به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، در دنیای پیچیده امروز، پدیده خودکشی به یکی از نگرانکنندهترین چالشهای حوزه سلامت روان تبدیل شده است.
بنابر روایت حوزه، برای درک عمیقتر این موضوع و شناخت راههای پیشگیری و مقابله با آن، گفتوگویی تخصصی با سرکار خانم مائده پورقلی، روانشناس و رواندرمانگر اختلالات و مشکلات فردی ترتیب دادهایم.
آنچه در ادامه میآید، حاصل این گفتوگوی صمیمانه و کارشناسی است که امیدواریم برای همه ما راهگشا باشد.
* ضمن تشکر بابت فرصت ارزشمندی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، بفرمایید:
آیا خودکشی همیشه نشانهی یک اختلال روانی است، یا گاهی میتواند واکنشی به شرایط زندگی باشد؟
در اکثریت قریب به اتفاق موارد (بالای نود درصد)، میتوان با اطمینان گفت وقتی فردی دچار افکار خودکشی میشود یا اقدام به خودکشی میکند، یک نارضایتی و مشکل پیچیدۀ روانشناختی در کار است. منظور صرفاً یک اختلال مشخص نیست، اما در پشت اکثر این موارد، وجود اختلالاتی مانند افسردگی یا اختلالات شخصیتی مشهود است.
یعنی حتی اگر بگوییم خودکشی نشانۀ واکنش به شرایط سخت زندگی است، باید به این نکته توجه کرد که دو نفر ممکن است در یک شرایط طاقت فرسای مشابه قرار بگیرند. فردی که زمینۀ اضطراب یا افسردگی دارد، هنگام رسیدن به بنبست ممکن است بیاندیشد: «ولش کن، تمامش کنم، دیگر برای چه و به چه امیدی زندگی کنم؟ این مشکل حل نمیشود، من خستهام و هیچ امیدی وجود ندارد.» و در نتیجه به فکر خودکشی بیفتد.
اما در کنار او، فرد دیگری با همان شرایط سخت، اگر این زمینۀ روانی را نداشته باشد، ممکن است با وجود فشار روانی و ناامیدی شدید، هرگز به مرحلۀ فکر کردن یا اقدام به خودکشی نرسد.

پس نتیجه میگیریم که اگرچه شرایط محیطی بسیار تأثیرگذار است، اما وجود یک اختلال زمینه ای روانی، احتمال بروز افکار یا اقدام به خودکشی را بهطور چشمگیری افزایش میدهد.
* مهمترین نشانههایی که میتواند هشدار دهد فردی در خطر خودکشی است، چیست؟
در مورد نشانههایی که میتوانند هشداردهنده باشند، باید گفت قطعاً فشار روانی شدید میتواند فرد را به این فکر بیندازد که «دیگر تمامش کنم، بودنم فایدهای ندارد»، زیرا رنج و درد و فشار به حدی زیاد شده که تحمل آن غیرممکن به نظر میرسد.
در رفتار روزمره اطرافیان، اگر خدای نکرده شاهد تغییرات ناگهانی نسبت به چند ماه قبل باشیم، اینها میتوانند زنگ خطر باشند:
- فردی که قبلاً روابط اجتماعی، عملکرد شغلی-تحصیلی و ارتباطی نرمالی داشته، به ناگهان منزوی میشود.
- تمایل به حضور در جمع ندارد.
- در برخورد با دیگران سرد و بیحوصله میشود.
- بیانگیزه و ناامید به نظر میرسد (این ناامیدی میتواند از بیتفاوتی و بیحوصلگی شدید در کارهای روزمره مانند حمام رفتن، تعویض لباس یا درس خواندن آشکار شود).
متأسفانه در عده ای از نوجوانان، شاهد موارد خودزنی (مانند رگ زدن یا خط انداختن روی دست) هستیم. حتی اگر این کار با نوک یک مداد انجام شده باشد، فقط به قصد «تجربه کردن»، باید آن را یک زنگ خطر جدی دانست.
وقتی فرد به فکر امتحان کردن این موضوع میافتد، این احتمال وجود دارد که در مواجهه با فشارهای سنگین روانی بعدی، اقدام جدیتری انجام دهد.
حتی بیان جملاتی مانند:
- چقدر خوب میشد اگر زندگی ادامه نداشت.
- خسته شدم، دیگه...، نیز میتواند هشداردهنده باشد.

