به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، طیبه کاملی، مدرس تفسیر و علوم قرآنی در نشست تدبر در قرآن کریم با موضوع سوره فجر که دهم آذرماه بهصورت برخط و به همت مدرسه تخصصی مجتهده امین، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد، در تبیین آیات ابتدایی سوره فجر اظهار کرد: «وَالفَجر» یعنی قسم به فجر. فجر به معنای سپیدهدم و شکافتن تاریکی است؛ زمانی که سیاهی شب شکافته میشود و روشنایی صبح از آن بیرون میآید؛ سپس خداوند به «وَ لَیالٍ عَشر» قسم میخورد؛ یعنی شبهای دهگانه و «وَالشَّفعِ وَالوَتر»؛ شفع به معنای جفت و وتر به معنای فرد است. به همین دلیل، نماز یکرکعتی آخر شب را نماز وتر مینامیم.
بنابر روایت ایکنا، وی افزود: در این سوره، خداوند پس از قسم به فجر و ۱٠ شب، به شفع و وتر نیز سوگند یاد میکند؛ یعنی شبهای زوج و فرد. روشن است که این ۱٠ شب نمیتواند همگی زوج یا فرد باشد؛ زیرا تعبیر آن بهصورت جمع نیامده است، پس به یک شب زوج و یک شب فرد اشاره دارد؛ سپس به «وَاللَّیلِ إِذا یَسْر» قسم میخورد؛ یعنی شب گذرنده؛ شبی مشخص که حرکت میکند تا به سپیدهدم برسد.
این مدرس تفسیر و علوم قرآنی بیان کرد: معمولاً هرگاه قسم در قرآن میآید، پاسخی نیز در پی آن ذکر میشود، همانطور که در زبان خودمان نیز میگوییم: «به خدا قسم که...»؛ اما در اینجا پیش از ذکر پاسخ قسم میفرماید: «هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْر؛ آیا در این سوگندها برای صاحب خرد، مایه بیداری و توجه نیست؟» وقتی قسمها مطرح میشود، اما پاسخ آن بهطور مستقیم نمیآید، یعنی مجموع این سوگندها ناظر به محتوای کامل سوره است.
وی ادامه داد: طبق تفاسیر و آنچه معمولاً در نمازهای دهه اول ذیالحجه نیز خوانده میشود، مقصود از «لَیالٍ عَشر» همان ۱٠ شب نخست ماه ذیالحجه است. فجر به فجر روز عید قربان، شفع به روز هشتم ذیالحجه، وتر به روز نهم (روز عرفه) و «إِذا یَسر» به شب دهم اشاره دارد؛ یعنی شب عید قربان که میگذرد و به صبح عید میرسد.
کاملی با بیان اینکه کسانی که حج واجب را درک کردهاند، بهخوبی این معنا را لمس میکنند، گفت: حاجیان در دهه اول ذیالحجه آرامآرام آماده میشوند تا به آن ایام پرنور و پربرکت برسند؛ اوج این مسیر، روز عید قربان است. فرد سالها حسرت حج بر دل دارد؛ اما زمانی که توفیق یابد، مدتی در مدینه و سپس در مکه میماند؛ عمره مفرده و سپس اعمال حج را انجام میدهد تا کمکم به روزهای عظیم منا و عرفات برسد. روز هشتم، زمانی است که حاجیان برای حرکت به عرفات آماده میشوند. آنها روز هشتم به سوی عرفات حرکت و روز نهم در عرفات وقوف میکنند. شب نهم از شبهای بسیار ویژه و پرمعناست؛ هنگام غروب، حرکت به سوی مشعرالحرام آغاز میشود؛ آقایان وقوف دارند و بانوان غالباً بهطور مستقیم به چادرهای منا منتقل میشوند. این شب، سرشار از عظمت و رمز عبور به صبح عید قربان است.
وی با بیان اینکه در روز عید قربان، قربانی انجام میشود که نماد بریدن از تعلقات است، اضافه کرد: خداوند پس از این سوگندها میپرسد: «هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْر؛ آیا صاحب خرد از معنا و پیام این قسمها بهره میبرد؟» آیات یک تا پنج را نمیتوان فقط «جواب قسم» دانست؛ زیرا پاسخ آن در حقیقت کل سوره را شامل میشود.
