سعد الله زارعی در گفت وگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای در پاسخ به این پرسش که چرا غربی ها با بیداری اسلامی کنار نمی آیند، اظهار داشت: غربیها دچار یک خلأ تمدنی شدهاند و به همین خاطر نمیتوانند هیچ حرکت تمدنساز دیگری را تحمل کنند. طرح نظریهی هرمنوتیک توسط گادامر در سال 1938، آخرین زایش فکری تمدن غرب بود. از آن به بعد تقریباً برای یک دورهی هفتادساله ما شاهد نوعی فقدان گفتمان جدید در تمدن غرب بودهایم. این در حالی است که تا پیش از آن، در هر پنج یا شش سال ما شاهد یک حرکت علمی جدید در تمدن غرب بودیم.
وی افزود: همهی اینها در حالی است که در جهان اسلام، یک جریان نوظهور مبتنی بر مبانی غیر مادی –بر خلاف جریانها و نظامات غرب که بر مبانی مادی استوار است– شکل گرفته و رو به گسترش است. این تفکر و تمدنِ مبتنی بر ایدههای الهی هرچه پیش میرود، ظرفیتهای جدیدی را در حوزههای فکری به بشر عرضه میکند و طراوت و زیبایی خود را به دنیا نشان میدهد. در واقع پیری و عقیمی تمدن غرب همزمان شده است با جوانی و زایش تمدن اسلامی و این مسأله غربیها را بهشدت دچار وحشت کرده است. آنها نگران یک شکست بزرگ تمدنی هستند.
وی با بیان اینکه غرب همهی تلاشش را به کار گرفته تا شاید بتواند مانع حرکت اسلامی شود ، گفت: اگر هم نتواند، حداقل سعی میکند فرصت و زمان بهینه را از حرکت رو به جلوی این جریان بگیرد تا در خلال آن بتواند مشکل نازایی تمدن خود را حل کند.
گزیده اظهارات سعدالله زارعی در ادامه می آید:
شرایط کنونی جریان بیداری اسلامی
*هماکنون حدود هجده ماه از آغاز جریان بیداری اسلامی و خیزش مردمی و زدن جرقهی آن در کشور تونس میگذرد. در این مدت جهانیان شاهد معنییابی، مفهومیابی و تکامل جریان بیداری اسلامی در منطقه بودهاند. در عین حال نیز غربیان و بهویژه حکومت آمریکا تلاشهای گستردهای را برای منحرف کردن این روند صورت دادهاند که البته این تلاشها به نتیجهی مورد نظر آنها نرسیده است.
*البته ممکن است بگویند که پس از یکسالونیم، هنوز این انقلابها وضعیت سیال و نامشخصی دارند و این سخن از جهاتی هم درست است، زیرا هنوز نظامهای مردمسالار در این کشورها پانگرفته و انقلاب به معنی اسلامی آن تحقق نیافته و هنوز این کشورها در مسیر برانداختن دیکتاتورها و بقایای آنان هستند.
*با این وجود، نشانههای بسیاری مبنی بر غلبهی صبغهی اسلامی در این انقلابها وجود دارد. مثلاً گروههای اسلامگرا در مصر نزدیک به 80 درصد آراء انتخابات اخیر را به دست آوردند و رهبران پیروز اسلامگرا اعلام کردهاند که حکومت را بر مبنای احکام اسلامی اداره خواهند کرد. این نشان میدهد که این انقلابها منحرف نشده و مسیرشان تغییر نکرده است، منتهی ما شاهد یک افت زمانی در حرکتهای موجود هستیم، زیرا همهی قواعد لازم برای حرکت بیداری اسلامی در این کشورها رعایت نشده است. بنابراین تا پیدایی تمام این زیرساختها و تحقق کامل بیداری اسلامی، مدتی زمان لازم است.
