا کنون ) در دو جلد ، حاصل پنج سال تلاش پیگیر در بازسازی و ترمیم خشت‌های طلای گنبد مطهر علوی، ضریح شریف، سنگفرش‌ها و تزیینات ایوان و مناره‌ها، که باصطلاح حوزویان ، جلد نخست «روایت» و جلد دوم «درایت» است ، معظم‌له با دقتی کم‌نظیر و لطفی پدرانه به تورق آن‌ها پرداختند.

آنگاه با لبخندی آمیخته به یادآوری فرمودند:

«شما در سال ١٣٧٠ شمسی، هنگام درمان و دیدار در تهران، نوآوری تازه‌ای در رشته‌ی جراحی فک و صورت مطرح کردید؛ اکنون در آن زمینه به کجا رسیده‌اید؟»

این یادآوریِ دقیق پس از گذشت بیش از سه دهه، شگفتی‌ام را برانگیخت؛ و بی‌اختیار چند بار با تحسین گفتم: ماشاءالله!

چنین حافظه و حضور ذهنی در میان عالمانِ معاصر، حقیقتاً نادر و ستودنی است.

گستره‌ی سخن؛ از فقه تا فلسفه و تمدن

در ادامه، سخن از مباحث فقهی و اصولی آغاز شد و به تاریخ و جغرافیای تمدن اسلامی کشیده شد. معظم‌له با تسلطی حیرت‌انگیز، بی‌هیچ رجوعی به منبعی، از چگونگی نفوذ اسلام در سرزمین‌های غربی در عصر امویان، و از تعامل فرهنگ اسلامی با تمدن اروپایی سخن گفتند؛ تحلیل‌هایی ژرف که نشان از نگاه جهان‌نگر و جامع‌الاطرافِ ایشان داشت. در میانه سخنان خود به کتاب های گوناگونی همچون صورة الارض و تاریخ نگاره های غیر قابل اطمینان همچون طبری و جز این ها که متاسفانه بسیارند اشاره نمودند!

چهره‌ای کم‌نظیر در علوم انسانی

نکته‌ای بدیع در باب «فلسطین»

در میانه‌ی گفت‌وگو، هنگامی که سخن به «فلسطین» رسید، آیت‌الله مددی نکته‌ای نو و کم‌سابقه را بیان فرمودند. ایشان با رویکردی زبان‌شناسانه و تاریخی اظهار داشتند که:

«فَلَسْطین در اصل، نام مکان نبوده است، بلکه نام تیره‌ای از نژاد یهود بوده که در گذر تاریخ، این نام از نژاد به سرزمین منتقل شده و به اشتباه، عنوان مکان یافته است.»

این تحلیل بدیع، علاوه بر ارزش زبان‌شناسانه‌اش، نگاهی تازه به تاریخ قوم‌نگاری سرزمین‌های مقدس ارائه می‌داد و نشان از عمق تتبع ایشان در تاریخ تطور مفاهیم داشت.

بدین‌سان اشتباهی ریشه‌دار در ذهن و زبان تاریخ پدید آمده است.

چهره‌ای کم‌نظیر در علوم انسانی

گفت‌وگو درباره‌ی یهود و رخداد سقیفه

از همین مدخل، سخن به جایگاه یهودیان در مدینه کشیده شد. بنده اشاره کردم که خلیفه‌ی نخست در منطقه‌ «عالیه‌ مدینه» ـ که محل زندگی قبایل یهودی بنی قریظه ، بنی قینقاع ، بنی نضیر بود ـ زمینی در پس نخلستان‌ها و باغ‌های ایشان داشت؛ و احتمال می‌رود یهودیان آن زمین را در اختیارش نهاده بودند تا در رفت‌وآمد و مشاوره با آنان، از دید مسلمانان پنهان بماند.

آیت‌الله مددی با دقت علمی این احتمال را تأیید کرده و افزودند: «ارتباط خلیفه‌ دوم با یهودیان بسی قوی‌تر بود؛ تا آنجا که به زبان عبری آشنایی داشت و روزی در محضر پیامبر اکرم(ص)، آیاتی از کتاب یهودیان را ناخودآگاه به همان زبان بر زبان آورد. در آن لحظه، چهره‌ی نبی اکرم(ص) سرخ شد و از این استناد ناروا، متأثر گردیدند.»

