گروه اندیشه: دکتر بیژن عبدالکریمی فیلسوف ایرانی، در گاهنامه علمی دانشجویی آتیه، وابسته به انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران سال اول شماره چهارم مرداد ۱۴۰۴، مطلبی نوشته در باره جنگ ایران و اسراییل. او جنگ ایران و اسراییل را نه نبرد دو کشور، که نبرد انسان با ناانسان و افشای دروغین بودن نهادهای جهانی می داند. عبدالکریمی در نوشته خود، تحلیلی عمیق و انتقادی از درگیری میان ایران و اسرائیل ارائه میدهد و این درگیری را از سطح یک منازعه منطقهای فراتر میبرد. نویسنده مدعی است که این نبرد در واقع جنگ میان "بربریت و تمدن"، "انسان و ناانسان"، و "نظام بردگی جهانی با ملتی مقاوم" است. از نظر او پس از فروپاشی مارکسیسم و شوروی، جهان کنونی فاقد هرگونه "نیروی نفی" است و همه نیروها، از جمله روشنفکران، به پذیرش و "تأیید وضع موجود" و ارزشهای نظام سرمایهداری تن دادهاند (مانند دنبال کردن "آپارتمان خوب" و "درآمد خوب"). نویسنده معتقد است که جبهه مقاومت به رهبری ایران، "آخرین جبهه" است که در برابر نظام امپریالیسم (که آن را "نظام بردگی جهانی" میداند) مقاومت میکند. نویسنده بر مظلومیت ایران در این نبرد تأکید میکند؛ ایران عضو پیمان عدم اشاعه سلاح هستهای (NPT) است و اجازه بازرسی میدهد، در حالی که اسرائیل عضو این پیمان نیست و معلوم نیست چند کلاهک هستهای دارد، اما ایران از سوی NPT و دیگر کشورها محکوم میشود. عبدالکریمی در نهایت نتیجه میگیرد که این بحران فراتر از یک مسئله صرفاً سیاسی یا روابط بینالملل است. امروز جهان به وضعیت نیهیلیسم و "اراده معطوف به قدرت" (به تعبیر نیچه) رسیده و این خطر، "ذات و حقیقت انسان" را به خطر انداخته است. این مطلب در زیر از نظرتان می گذرد:
****
واقعیت این است که حتی اگر اسرائیل را یک ملت فرض کنیم، جنگ ایران و اسرائیل جنگ دو کشور یا دو ملت نیست؛ بلکه در واقع جنگ بربریت در برابر فرهنگ و تمدن جنگ انسان با ناانسان و جنگ خشونت آشکار با ملتی است که حداقل در ۳۰۰ سال اخیر به جایی حمله نکرده است. من نگران آنم که در این جنگ، ایران متحمل آسیبی شود به این معنا که کیان ما به خطر بیفتد و دیگر نیروی نفی در جهان وجود نداشته باشد. در جهان کنونی بعد از شکست مارکسیسم و تکه تکه شدن اتحاد جماهیر شوروی در دهه های پایانی قرن بیستم، نیروی نفی ای وجود ندارد و همه ی نیروهای نفی خود به نیروهای اثبات تبدیل شده اند. گویی کسی نمی خواهد با جهان موجود در بیفتد و همه مؤید آن هستند در برابر رسول خشونت و ظلم دیگر پرولتاریایی وجود ندارد که زنجیرهای ستم را پاره کند و ناجی بشریت باشد.
روشنفکرانی نیستند که بکوشند در جهت تغییر وضع موجود گام بردارند. حتی روشنفکران که باید در جهت نفی نظام ناعادلانه ی جهان باشند خود به نیروهای اثبات تبدیل شده اند. خیلی ها به دنبال یک آپارتمان خوب، یک سکس خوب، یک درآمد خوب و ماشین خوب هستند. روشنفکران هم به ارزش های نظام سرمایه داری و جهان بینی بورژوایی تن می دهند. لذا جبهه مقاومت به رهبری ایران آخرین جبهه ای است که می کوشد در برابر نظام امپریالیسم که یک نظام بردگی جهانی است مقاومت کند.
