به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، ماهرخ ابراهیمپور و هستی احمدی: کتاب «جبهه ایرانی – انقلاب جهانی» مجموعهای از اسناد مرتبط با جنبش جنگل و قیام میرزا کوچکخان جنگلی است. این کتاب بر پایه اسناد تدوینشده و از این نظر اثری کمنظیر به شمار میآید. کتاب تدوین و تالیف مویسی آرونوویچ پرسیتس است که ترجمه این اثر را محمد نایبپور انجام داده و در انتشارات نگارستان اندیشه منتشر شده است. کتاب حاضر مشتمل بر ۲۷۳ سند برگرفته از آرشیو دولتی شوروی پس از فروپاشی آن حکومت است که توسط مراکز مطالعاتی روسیه منتشر گردیده. ظاهرا نسخه اصلی در ابتدای کتاب فهرست تفصیلی اسناد درج شده و پس از آن، متن اصلی اسناد از صفحه ۴۹ تا ۵۶۷ آمده است. اثر در سه جلد تنظیم شده و این چاپ فارسی، گزیدهای از آن سه جلد به شمار میآید.
کتاب شامل استادی است که به موضوع انقلاب جهانی و سیاست. بلشویکها در سالهای آغازین دولت شوروی میپردازد. این پژوهش گسترده و فراگیر بر پایه منابع ارزشمند آرشیوی تدوین شده که پس از فروپاشی شوروی در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است. پژوهشگر و گردآورنده این اسناد مویسی آرونوویچ پرسیتس در ایران کموبیش شناخته شده زیرا پیش از این کتاب «بلشویکها و نهضت جنگل» از او به فارسی چاپ شده است. آرونوویچ پرسیتس در این کتاب تلاشی کرده تا با تکیه بر اسناد دست اول نشان دهد که پدیده انقلاب جهانی برای بلشویکها نهتنها ایدهای فراارزشی و قابل سوءاستفاده بوده بلکه مناسبات آنان را با جهان بیرون تبیین و تنظیم میکرده و در عین حال راهبردی برای بقاء در شرایط سخت بوده است. این اسناد، به مورخ امکان تحلیل بسیاری از مسائل آن دوره از قبیل تضاد اندیشههای فردی، اوضاع دولتهای مرکزی و پیرامونی و ناهماهنگی دیدگاههای سیاستمداران را میدهد. این کتاب شایسته تقدیر کتاب سال جمهوری اسلامی در ۱۴۰۳ است که در خبرگزاری ایبنا با حضور محمد نایبپور، مترجم، حبیبالله فاضلی، استاد علوم سیاسی و گودرز رشتیانی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران بررسی و نقد شده که در گزارش زیر بخش نخست این میزگرد منتشر شده است.

تا آنجا که شنیدهام، یکی از استادان روس پیشنهاد داده بود که این کتاب در ایران ترجمه شود. برایمان بگویید خودِ شما تا چه اندازه به ترجمه این اثر علاقهمند بودید؟ همچنین، با توجه به مقدمهای که نویسنده روس برای کتاب نوشته است، آیا احساس نکردید لازم است شما هم مطالبی را به عنوان مقدمه یا توضیح تکمیلی بر کتاب اضافه کنید؟ در نهایت، در کتاب اشاره شده که حدود سیصد سند در آن آورده شده است؛ آیا اطلاع دارید این اسناد از میان چه تعداد سند انتخاب شده است؟
محمد نایبپور: ممنونم بابت تشکیل این جلسه و همچنین تشکر میکنم از استادان گرامی حبیبالله فاضلی و دوست عزیز گودرز رشتیانی و همچنین جنابعالی و عزیزان دیگر.
این کتاب از طریق مهدی حسینی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران به دست من رسید تا تورق کنم و دریابم که آیا قابلیت چاپ دارد یا نه؟ وقتی به نویسنده و رزومه او در فرهنگستان علوم روسیه مراجعه کردم دیدم که بله نویسنده فردی است که در حوزه ایرانشناسی کار کرده و این کتاب نیز تا به حال ترجمه نشدهاست.
از یکی از دوستان پژوهشگر تاریخ که منصور صفتگل معرفی کرده بود، سوال کردم و او گفت چند کتاب درباره میرزا کوچکخان وجود دارد که بیشتر خاطراتمحور هستند و کتابی درباره میرزا کوچک و جنبش جنگل با تمرکز بر اسناد نداریم. این عاملی شد که من علاقهمند شدم این کتاب را ترجمه کنم.