گسترش نظریه بیداری اسلامی
*ما باید تا آنجا که میتوانیم، حوزهی ادبیات مربوط به نظریهی بیداری اسلامی را گسترش دهیم و آن را وارد حوزههای مختلف و آکادمیک کنیم. باید ذهن جوانان اسلامی را واقعاً با این مسائل درگیر کنیم و آن را به صورت یک مسألهی فراگیر در سطح همهی جهان اسلام درآوریم. البته دو خطر مهم این نظریه را تهدید میکند. خطر اول تنبلی مسلمانها است؛ اینکه مسلمانان این فرصت عظیم تاریخی را که شاید هر دو یا سه سده پیش بیاید، خدای ناکرده درنیابند و از دست بدهند و ما نهایتاً شاهد بازتولید تمدن غرب در جامعهی اسلامی باشیم.
*خطر دوم این است که مسلمانان از سکوت ظاهری غرب خوشحال شوند و گمان کنند که دیگر هیچ آسیبی از ناحیهی غرب متوجه آنها نیست و بنابراین آنها میتوانند مسیرشان را در یک فضای کاملاً آرام و بیدغدغه و بدون نیاز به مقابله با غرب ادامه دهند. این در حالی است که غرب زخمی است و ضمن اینکه فرتوت شده، اما تواناییهای بسیاری دارد.
مسلمانان باید در مسیر حرکت جدید خود با درایت و بصیرت پیش بروند. در تاریخ ایران، تجارب بسیاری از این دست مسائل بوده است. مثلاً در مقطع دورهی صفویه و زندیه، غرب تلاش زیادی کرد تا بر کشور ما مسلط شود و سیطرهی فکری، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را بر ایران تثبیت کند، اما چون سطح بیداری عمومی در ایران بالا بود، موفق به این کار نشد. لذا از سلطهی امنیتی هم عاجز شد. متأسفانه اما این شرایط در دورهی قاجار برعکس شد.
تاثیر گفتمان رهبری انقلاب بر بیداری اسلامی
* اسرائیلیها بسیار کوشیدند تا با تصویرسازیهایی از رهبر معظم انقلاب و با تبلیغات منفی در این زمینه، از تأثیرگذاری سخنان رهبر انقلاب بر ملتهای اسلامی بکاهند. بنا بر چنین تصویرسازی و بر اساس اینگونه تبلیغات، وقتی مردم مصر در پانزدهم بهمن سال 1389 سخنان ایشان را در مورد مسائل مصر شنیدند، باید واکنش منفی نشان میدادند، زیرا رهبر یک کشور دیگر و دوردست از سرزمین و مرزهای مصر، ارتش و گروههای مردمی و شخصیتهای مصری را مورد خطاب قرار داد و به آنها از وظیفهشان در این برههی حساس سخن گفت.
*چنین سخنانی در منظر تعلیمات غربی، دخالت در امور داخلی مصر به حساب میآید، اما این سخنان رهبری علیرغم آن زمینهای که تبلیغات منفی غربیها ایجاد کرده بود، نهتنها واکنش منفی مردم مصر را در پی نداشت، بلکه مصریها دقیقاً این صحبتها را از خودشان دانستند و بعضی از فعالان سیاسی مصری و از جمله آقای کمال هلباوی صراحتاً اعلام کردند که این سخنان همان چیزی است که ما به آن احتیاج داریم و از این به بعد به این موعظهها بسیار نیازمندیم.
* توجه به همهی این موارد باید بگویم که رهبر معظم انقلاب از اعتبار بسیار بالایی در اذهان مردم منطقه برخوردار هستند. اینکه کشور ما انواع تحریمها و نیرنگهای غرب را پشت سر گذاشته و آیندهی روشنی را برای خود ترسیم کرده و همچنین رشد علمی فوقالعادهای که بهدست آورده و همهی اینها تحت مدیریت کلان رهبر انقلاب انجام گرفته، باعث شده تا وقتی ایشان با چنین جایگاهی در مسألهای صحبتی میکنند، بازتاب گستردهای در جهان داشته باشد. امروزه بسیاری از نظریهپردازان غربی با نگاه به افکار و رفتار رهبر معظم انقلاب بسیاری از اتفاقات جهان اسلام را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند. مثلاً در تحولات اخیر منطقه، هنگامی که ایشان نظریهی بیداری را مطرح کردند، بهخوبی توانست در ابعاد مختلف جایگاه خود را در مجامع فکری بینالمللی باز کند و تأثیر خود را بگذارد.
/27212
نظر شما