به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اسدالله علم در یادداشتهای روز چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۴۹ نوشت: صبح شرفیاب شدم. فرمودند: «سفیر انگلیس را احضار کن و چند موضوع از او بپرس: اول اینکه کار جزایر چه شد؟ دیگر اینکه بهتر است معامله تانک [چیفتن] را زودتر تمام کنند. اینقدر چانه نزنند و نگویند اگر به ایران ارزان بفروشیم، سابقه برای کشورهای دیگر خواهد شد. سوم اینکه نواف نماینده پادشاه عربستان سعودی که به کویت آمده است، چه مذاکراتی با آنها انجام داده است؟ خبری دارند یا نه؟ به ما که راستش را نمیگویند. چهارم اینکه اگر اطمینان صحیحی از طرز بهرهبرداری معادن مس نداشته باشم، اجازه فعالیت به آنها نخواهم داد – منظور این است که معادن را خراب نکنند.»
عرض کردم: «در مورد جزایر، من فکر میکنم عربستان سعودی و کویت از خودشان میترسند و بازی درمیآورند که اینجا سرزمین عربی است. انگلیسها هم دنبال بهانه میگردند. اگر شاهنشاه اجازه فرمایند، خود مردم سواحل جنوب بدون مداخله نیروی دریایی شاهنشاه آنجا پیاده شوند. بهانه میکنیم که یکی از اهالی بندرعباس یا لنگه ادعاهایی بر جزایر داشته است، به طور طغیانآمیز رفته آنجا پیاده شده. کار تمام میشود. گمان نمیکنم در این صورت [نیروی دریایی] انگلیسیها بتواند مداخله کند.»
فرمودند: «بد نمیگویی، مطالعه کن، ولی باید صبر کنیم تا آخرین خبر مایوسکننده را بشنویم.» عرض کردم: «چشم، به هر حال در نظر خواهم داشت و مطالعه میکنم...»
منبع: یادداشتهای علم، جلد ۲، چاپ سوم، تهران: کتابسرا، ص ۱۶۷
259






نظر شما