عامل دومی که باعث علاقهمندی من به ترجمه کتاب شد؛ فضای نظامی، تحلیلی و ساختاری کتاب بود. من به موضوع مرز بسیار علاقه دارم و بخشی از کتابهایی که اکنون دارم نیز بیشتر درباره موضوع مرز هستند. یکی از دلایلی هم که سراغ این کتاب رفتم این بود که به مرزهای دریایی ما در شهرستان بندرانزلی اشاره شده که در این دوره تاریخی به آن تجاوز شده و نیروهای شوروی به مرزهای قانونی ما وارد شدند. این عامل دومی بود که مرا تشویق کرد که حتما درصدد ترجمه این کتاب باشم.
پس از اینکه این کتاب را ترجمه کردم از طریق ناشر و دوستان دیگر بررسی کردیم و ظاهرا دو جلد کتاب دیگر در اینباره هست اما ظاهرا آنرا افراد دیگر نوشتهاند.
به قول استاد کامران فانی تاریخ هر اثر، بخشی از همان اثر است. ما به دلیل اینکه چاپ این اثر بسیار طولانی شد و ترجمه متن این اثر بسیار سخت و دشوار بود، از اینکه مقدمهای بنویسم و در آن ذکر مشکلات کنم، دریغ کردم، اما همانطور که شما میگویید باید مقدمهای باشد. اما چون مقدمه نویسنده کامل و جامع بود تصمیم گرفتیم کار اضافهای انجام ندهیم.
تهیه و انتشار این کتاب زمان زیادی به خود اختصاص داد و حدود دو سال (در اوج بحران کرونا)، صرف مراحل چاپ آن شد که با دشواریهای فراوانی همراه بود. با این حال، در مجموع اثری شاخص پدید آمد. در عنوان کتاب، منظور از «انقلاب جهانی»، همان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه است و «جبهه ایرانی» به درگیریهایی اشاره دارد که یکی از مهمترین آنها مسئله نفوذ نیروهای دریایی روسیه در بندر انزلی و گسترش آن به محدوده جبهه ایرانی بود. در این کتاب، درباره «انقلاب ایرانی» با عنوان جنبش جنگل نیز اشارات فراوانی آمده است.
درباره اهمیت کتاب بگویید و اگر نکاتی راجع به ترجمه یا حتی چینش سندها دارید، هم بفرمایید.
حبیبالله فاضلی: خسته نباشید و تبریک میگویم به جناب استاد نایبپور. واقعا کار کمنظیری است در شناخت تاریخ تحولات سیاسی معاصر ایران و چون ماهیت سندی دارد دشواری در ترجمه آن بیشتر است. کتاب پر از عدد و ارجاع و سند است و ترجمه چنین متنی ظرایف خاصی را میطلبد، بنابراین کار سترگ و زحمت زیادی را استاد نایبپور کشیدهاند. کتاب دربرگیرنده حدود ۲۶۵ سند است که به لحاظ ترتیب اسناد؛ چینش آنها بر اساس زمان مکاتبه است.
ما در حوزه نهضت جنگل و تحولات سالهای آن تحلیل و تفسیر کلان زیاد داریم اما کار سندی جدی خیلی کم داریم. درواقع درست است که درباره نهضت جنگل و تحولات آن خاطرات و تحلیل امثال شاکری، فخرایی و شاپور لواسانی و خیلی کتابهای دیگر وجود دارد، فیلمهایی ساخته شده، رمان نوشته شده، مردمنگاری انجام شده و رسالهها و پایاننامههای زیادی نوشته شده است؛ اما واقعا کارهای سندی و مطالعات اسنادی در این زمینه زیاد انجام نشده و از این جهت حوزه بکری محسوب میشود.
بخشی از علت آن برمیگردد به شرایط داخلی و وضعیت دانشگاهها در کشور و بخشی هم برمیگردد به اینکه دست ما به لحاظ مجموعه اسناد این حوزه خالی بوده است. بنابراین این کتاب خلأ مهمی را در این حوزه مخصوصا برای پژوهشها و تحلیلهای بعدی پرمیکند و به روشن شدن کلی فضای سیاسی کشور از سالهای ۱۹۰۵ به این سمت کمک کرده و میتواند بخشی از این فضاهای تاریک را روشن کند.
در یک نگاه کلی میتوان گفت که از نهضت جنگل روایتهای مختلفی وجود دارد و معمولا ایدئولوژیک است یعنی از زاویه زمانه و مناسبات قدرت روز به تحولات تاریخی نگاه شده و میشود. گروههای قومگرا، گروههای تجزیهطلب، گلوبالیستها و چپها همگی سعی میکنند روایتی از ایدههای خودشان را به منطق تاریخی دوران نهضت جنگل و روابط ایران و شوروی یا نسبت نهضت جنگل با امر ملی در ایران حقنه کنند. این اسناد میتواند بخشی از این نگاههای ایدئولوژیک را یا تعدیل کند یا نگاههای ایدیولوژیک را تاحدودی راستیآزمایی کند.