علاوه بر این، وقایع پر استرس زندگی مانند:
_ شکستهای عاطفی سنگین
- ورشکستگی و شکست مالی
- اضطرابهای شدید
میتوانند برای افرادی که زمینۀ اضطراب یا افسردگی دارند، به عنوان محرک و زنگ خطر عمل کنند.
پس تغییرات ناگهانی در خلق و رفتار، بیان افکار خودکشی، توجه غیرعادی به قرصها و داروها، یا حتی یک تجربۀ خودزنی در نوجوانی، همگی میتوانند نشانههای هشداردهنده و تهدیدآمیزی باشند که نیاز به توجه و پیگیری جدی دارند.
* اگر کسی احساس کند زندگیاش بیمعنی شده یا به فکر پایان دادن به آن است، نخستین گام درست برای کمک به خودش یا گرفتن کمک از دیگران چیست؟
در مواردی که فرد دچار اضطراب، افسردگی و احساس غم و ناامیدی شدید است، معمولاً خودش به دنبال کمک نمیرود. دلیلش این است که آنقدر ناامید و بیانگیزه است که حتی کمک اطرافیان را بیتأثیر و بیفایده میداند.
در این حالت، او اصلاً انگیزهای برای حرکت، دریافت کمک یا ارتباط با دیگران ندارد و با خود فکر میکند: من دیگر باید تمامش کنم. کی میتواند به من کمک کند؟ فایدهای ندارد، چون کاری از دست کسی برنمیآید.
به همین دلیل، معمولاً اقدام برای تغییر از سوی خود فرد بسیار دشوار است و این اطرافیان هستند که باید کمک کنند و اقدامات تخصصی را انجام دهند.
من معمولاً این مثال را میزنم: فرض کنید سرما خورده باشید. سرماخوردگی چیزی است که اکثر پدر و مادرها بر آن تسلط دارند و با یک یا دو قرص از یخچال، مشکل را حل میکنند و اگر سرماخوردگی سطحی باشد، معمولاً برطرف میشود؛ اما اگر همان بچه، خدای نکرده، دچار مشکل کلیوی شده باشد، آیا مادر میتواند با قرصهای یخچال آن را حل کند؟ قطعاً نه.
مواردی که فرد تا این حد تحت فشار روانی شدید قرار دارد، چیزی نیست که با راهحلهای ساده و معمولی قابل حل باشد. قطعاً به کمک حرفهایتر نیاز است تا فرد بتواند از این چاله و بحران روحی ایجاد شده خارج شود. بنابراین، در بهترین حالت، خود فرد فقط میتواند به دیگران بگوید: «حالم بد است» یا اعلام کند که «دیگر نمیتوانم تحمل کنم» و از اطرافیان بخواهد که به دنبال کمک حرفهای باشند.
قطعاً نقش مشاور و روانشناس در این زمینه بسیار پررنگ است. ما تجربه داریم که در آن لحظه، فرد فقط دچار «سیاهنمایی» و بدبینی مطلق میشود، اما این مسئله قابل حل است.
میتوان با کمک حرفهای و در صورت نیاز، حتی از طریق دارودرمانی، این بحران را مدیریت کرد و تا حد زیادی فرد را به عملکرد معمول زندگی بازگرداند.
هم کمک خود فرد و هم حمایت اطرافیان و خانواده، به شدت در حل این مسئله موثر هستند.
* اگر در اطرافمان نشانههای هشداردهنده خودکشی را از شخصی ببینیم، دقیقاً چه کاری باید انجام دهیم و از انجام چه کاری باید اکیداً پرهیز کنیم؟
مهمترین اقداماتی که در مواجهه با فردی که نشانههای افکار یا اقدام به خودکشی را بروز میدهد باید انجام دهیم، عبارتند از:
۱. هرگز موضوع را ساده، سطحی یا شوخی نگیرید
- به هیچ وجه نگویید دارد جلب توجه میکند یا نوجوان است و شیطنت میکند
- حتی عباراتی مانند کاش من نبودم یا اقدامات به ظاهر کوچک را جدی بگیرید
- هیچ رفتار خودآزاری، حتی اگر کوچک باشد، نباید نادیده گرفته شود

۲. بدانید که پشت این رفتارها، افکار ناامیدکننده وجود دارد
- تا زمانی که زمینه غم و ناامیدی وجود نداشته باشد، فرد به سمت این رفتارها کشیده نمیشود
۳. حتماً پیگیری تخصصی انجام دهید
- فرد باید حتماً به مشاور یا روانشناس ارجاع داده شود
- جلسات منظم مشاوره باید تشکیل شود
۴. اطلاع رسانی مناسب انجام دهید
- اگر دوستتان است، به خانواده او اطلاع دهید
- اگر دانش آموز است، به مشاور مدرسه اطلاع دهید
- این کار باید با آرامش و بدون شلوغ کاری انجام شود
۵. برخورد ملایم و کنترل شده داشته باشید.
- بدون سر و صدا و ایجاد حاشیه
- با حفظ آرامش و احترام
- بدون ایجاد تبعات منفی بیشتر برای فرد
به یاد داشته باشید: افکار خودکشی در هر صورت نشانۀ خطرناکی است و نیاز به پیگیری جدی و فوری دارد.



نظر شما