اگر این مقاومت شکسته شود دیگر صدای بلندی در جهان نخواهد بود و نفس ها همه باید در سینه ها حبس شود. آن ها امروز فرماندهان و نظامیان ما را می کشند و آرام آرام یوتیوبرها، بلاگرها، خبرنگاران و هر انسانی را در هر گوشه ی جهان که بکوشد نسبت به نظام غیر عادلانه ی کنونی اعتراض کند به اسم منافع اسرائیل و آمریکا مورد حمله قرار خواهند داد. من از همه ی روشنفکران در سراسر جهان می خواهم که با تمام وجود در جهت دفاع از ایران عزیز یاری کنند. در این جنگ ما به حقیقت مظلوم بودیم. ما عضو پیمان عدم اشاعه ی سلاح هسته ای ان. پی . تی هستیم. اجازه داده ایم بازرس های آژانس انرژی هسته ای تمام گام های ما را پایش کنند. اما اسرائیل کشوری که عضو این سازمان ها نیست به ما حمله می کند، کشوری که نمی دانیم چند کلاهک هسته ای دارد و کشوری که بزرگترین جنایات را انجام داده است.
اما ان پی تی و دیگر کشورها ما را محکوم می کنند و ما را مقصر تلقی می کنند. جالب آن که برخی از شبه روشنفکران و شبه کنشگران ما هم اسیر «آپاراتوس تبلیغاتی نظام سلطه شده اند و همین حرفها را تکرار میکنند. به هر حال جنگ ایران و اسرائیل نشان داد که بسیاری از نهادهای بین المللی مثل دادگاه لاهه مثل شورای امنیت سازمان ملل متحد خود سازمان ملل متحد و همه ی اصول و پرنسیپها و قواعد اخلاقی و حقوقی که غرب مدعی است آن ها را به وجود آورده است و از آنها دفاع میکند چه قدر دروغین است.
همه ی این ها مشتی کلمات بی روح بدون حقیقت و گفتمانی صرفاً برای حفظ وضع موجود و سرکوب هر کسی که بخواهد با نظم کنونی مقابله کند استفاده می شود. در جهان بیش از حدود ۲۶ تا ۲۸ کشور وجود دارد که نظام کنونی فقط منافع هفت کشور بزرگ را تأمین می کند. ۱۰ الی ۱۲ کشور هم که در اقمار این هفت کشور بزرگ هستند و حق و حقوق حدود ۹۰ کشور از ملت های بزرگ در آفریقا در خاورمیانه در آسیا در آمریکای لاتین به سهولت نادیده گرفته می شود و قدرت ها می کوشند از منابع طبیعی این ها به صورت نیروی کار ارزان استفاده کنند تا غرب بتواند هژمونی خودش را نگاه دارد.
به هر حال امروز جهان به وضعیت خطی رسیده است و نهیلیسم و اراده ی معطوف به قدرت که ذات غرب را تشکیل می دهد به شکلی لخت و عریان خودش را آشکار کرده است. مسئله دیگر تنها یک مسئله ی سیاسی نیست یک مسئله مربوط به روابط بین الملل نیست، گویی به تعبیر «نیچه»، ما امروز با خطری مواجه هستیم که ذات انسان و حقیقت انسان را به خطر انداخته و در پس این رشد علمی و تکنولوژیک، روح بشر غربی کاملاً نافرهیخته و رشد نایافته و وحشی باقی مانده است. لذا جنگ ایران و اسرائیل را باید از این منظر هم نگاه کنیم که جنگ انسان و ناانسان است، جنگ نظام بردگی با ملتی است که می خواهد به این نظام بردگی تن در ندهد.
۲۱۶۲۱۶






نظر شما