شما یکی از داورانی بودید که این کتاب را به عنوان یک اثر شایسته تقدیر، انتخاب کردید. برای ما به صورت تیتروار از اهمیت اثر بگویید. ضمن اینکه نکتهای را با احترام یادآوری میکنم، دکتر ناصر عظیمی که در حوزه گیلان بسیار سخت و جدی کار میکنند و بخشی از تحقیقات و پژوهشهایش درباره نهضت جنگل است و کارهای خوبی چه به لحاظ تحلیل و چه بررسی اسناد انجام داده است که برخی از آنها دیده شده است و برخی نیز دیده نشده. لطفا ضمن بیان اهمیت این کتاب که رویکرد اسنادی دارد و کتاب خاصی بر اساس اسناد آرشیوهای روسیه است، بفرمایید آیا کارهایی را که ناصر عظیمی انجام دادهاند، هم دیدهاید؟
گودرز رشتیانی: ممنونم و تشکر میکنم از شما و خبرگزاری ایبنا برای توجهی که به بازار نشر و کتاب دارند و البته جناب نایبپور برای خلاصهای که از سرنوشت و تاریخچه ترجمه کتاب اشاره کرد و بایستی به او دست مریزاد گفت به خاطر کار بزرگی که کرد.
قاعدتا اسامی داوران باید محرمانه باقی بماند، اما چون چند ماهی گذشته است افشای آن خیلی مهم نیست. اما نظر من بیشتر از شایسته تقدیر بود و بایستی این کتاب در جمع برگزیدهها هم قرار میگرفت اما به هر حال عوامل مختلفی اقتضا میکرد در آن جمعها و شوراهای مشورتی در نظر گرفته شود، با این وجود این اثر شایسته تقدیر شد. میان این همه کتاب که هر سال در کشور ما منتشر میشود، واقعا افتخاری بوده و باید به مترجم آن دستمریزاد گفت.
دو استاد بزرگوار درباره اهمیت کتاب فرمودند. کاری که انجام شده با مطالعاتی که در فضای علمی داخلی ما توسط ناصر عظیمی انجام میشود، مقداری متفاوت است. ما در سیصد سال اخیر درگیر همسایه شمالی خود یعنی روسیه هستیم. مناسبات پیچیدهای داشتیم که با فراز و نشیبهای مختلفی همراه بوده و صدمات جبرانناپذیری از همسایه شمالی خود، یعنی روسیه خوردیم؛ اما در عین حال گاهی خدماتی هم به ما ایرانیان کردهاند.
موضوعی که از منظر روابط تاریخی ایران و روسیه بسیار مهم است آرشیوهای روسیه است که دنیایی از اسنادی است که مربوط به ارتباطات با ایران است. در جایی که ما در ایران برای دوران پیشامدرن خود خلأ آرشیو داریم. این اسناد برای بخشی از تاریخ ما بسیار راهگشا و موثر است.
اگر شما به آرشیو ملی ایران مراجعه کنید حتی الان که حدود صد سال از جنبش جنگل گذشته است، واقعا اسناد قابل توجهی نداریم، برای دههها و صدههای قبل که به مراتب وضعیت آرشیو در ایران فاجعه است. اما آرشیوهای روسیه درباره روابط ایران با روسیه بسیار مهم هستند، به دقت نگهداری شدهاند و تعداد آنها بسیار زیاد است.
درباره تعداد اسنادی که آرشیو انتخاب کرده پرسیدید، اگرچه آمار دقیقی در دست نیست اما باید آن را ضرب در دهها برابر کنید. درباره روابط شوروی با گیلان در برهههای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱، در این دوره ۳ ساله، نهتنها این ۳۰۰ سند بلکه دهها هزار سند در آرشیوهای روسیه نگهداری میشود ازجمله در آرشیو تاریخ سیاسی اجتماعی شوروی که این اسناد در آنجا گزینش شده.
البته خیلی هم باید از تلاشگر روسی کتاب که این اسناد را گزینش و مطالعه کردهاند قدردانی کرد؛ زیرا اینها دستخطهای سخت و پیچیدهای بوده و او همه اینها را خوانده و بعد منتشر کرده است و پس از آن همکار نازنین ما، نایبپور به فارسی برگردانده و او هم کار بزرگی کرده است.