در خلال این مصاحبت علمی، با توجه به رویکرد تاریخی کتاب نگاره های اینجانب ، ایشان دیدگاه‌هایی بدیع و تأمل‌برانگیز در زمینه‌ی گسترش نفوذ اسلام در دوران امویان در سرزمین‌های غربی و اروپایی بیان داشتند؛ دیدگاه‌هایی که از دقت نظر تاریخی و ژرف‌نگری تحلیلی حکایت داشت.

آیت‌الله مددی با دقت و ذوق علمی خاص خود، به مباحث تاریخی پیرامون سکونت یهود در جزیرةالعرب پرداختند و فرمودند که بر اساس پژوهش‌ها و قرائن تاریخی، قوم یهود تا چند منزلی مکّه پیش آمده و قصد تسخیر آن را داشته است، اما پس از ناکامی، به مدینه کوچیدند؛ تحلیلی تازه و بدیع که می‌تواند سرآغاز فصل نوینی در بررسی‌های تاریخی صدر اسلام باشد.

چهره‌ای کم‌نظیر در علوم انسانی

در باب «أُمّی» بودن پیامبر(ص)

از همین جا، گفت‌وگو به بحث امّی بودن رسول خدا(ص) کشیده شد. آیت‌الله مددی با تحلیلی تازه فرمودند:

«هرچند پیامبر(ص) نامه‌ای را با دست مبارک خود ننوشته‌اند، اما در هنگام احتجاج با یهود، بر بخش‌هایی از کتاب آنان دست نهاده و از همان متون، بر حقانیت رسالت خویش استدلال کرده‌اند.»

معظم‌له افزودند که مفهوم «أمّی» به معنای «بی‌سواد» نیست، بلکه نشانه‌ی خلوص پیامبر از فرهنگ تحریف‌شده‌ اهل کتاب است؛ بدفهمی همین واژه سبب شد تا برخی گفتار ناروا را به زبان آورند.

ایشان در تبیین واقعه‌ی رحلت پیامبر(ص) فرمودند:

«حضرت در همان روز دوشنبه‌ای رحلت فرمودند که خلیفه‌ی دوم آن سخن اهانت‌آمیز را بر زبان آورد. هنگامی که پیامبر فرمودند: “کاغذی بیاورید تا بنگارم چیزی که پس از من گمراه نشوید”، مقصودشان این بود که کاتب بنویسد، نه خودشان؛ اما چون خلیفه‌ی دوم پیامبر (ص)  را بی‌سواد می‌پنداشت، آن جمله‌ی تلخ را گفت.

او سخنی گفت که دلی از مؤمنان آزرده ساخت و چهره‌ی تاریخ را مکدّر نمود.

ایشان افزودند: «در آن دوران، پادشاهان و بزرگان خود نمی‌نوشتند؛ بلکه نویسندگانی داشتند که سخنانشان را به زیباترین خط و فصیح‌ترین بیان بر کاغذ می‌آوردند. چنین سیره‌ای، نشانه‌ی شأن و وقارِ رهبری بود، نه بی‌سوادی.»

در پاسخ، عرض کردم که این سنت تا امروز نیز در میان علما و بزرگان برقرار است و نگارش نامه‌ها و متون رسمی توسط کاتبان خوش‌قلم و فاضل، نشانه‌ی جایگاه علمی و احترام به ادبِ نگارش است.

نگاه نقادانه به «طب اسلامی»

در بخش دیگری از گفت‌وگو، آیت‌الله مددی با صراحت و دقت علمی درباره‌ی آنچه امروز به نام «طب اسلامی» شهرت یافته، فرمودند:

«بنده در طب اسلامی صاحب نظر هستم، اما معتقدم آنچه امروز به نام “طب اسلامی” مطرح می‌شود، بر مبنای تحقیقات دقیق روایی و تاریخی استوار نیست. بسیاری از متونی که به امامان منسوب شده‌اند ـ از جمله “طبّ الرضا” ـ در انتسابشان جای تردید است و باید با روش علمی و رجالی مورد بازنگری قرار گیرند.»