شرح آیات میانی سوره فجر
مدرس تفسیر و علوم قرآنی افزود: در ادامه سوره، سیاق دوم آغاز میشود: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعاد؟» پیامبر(ص) در شرایطی بود که گروهی از مردم بدعهدی میکردند و فشارها بر ایشان سنگین شده بود. گویی خداوند برای دلگرمی پیامبر(ص) یادآوری میکند که با قوم عاد و ثمود چه کرد؛ یعنی ما مراقب تو هستیم.
وی اظهار کرد: عاد، قوم حضرت هود(ع) بودند. «إِرَمَ ذاتِ العِماد» یعنی مردمی با کاخهایی عظیم و ستونهایی بزرگ، ثروتمند، نیرومند و دارای فناوری پیشرفته، چنانکه «الَّتی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلاد» نظیرش در هیچ سرزمینی نبود؛ اما با فروفرستادن عذاب الهی، همان بناهای عظیم نابود شد؛ سپس میفرماید: «وَثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بالواد؛ آیا ندیدی پروردگارت با قوم ثمود چه کرد؟» آنان قوم حضرت صالح(ع) بودند و صخرهها را در درهها میتراشیدند و از دل سنگ، بناهای استوار پدید میآوردند.
کاملی به آیات مربوط به اقوام سرکش تاریخ اشاره کرد و گفت: قوم ثمود ساختمانهایی بسیار مستحکم و سنگی میساختند. تعبیر «بِالْوَادِ» یعنی میان دو کوه؛ جایی که خانهها را در دل سنگ و میان کوهها بنا میکردند تا استحکام طبیعی کوهها نیز پشتیبان سازههایشان باشد. این قوم نیز مانند عاد دارای ثروت فراوان، قدرت و تواناییهای عمرانی و فنی چشمگیر بودند.
وی با بیان اینکه سومین نمونه مورد اشاره قرآن، «فرعون ذو الأوتاد» است، بیان کرد: یعنی فرعونی که دارای میخها و ابزار شکنجه بود. اوتاد به معنای میخ است و گفتهاند که فرعون در شکنجهها، دست و پای انسانها را با میخ بر زمین محکم میکرد. معنای دیگری نیز برای «اوتاد» وجود دارد که با دو قوم پیشین هماهنگتر است؛ یعنی بناهای عظیم و اهرام باشکوهی که مشهور است فرعونیان ساختهاند. بنابراین، هر سه نمونه، یعنی قوم عاد، ثمود و فرعون صاحبان قدرت، ثروت و پیشرفت بودند؛ اما هیچیک از عذاب الهی در امان نماندند.
مدرس تفسیر و علوم قرآنی ادامه داد: قرآن میفرماید: «الَّذینَ طَغَوا فِی البِلاد؛ همان کسانی که در شهرها طغیان کردند.» مشکل، داشتن نعمت نبود؛ مشکل طغیان بود. ثروت و قدرت وقتی انسان را از مسیر درست خارج کند و به سرکشی بکشاند، خطرناک میشود؛ مانند رودخانهای که طغیان میکند و از بستر خود خارج میشود. پس از طغیان، میفرماید: «فَأَکْثَروا فِیها الفَساد؛ در زمین فساد بسیار کردند.» آنها تا میتوانستند، تباهی گستردند و مردم را آزار دادند؛ پس: «فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذاب؛ خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فروریخت.»
وی با بیان اینکه «سوط» یعنی تازیانه و «صب» به معنای فروریختن است، تأکید کرد: این ترکیبی است که شدت و پیوستگی عذاب را نشان میدهد. با وجود قدرت فراوان، سرنوشتشان تباهی شد؛ چرا؟ «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصاد؛ پروردگار تو در کمینگاه است.» هیچکس از نگاه الهی پنهان نمیماند. انسان ممکن است تصور کند اعمالش پوشیده است؛ اما خداوند آگاه و صبور است و در زمان لازم حسابرسی میکند. تا اینجا بخش دوم سوره (آیات ۶ تا ۱۴) تفسیر شد؛ بخشی که با ذکر سه قوم قدرتمند تاریخ هشدار میدهد که نعمت بدون تقوا، مقدمه سقوط است.