گزارشی درباره همین آرشیو از رایزن وقت فرهنگی ما در روسیه است که اظهار داشته بود صدها هزار سند مربوط به روابط ایران و شوروی فقط در همین آرشیو تاریخ سیاسی اجتماعی روسیه وجود دارد. تعداد این اسناد واقعا حیرتانگیز است. در این کشور بیش از دو هزار مرکز آرشیوی فعالیت میکند. به عنوان نمونه در موسسهای که من به صورت پیوسته ۹ ماه در آنجا نسخههای خطی را مطالعه میکردم یک بخش آرشیو مربوط به شرقشناسان وجود دارد که اسناد مینورسکی را در آنجا نگهداری میشود و همین اسناد مینروسکی بالغ بر صدها هزار برگ است و خود این آرشیو کوچک میلیونها برگ در آن بایگانی شده اما جزو آرشیوهای روسیه نیست!. در نظر بگیرید این دو هزار مرکز آرشیوی که تعریف آرشیو بر آنها اطلاق شده است چقدر سند در خود جای دادهاند!
این کتاب یک پنجره جدیدی به مطالعات روابط ایران با شوروی و ماهیت جنبش جنگل دراین دوره برای ما باز میکند. نه اینکه یک نظریه و یک رویکرد نهایی باشد؛ خیر، در کنار مطالعاتی که در ایران و پژوهشهایی که در غرب انجام شده، همراه خاطرات ایرانیانی که در این جنبش حضور داشتند، در کنار مطالعاتی که همکاران ایرانی انجام میدهند و بخشی از مطالعاتی که در قالب ایرانشناسی در اروپا انجام میشود، این اسناد، چشمانداز جدیدی متکی بر دادههای قابل اعتبار و اتکایی که جنبه سندی دارند، نشان میدهد و از این لحاظ این کتاب بهحق میبایست کتاب برگزیده و شایسته تقدیر ایران میشد و به نظر من انتخاب درستی بود.

برگردیم به سند اول (تلگراف ف. راسکولینکف و بایکین به مسکو خطاب به ل. ده تروتسکی کمیسار مردمی) جناب نایپپور بفرمایید چرا این سند به عنوان سند اول قرار گرفته است؟ آیا به این علت که خطاب به شخص تروتسکی هست که طرفدار نظریه گسترش انقلاب شوروی در ایران و جهان بوده، است؟
نایبپور: پیرو سخنان استادان محترم، با عرض پوزش از دکتر رشتیانی باید بگویم که متأسفانه در کشور ما هیچ سند قابلاتکایی وجود ندارد. زمانی که مشغول ترجمه این کتاب بودم، به وزارت امور خارجه و چند نهاد دیگر مراجعه کردم، اما هیچ مدرکی در این زمینه نیافتم. همانطور که استاد شفیعی کدکنی گفتهاند، ما در این حوزه «صفرالکف» هستیم؛ در علوم انسانی بهویژه درباره جنبش جنگل، تقریباً هیچ منبع و سند مکتوبی در اختیار نداریم. در دوران ترجمه، به دیدار رئیس وقت مرکز مطالعات و پژوهشهای وزارت خارجه نیز رفتم و ایشان با لطف خود مرا به چند آرشیو معرفی کردند، اما پس از مراجعه، باز هم متوجه شدم که هیچ سندی موجود نیست.
از محتوای این کتاب برمیآید که در واقع چکیدهای از یک مجموعه ۱۵ جلدی است. در بخشهایی که به ذکر منابع و اسناد میپردازد، آشکارا مشخص است که این اثر حاصل آن مجموعه گسترده است؛ مجموعهای که اسناد مربوط به حضور روسها در ایران در فاصله سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱ را در بر میگیرد. من شخصا تلاش زیادی کردم تا از طریق فضای مجازی و مراجعه به آرشیوهای مختلف، ازجمله آرشیو ارتش سرخ و حتی آرشیو فرهنگستان علوم شوروی سابق، به اسناد کاملتری دست یابم، اما متأسفانه به دلایل گوناگون اجازه دسترسی به باقی اسناد به ما داده نشد.
به آقایان ظریف، عراقچی و موسوی گفتم که لطفا به مسئول فرهنگی ایران در مسکو اطلاع دهند تا این کتابها را تهیه کرده و به کشور بیاورد، زیرا انجام چنین کاری از توان من خارج است. در تأیید سخنان دکتر رشتیانی باید بگویم آرشیوهایی که روسها درباره تاریخ معاصر ایران در اختیار دارند، بسیار گستردهتر و شگفتانگیزتر از آن چیزی است که ما تصور میکنیم.
من موضوع پایاننامه دکتریام را «عهدنامه آخال» انتخاب کردم، اما متأسفانه در ایران فقط حدود دو صفحه مطلب درباره این عهدنامه وجود دارد که آن هم در کتاب تاریخ روابط خارجی ایران تألیف عبدالرضا هوشنگ مهدوی آمده است. وقتی این موضوع را برگزیدم، یکی از استادانم با لحنی طنزآمیز اما هشداردهنده گفت: «بهتر است یک سنگ قبر هم برای خودت آماده کنی، چون درباره این موضوع هیچ منبعی در دسترس نیست.»