ایشان دو باره در این راستا افزودند : «بسیاری از متونی که به ائمه(ع) منسوب است ـ از جمله کتاب طبّ الرضا ـ از حیث سند و انتساب، اعتبار کافی ندارد. طب اسلامی راستین، نگرشی توحیدی و جامع به سلامت بدن و روح است، نه مجموعه‌ای از نسخه‌ها و توصیه‌های غیر مستند.»

این سخنِ حکیمانه، بازتاب همان روح نقادی و روش‌شناسی دقیق ایشان در مواجهه با میراث دینی است؛ نگرشی که بر پایه‌ی علم، عقل، و تحقیق استوار است.

چهره‌ای کم‌نظیر در علوم انسانی

جمع‌بندی؛ تصویری از یک جامع‌الاطراف

آن دو ساعت مصاحبت، در حقیقت، فشرده‌ی درس‌هایی بلند و ژرف بود؛ هر جمله‌اش فصلی از معرفت، و هر تحلیلش چراغی برای پژوهش‌های آینده.

در این گفت‌وگو، جلوه‌های گوناگون شخصیت آیت‌الله مددی آشکار شد: فقیهی دقیق و محتاط در استدلال، مورخی ژرف‌نگر و بدیع‌نگار، و متفکری که حقیقت را در میان سطور تاریخ و ورای ظاهر روایت‌ها می‌جوید.

او از معدود عالمانی است که میان فقه و فلسفه، میان نقد و ذوق، و میان علم و بصیرتِ تاریخی، پلی استوار زده است.

بدین‌سان، دو ساعت مصاحبت با آن فقیه فرزانه، به سان نشستن در کرسی درسِ عالمی بود که هم به ژرفای فقه و اصول راه برده و هم به پهنای تاریخ و تمدن اسلام نظر افکنده است. گفتار ایشان آمیخته‌ای بود از تحقیق، دقت، و طمأنینه‌ی حکیمان، و هر جمله‌اش پرتوی تازه بر زوایای ناشناخته‌ی معارف اسلامی می‌افکند.

بی‌تردید، چنین چهره‌هایی در حوزه‌ علمیه، اندکند؛ عالمانی جامع‌الاطراف که هم در فقه و حدیث و تاریخ دست دارند، و هم در طب و تمدن و جغرافیای اسلام. و مصاحبت با آنان، نه خستگی‌آور، که وجدآفرین و برانگیزاننده‌ شوقِ معرفت است.

بی‌تردید، حوزه‌ی علمیه‌ معاصر، کمتر چهره‌ای بدین جامعیت و دقت در خود دارد. مصاحبت با او، نه تنها خستگی نمی‌آورد، که وجدِ علم و شوقِ حقیقت را در دل می‌افزاید.

و این ساعتی که در محضر آن حکیم فرزانه گذشت، در یاد و جانم چون درسی ماندگار از علم، تواضع، و روشن‌نگری جاودانه شد.

در پایان این دیدار و نشست روح‌نواز، که لحظه‌لحظه‌اش از شمار عمر بیرون بود و عطر صفا و معنویت در فضایش می‌پیچید، به عنوان تبرّک و تیمن، تربت پاک و معطّر حضرت أباعبداللّه‌الحسین علیه‌السلام را ـ با این نیت که آن از خاک مقدّس جدّ والای ایشان است و این بنده تنها مأمور و واسطه رساندن آنم ـ با نهایت ادب و تواضع تقدیم محضر پرفیضشان کردم.

آن بزرگوار با ملاطفت و تبسّمی ملکوتی، اندکی از آن تربت را به دهان مبارک نهادند و فرمودند:

«من همواره مقداری از این تربت را در جیب خود می‌نهم و از برکات آن، در هر لحظه و هر روز، بهره‌مند می‌گردم.»

و آنگاه، حال و هوای آن مجلس چنان به عطر کربلا آمیخت که دل، خود را در جوار روضه شریف حسینی احساس می‌کرد…..

* عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران  

کد خبر 2130496

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =