علوم انسانی بدون داشتن بستر مناسب امکان رشد و نمو ندارد. این سخن به این معنی است که اگر انتظار داریم تحول اساسی در این علوم که با انسان، جامعه و روابط اجتماعی، فرهنگی، صنعتی و... سر و کار دارد و در واقع اس و اساس توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه است روی دهد ، باید زمان مناسبش فرا رسد، و فضا و امکانات آن فراهم شود . بخشی از آن با برنامه ریزی دولتی و بخشی دیگر آن، که بسیار مهمتر است به بستر مناسب و فضای جامعه و توجه فرد فرد نخبگان و اندیشمندان بستگی دارد.
فضایی که علم و علوم انسانی سکولار در غرب پیشرفت کرد تا چه اندازه در تحولات علوم انسانی نقش داشته است و موجب شد یک گفتمان جدی غربی در علوم انسانی شکل بگیرد. بنظر می رسد که همه چیز برای اندیشه سکولار فراهم بود، نه بخشنامه دولتی، و نه همایشهای رنگارنگ اندیشمدان غربی را به تفکر و اندیشه و تولید نظریه وادار کرد، بلکه فضای جامعه آنروز و نیازهای زمانه، و بتبع آن مشکلات جوامع غربی ظرف مناسبی بود که اندیشمندان در آن فضا فکر کنند و راه حل ارائه دهند.
اگر ما بخواهیم تحولی در علوم انسانی اتفاق بیفتد باید یکسری کارهای دیگر حاصل شود.
اولا توسعه و پیشرفت علم محدود به مرزهای یک کشور نیست، و اشتراکات زبانی و فرهنگی کشورهای متعدد در توسعه علم موثر است. در واقع، برای تحول در علوم انسانی یک دست صدا ندارد، زنجیره ای از همت و تلاش جمعی مجموعه ای از ملل و کشورها را می طلبد که دارای نیازهای مشترک ، فضای اجتماعی و علمی مشابه و مشکلات مشترک باشند. البته اشتراکات فرهنگی، زبانی و تمدنی نیز در سرعت بخشیدن به تحول و ایجاد نهضت علمی برای تغییر موثر است. اگر این سخن را قبول داشته باشیم که "نهضت تحول در علوم انسانی" از نوع ایرانی آن در جهان اسلام بعد از سه دهه به مراحلی از ظهور و نمود نزدیک می شود، این نهضت باید بدنبال شناسایی و گفتمان درون تمدنی خود باشد تا فراتر از مرزها خود، موجبات و زمینه های پاگرفتن نهضتهایی مشابه را فراهم کند. البته ایران در صورت موفقیت می تواند هسته رهبری تحول در علوم انسانی را در جهان اسلام تشکیل دهد. بنظر می رسد با تحولاتی که در جهان عرب و سرنگونی دولتهای بسته و استبدادی عرب در جریان است یک گام بزرگ برای این نهضت علمی برداشته شده است. در واقع، اگر فضای مناسب گفتمان و پذیرش عمومی ایجاد شود نحله های فکری هم امکان ظهور می یابند و در این مرحله می توان امیدوار بود که پیروان هر نحله فکری گام به گام گفتمان موجود را بارورتر کرده و در نهایت به شکل گیری چارچوبهایی جدیدی برای تولید علم در حوزه علوم انسانی منتهی شود. فضای جامعه باید به اندازه ای با ارزشها وآموزه های اسلامی آشنا باشد و به آن عمل کند تا نظریه پردازانش راغب باشند در چنان فضایی نظریه پردازی بومی و اسلامی کنند و امیدوار باشند این نظریه در یک فضای گفتمانی سالم صیقل خورده و به مرحله عمل در جامعه برسد. در چنین فضای اجتماعی، برای حل مشکلات جامعه اسلامی راه حلهای بومی و اسلامی ارائه می شود.
نظریه اجتماعی بر اساس فضای عمومی جامعه تولید می شود و بر همان اساس، بدنبال حل مشکلات و ارائه راه کارهاست. فضای جامعه و اجتماع در ترغیب تفکر بومی و اسلامی موثر است. تحول در علوم انسانی شامل کسانی که معتقد به بومی کردن آن و یا اسلامی کردن آن هستند مستلزم زمان طولانی و فضای مناسب است که شاید دهها سالها بدرازا بکشد.
طرح این مبحث به این معنا نیست که اندیشمندان علوم انسانی نمی توانند اندیشه های خود را در نبود چنان فضایی مناسب، ابراز کنند. البته که می توانند، اما باید توجه داشت که تولید فکر خود یک مسئله است و استفاده عملی و کاربردی از آن نظریه و علم در عرصه اجتماع و کار و صنعت مسئله دیگری است. ما میدانیم که گالیله در چه فضایی ادعای کروی بودن زمین را مطرح کرد اما بعد از یک دوره طولانی، نظریه وی مورد پذیرش واقع شد. اینکه اندیشمندان علوم انسانی از چارچوبهای غربی دل نمی کنند بخاطر آن است که فضای جامعه برای پذیرش و اجرای نظریات بومی و اسلامی نیازمند رشد و تعالی بیشتری است. در موارد متعددی مشکلات اجتماعی ما با مشکلات غربی دارای تشابهاتی است، به همان اندازه که این تشابهات کاهش یابد، نظریه سازی بومی و اسلامی زمینه ظهور و مقبولیت بیشتری می یابد و کمتر در مرحله عمل و اجرا با موانع مواجه می شود. البته موارد دیگری قابل ذکر است که در این مختصر نمی گنجد.
نظر شما