به روسیه و کتابخانه لنین رفتم و اعلام کردم که قصد دارم درباره «عهدنامه آخال» تحقیق کنم. مسئول کتابخانه نگاهی عاقلاندرسفیه به من انداخت، اما وقتی وارد بخش مربوطه شدیم، دیدم فضایی به وسعت همین مکانی که اکنون در آن نشستهایم، پر از کتاب، پژوهش و سند درباره آخال است. آرشیوهای روسیه درباره تاریخ ایران واقعا شگفتانگیز و گستردهاند، اما دسترسی به آن منابع و انتقالشان به ایران، همچنین ترجمه و انتشارشان، نیازمند عزم و ارادهای جدی در سطح دولت و نهادهای ساختاری است؛ ارادهای که بتواند امکانات لازم را برای انجام چنین کاری فراهم کند.
همانطور که دوست عزیزمان اشاره کردند، این کتاب بر پایه مستندات تاریخی تنظیم شده است، اما در بخشهایی، مانند بیانیه لنین و منشور تروتسکی درباره صدور انقلاب، میتوان دید که تروتسکی از برجستهترین چهرههای سیاسی آن دوران بوده که بهشدت از گسترش و نفوذ انقلاب بلشویکی در ایران حمایت میکرد. در این میان، میان او و چیچرین، وزیر امور خارجه وقت شوروی، نوعی تقابل و اختلاف نظر وجود داشته، اما نفوذ و قدرت تروتسکی در ساختار حزب کمونیست بسیار بیشتر بوده است. مشاورانی که به دیدار میرزا کوچکخان میآمدند، مانند مدیوانی و چند تن دیگر، ازجمله افرادی بودند که به انتخاب تروتسکی برگزیده و برای ارتباط با نهضت جنگل به ایران اعزام شده بودند.
از هر زاویهای که نگاه کنیم، ایران در این دوره اهمیت ویژهای برای روسیه شوروی پیدا میکند. شاید یکی از دلایل این امر، گسترش نفوذ انگلیس در ایران باشد، بهویژه که در آن زمان نفوذ بریتانیا تا تهران و مناطق شمالی کشور نیز رسیده بود. از سوی دیگر، این توجه میتواند ریشه در سیاستهای «کمینترن» و نگاه جهانی بلشویکها به انقلابشان داشته باشد؛ آنان انقلاب اکتبر را حرکتی محدود به مرزهای شوروی نمیدانستند، بلکه آن را انقلابی جهانی تلقی میکردند.
مجموعهای از این عوامل موجب شد که توجه روسها در آن دوران به طور خاص به ایران معطوف شود. با این حال، اگر تاریخ روابط دو کشور را پیش و پس از آن مقطع بررسی کنیم، درمییابیم که روسها هیچگاه از تحولات داخلی ایران غافل نبودهاند و این توجه تا امروز نیز ادامه دارد. این حساسیت برخاسته از جایگاه تاریخی و راهبردی ایران در نگاه روسیه است. درحقیقت، ایران برای روسها کشوری متفاوت از همسایگانی چون افغانستان، پاکستان، کشورهای عربی و دیگر دولتهای پیرامونی به شمار میرود. شاید این تفاوت در گفتار و تعاملات روزمره چندان آشکار نباشد، اما در اسناد رسمی و متون تاریخی روسی بهروشنی قابل مشاهده و درک است.

اگر نکاتی راجع به سند اول دارید بفرمایید و بگویید زمانی که کتاب را نگاه کردید چقدر فراز و فرود روابطی که میان میرزا و یارانش هست در این اسناد منعکس شده است ضمن اینکه اسناد کتاب چه نکات و اطلاعات جدیدی به ما میدهد؟
فاضلی: نکتهای که آقای دکتر فرمودند کاملا درست است، اما باید تبصرهای بر آن افزود. هم در جنبش جنگل و هم در ساختار کلی حزب کمونیست شوروی، درباره مسئله «صدور یا تکامل در یک کشور» یکپارچگی و وحدت دیدگاه وجود نداشت. در اسناد کتاب، بهروشنی دیده میشود که همان نظام «سانترال دموکراتیک» که بلشویکها به آن باور داشتند در عمل هم تاحدوی وجود داشته و نگاهها چندان یکدست نبود؛ چنانکه در گزارشهای کتاب آمده، اشغال انزلی تصمیم فرماندهان محلی بوده و کمیته مرکزی حزب در مسکو رضایت چندانی از این اقدام نداشته است.
در فلسفه سیاسی مارکسیسم همواره این بحث وجود داشته که آیا انقلاب باید در یک کشور متمرکز بماند یا به صورت تکاملی گسترش یابد و سایر کشورها را نیز دربرگیرد؟ چهرههایی مانند تروتسکی که به صدور انقلاب باور داشتند، بهتدریج نفوذ خود را در ساختار قدرت از دست دادند، اگرچه که تروتسکی هم چندان علاقهای به صدور انقلاب از شرق نداشت، خلاصه اینکه یکدستی ایدیولوژیکی وجود نداشت.
یکی از کارکردهای مهم اسناد این کتاب همین است که نشان میدهد هیچکدام از این جریانها—نه جنبش جنگل و نه حزب کمونیست شوروی—دارای نگاهی کاملا یکدست و هماهنگ نبودند. برخلاف تصور رایج، نه همه نیروهای جنبش جنگل ملیگرا یا سوسیالیست بودند و نه در میان اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی، چه در مسکو، چه در باکو، آذربایجان یا تاشکند، اجماعی کامل درباره ایران وجود نداشت و تلاش برای انسجام بخشی این نیروها یهجور اسطورهگرایی است و در اسناد متعدد این کتاب بهروشنی این ناهماهنگی نمایان است. در مطالعات تاریخی، یکی از آسیبهایی که ممکن است مفسر بدان گرفتار شود و باید احتیاط کرد مسئله «اسطوره انسجام» است؛ یعنی این تصور نادرست را تحمیل کرد که تحولات، احزاب، گروهها و جنبشهای یک دوره کاملا یکدست و هماهنگاند، در حالی که در واقعیت چنین نیست. معمولا ایدئولوژیهای حاکمِ هر دوره میکوشند این جریانهای متنوع را در قالبی واحد و همگون نشان دهند تا تفسیرها و علایق خود را حقیقت جلوه دهند.

تا آنجا که من بررسی کردهام، تروتسکی نیز برنامه مشخص و مستقلی برای گسترش انقلاب از زاویه شرق نداشته که تأکید کند این روند باید حتما در ایران رخ دهد ولی نقش بلشویکهای ایرانی، بهویژه چهرههایی مانند حیدرخان عمواوغلی در باکو، در شکلگیری ارتباط میان انقلاب بلشویکی و تحولات ایران انکارناپذیر است.
از سوی دیگر، خود جنبش جنگل دو شاخه کاملا متفاوت داشت: بخشی از آن با حزب عدالت و گرایشهای بلشویکی پیوند داشت، و بخش دیگر (به رهبری میرزا کوچکخان و دکتر حشمت) رویکردی ملیگرایانهتر و مذهبیتر را دنبال میکردند. درواقع، جمع کردن این دو جریان متضاد در یک مسیر واحد بیشتر در سطح ذهنی و تئوریک ممکن بود؛ در عمل، همین تفاوتها به شکاف و جدایی نهایی میان آنان و شکست کلی نهضت و مرگ سخت میرزا انجامید.
یکی از ویژگیهای مثبت اسناد این است که نشان میدهد چه نوع رابطهای میان این دو شاخه وجود داشته و تعاملات میان حیدرخان و میرزا و دیگر اعضای دو گروه را بهروشنی نشان میدهد. این دو جریان در برخی موارد همدل بودهاند، اما در بسیاری مسائل همراه نبودهاند. برای مثال، میرزا به نوعی از سوسیالیسم باور دارد، در حالی که احساناللهخان و طیف بلشویکی و پیروان جدی حزب عدالت، باور عمیقتری به اصول عدالتخواهانه و سوسیالیستی داشتند و نگاهشان بسیار متفاوتتر بود و حتی با میرزا در تضاد بود.
حقیقت این است که قبلا درباره میرزا کوچکخان دیدگاه متفاوتی داشتم و در مورد هویت سیاسی میرزا مردد بودم و تا حدودی او را ذیل جریان بلشویک و متمایل به سوسیالیسم کمونیستی میدانستم اما طی دو تا سه هفته گذشته که با دقت بیشتری اسناد را بررسی کردم، دیدگاهم تغییر کرده است. اکنون معتقدم نمیتوان میرزا را در این دسته قرار داد— مگر آنکه اسناد بعدی به دست آید. اسناد بهصراحت خطوط قرمز، شیوههای دیپلماتیک و نحوه پیشبرد ایده انقلاب توسط او را نشان میدهند و وقتی همه این عناصر را کنار هم میگذاریم، درمییابیم که میرزا را میتوان در نوع خود یک جور قهرمان ملی هم دانست.
در تحلیل تحولات تاریخی، یکی از نکات بسیار مهم مسئله «روح زمانه» است. انقلابها مانند امواجی هستند که جهان را درمینوردند؛ انقلاب فرانسه تحول بزرگی بود که همه جهان را متاثر ساخت و با تاخیر یکی از امواجش به روسیه و انقلاب اکتبر هم رسید و همین موج یکی از عوامل و مبانی انقلاب مشروطه ما هم شد.
یکی از پیامدهای مهم انقلاب مشروطه ایران، فروپاشی قدرت دولت ملی در ایران بود؛ این امر باعث شد که در سراسر کشور افرادی مانند ماشاللهخان، خداوردیخان، خیابانی و بسیاری دیگر فعال شوند. نکته مهم و جالب اینکه همه این نیروها دارای «میل ملی» بودند و تمایل داشتند که پایتخت کشور تحت نفوذ آنها باشد و قدرت را سراسری و ملی تشکیل دهند و اعمال کنند.
به شهادت همین اسناد، اولین گروهی که گرایشهای چپ داشت و با حزب کمونیست شوروی وارد مناسبات و مراوده شد، جنبش جنگل بود. نکته مهم این است که جمهوریای که این گروه تأسیس میکند، جمهوری شوروی ایران است. بررسی مکاتبات نشان میدهد که در تمام ارتباطات جنگلیها با حزب کمونیست، از عنوان جمهوری شوروی ایران استفاده شده است؛ در حالی که در مکاتبات روسها با میرزا، عناوینی مانند جمهوری گیلان، جمهوری شوروی گیلان و جمهوری شوروی احساناللهخان به کار رفته است و این نشان میدهد به میزانی که روسها و بلشویکها ایدههای انقلابی و جهانی داشتند اما میرزا حواسش جمع بود و از عنوان ایران برای نهاد و نام نهضتش استفاده میکرد و دائما از ملت ایران و علایق و منافع خاص آن سخن میگوید.
خلاصه آنکه، یکی از دستاوردهای مهم این اسناد این است که نشان میدهد میرزا کوچکخان را نمیتوان در دستهبندیهای رایج قرار داد. روایتهایی که تلاش میکنند او را ذیل تجزیهطلبی، قومگرایی، محلیگرایی یا حتی تعلق به بلشویسم جهانی قرار دهند، قابل اتکا نیستند و اسناد موجود چنین قرائتی را تأیید نمیکنند.
شما میرزا را به عنوان یک ملیگرا میبینید، اما من بیشتر به رویکرد او توجه دارم تا نیت شخصیاش. میرزا گروهی تشکیل میدهد که در آن اختلافات فراوانی وجود دارد و از دل همین گروه افرادی مانند پیشهوری ظهور میکنند.
ارتباط میرزا با نیروهای بلشویکی شوروی و ورود آنها به گیلان، تجربه حضور و تعامل با ایران را برای این نیروها فراهم میکند؛ تجربهای که بعدها در آذربایجان به کار آنها میآید. در این میان، استالین نیز همزمان این اسناد و روابط را زیر نظر دارد و از این تجربه برای سیاستهای خود در آذربایجان بهره میگیرد.
ما اغلب از دیدگاه احساسی به میرزا نگاه و تصور میکنیم او فردی با نیت خیر بوده که میخواسته جمهوری شوروی گیلان را تأسیس کند یا اهداف خاصی برای ایران داشته است، اما آنچه در عمل رخ میدهد، کاملا متفاوت است.
فاضلی: بله، متوجه صحبت شما هستم اما نگاه من برآمده از نص صریح اسناد کتاب از جمله اسناد شماره ۶۷، ۶۹، ۱۲۷، ۱۹۳، ۲۰۰، ۲۰۶ و ۳۴ و غیره است که به طور مشخص نشان میدهند که میرزا تمایل قلبی و رویکرد عملی به استراتژی جهانی بلشویسم نداشته و عملا هم قربانی این شکاف ایدئولوژیک شد. این نکته را هم یادآور شوم که بنیانگذاران یک حرکت یا انقلاب همیشه نسبت به پیامدها و نتایج آن آگاهی کامل ندارند و اصلا نمیتوانند همه نتایج را پیشبینی کنند، جریان تحولات سیاسی همیشه به عادت نیست بلکه در بسیاری موارد خلاف آمدعادت است. بنابراین اینکه جهتگیری یک حرکت یا انقلاب درنهایت به چه سمتی میرود مسئلهای جداست و به شاخصهها و مسائل زیادی وابسته است. برای مثال، میتوان گفت نازیسم محصول لیبرالیسم و روشنگری هم هست، اما اندیشمندان آن دوره هرگز نمیخواستند و پیشبینی هم نمیکردند که از دل اندیشههای لیبرالیسم و روشنگری، نازیسم و فاشیسم شکل برآید. حتی میتوان مثالهای معاصرتری زد، مانند اینکه داعش حرکت و جنبشی مدرن و برآمده از مناسبات مدرن و خاورمیانهای است یا فقط آبشخور سنتی و اسلامی دارد؟
اسنادی وجود دارند که در کتاب آمده و نشان میدهند میرزا در نامههایی به چیچرین تصریح کرده است که خط قرمز من، آزادی و رفاه ملت ایران با هر عقیدهای و استقلال ملت ایران است. بنابراین نمیتوان گفت که هر اتفاقی که بعدا رخ داد، لزوما هدف یا خواست میرزا بوده است؛ بلکه باید آن را سوءاستفادههایی از اهداف او دانست و نمیتوان تمام مصائب بعدی و خطاها و وطنفروشیهای افرادی چون پیشهوری را بهتمامه به پای میرزا و نهضت جنگل نوشت.
میرزا نامهای به لنین مینویسد و میگوید که ما میخواهیم مانند حرکت شما در ایران انجام دهیم و اگر کسی فضای ایران را میشناسد برای ما بفرست تا ما از تجارب او استفاده کنیم، فهم این چنین مکاتبات و نامههایی در گرو فهم روح زمانه میرزا و جو حاصل از انقلاب اکتبر در ایران است.

انقلاب اکتبر در روسیه، مانند سایر انقلابها، موجی جهانی هم ایجاد کرد؛ این انقلاب محدود به یک سرزمین یا شهر خاص نیست، بلکه مجموعهای از نیروها در سراسر جهان کنجکاو شدند که بدانند پیام و پیامدهای آن چیست. مانند انقلاب اسلامی، انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا نیز همین ویژگیها و امواج را داشتند. طبیعتا در ایران نیز بسیاری به این تحولات انقلاب اکتبر امیدوار شدند؛ افرادی مانند سیدضیاءالدین طباطبایی که در راستگرا بودن او تردیدی نیست، یا ملکالشعرای بهار که در جلد دوم کتاب «تاریخ احزاب سیاسی» دیدگاه انتقادی خود را نسبت به جنبش جنگل و خیابانی هم ابراز کرده است اما مواضع همدلانهای نسبت به انقلاب اکتبر و حتی لنین داشتند، این موضع را بسیاری از رجال سیاسی ما در این دوران داشتهاند که بررسی آنها خیلی جالب است و در مواردی غیرقابل باور است. مثلا ملکالشعرای بهار مینویسد که دو نیروی سیاسی تاریخی هستند که همیشه خواستهاند ما را خفه کنند که انگلستان و روسیه بودهاند اما انقلاب کمونیستی روسیه پایان این وضعیت و راهی برای نجات ایران است و برادر لنین برای نجات ایران دست دراز کرده و مفر حیات ما شده است و شر روسیه تزاری و انگلستان را از سر ما کم کرده و باید غنیمت بدانیم. در رمانها و شعرهای ما، مانند آثار عارف قزوینی و بسیاری دیگر نگاه مثبتی نسبت به انقلاب ۱۹۱۷ وجود داشت. وقتی میگویم باید روح زمانه را دید، منظورم این است که نیروهایی در ایران نسبت به سرنوشت ملی کشورشان حساس بودهاند و به همین دلیل برای تامین سرنوشت ملی ممکن بود از میان مسیرهای ممکن آن دوران به مسیری بروند که ممکن است بعداً از آن پشیمان هم بشوند که در نامههایش این نگرانی به وضوح دیده میشود.
یکی از تاکتیکهای این دوران و در خلأ یا ضعف دولت در ایران، برای همه این گروهها —از سمکو، خیابانی، پسیان و خداوردیخان و… این بود که معمولا به دنبال یک متحد خارجی میرفتند و با نیروهای آن زمان یعنی عثمانی تا آلمان، فرانسه و انگلستان مذاکره میکردند تا حامی پیدا کنند و از نگاه سیاسی و بازی آن سالها این کنش کاملا منطقی و طبیعی است. فراموش نکنیم که این سالها، سالهای جنگ جهانی اول است و از ۱۲۹۳ کشور میدان نبرد و نفوذ آشکار نیروهای متفقین و متحدین است و عملاً بخشی از بازی جهانی است و فعلاً خبری از رضاشاه و کودتا و حزب ایران جوان و… نیست.
بنابراین، نمیتوان با تقلیلگرایی تاریخی و نظری نتیجه گرفت که میرزا تمایلات جدی به سمت تجزیه شمال یا انقلاب روسیه داشته است. میرزا در نامهای دیگر به لنین میگوید: «این مسیری که شما به عنوان راه روسی پیشنهاد میکنید، در ایران جواب نمیدهد و ایران منطق خاص خودش را دارد. ما نمیتوانیم براساس راه روسی تمام زمینداران و فئودالها را نابود کنیم.» این مسئله باعث میشود تحلیل و تفسیر حزب کمونیست شوروی و حزب کمونیست باکو نیز دچار اشتباه یا محدودیت شود که بعداً درباره آن بیشتر صحبت خواهم کرد.
۲۵۹







نظر شما