آزمایش انسان در نعمت و سختی
کاملی با بیان اینکه از این نقطه، قرآن قانونی کلی درباره رفتار انسان بیان میکند و میفرماید: «فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکرَمَنِ؛ انسان وقتی پروردگارش او را برای آزمون، اکرام و نعمت میدهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است» گفت: یعنی انسان وقتی مال، جایگاه، خانه، رفاه و امکانات میگیرد، خیال میکند محبوب خداست و نعمت را نشانه بزرگی نزد خدا میداند، در حالی که نعمت نیز امتحان است. نمونه روشن آن قارون است؛ مال فراوان داشت، اما گفت: «اِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلمٍ؛ این ثروت را بهدلیل علم و توان خود بهدست آوردم.»
وی بیان کرد: در مقابل، حضرت سلیمان(ع) با وجود حکومتی عظیم، خضوع کرد و گفت: «هٰذا مِن فَضلِ رَبّی؛ این نعمتی است که پروردگارم به من بخشیده»؛ اما گروهی از انسانها حال دیگر نیز دارند: «وَأَمّا إِذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ؛ و وقتی خدا برای آزمایش، رزقش را تنگ میکند، میگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.» یعنی در نعمت، مغرور و در تنگی ناامید میشود؛ غافل از اینکه هر دو حالت امتحان است، نه نشانه کرامت یا اهانت.
مدرس تفسیر و علوم قرآنی به تبیین آیات پس از «فَأَمّا الإِنسَان» پرداخت و اضافه کرد: انسان زمانی که روزیاش گسترده میشود، آن را لطف خدا میبیند؛ اما اگر خداوند برای آزمایش، رزق او را تنگ کند، کمتر کسی میگوید «این نیز امتحان الهی است.» چنین انسانی به جای صبر، لب به شکایت میگشاید و میگوید: «چرا من؟ چرا این مصیبت برای من؟» در حالی که اگر بصیرت داشته باشد، میگوید: «خدایا شکر.»
وی افزود: حضرت ایوب(ع) نمونه صبر و تحمل در سختی و گرفتاری است؛ خداوند دارایی، فرزندان و همسرش را از او گرفت، اما آن حضرت به مسیر ناشکری وارد نشد و از آزمایش سربلند بیرون آمد. در مقابل، حضرت سلیمان(ع) در نعمت و حکومت گسترده امتحان شد و با شکرگزاری موفق از آزمایش گذشت؛ اما افرادی مانند قارون با وجود نعمتهای فراوان، به جای شکر، آن را نتیجه توانایی خود دانستند.
کاملی تصریح کرد: لازم است هر انسان در گرفتاریها بنگرد که آیا زبانش به ناشکری باز میشود یا همچنان شاکر است؟ دعای اهل معرفت این است که «خدایا بلایی بر ما نازل نکن که شکر را از یاد ببریم.» زیرا انسان باید در هر حال بگوید: «خدایا عاقبتم را به خیر ختم کن.»
سه آسیب اخلاقی جامعه
وی ادامه داد: قرآن با تعبیر «کَلّا» این برداشت نادرست انسان را رد میکند؛ اینکه نعمت را نشانه منزلت و سختی را نشانه اهانت بداند. دلیل این نگاه غلط، دنیاگرایی است. انسان وقتی فقط ماده را میبیند، تحلیل او نسبت به ابتلا و نعمت خطا میشود. به همین سبب قرآن میفرماید: «کَلّا بَل لا تُکرِمُونَ الیَتیم؛ نه چنین است، شما یتیمان را گرامی نمیدارید.» اکرام یتیم فقط به معنای کمک مالی نیست، بلکه توجه، حمایت عاطفی و همراهی با یتیم نیز از مصادیق آن است.
مدرس تفسیر و علوم قرآنی افزود: دومین نکوهش الهی در این بخش از سوره چنین است: «وَلا تَحاضّونَ عَلی طَعامِ المِسکین؛ یکدیگر را به اطعام مسکین تشویق نمیکنید.» مسکین کسی است که توانایی کار و کسب روزی ندارد. قرآن میفرماید: نهتنها باید به اطعام او پرداخت، بلکه باید دیگران را نیز به این کار ترغیب کرد.
وی اظهار کرد: سومین ایراد واردشده از جانب خداوند، خوردن مال دیگران است: «وَتَأکُلونَ التُّراثَ أکلاً لَمّاً؛ میراث را یکجا میخورید.» «تراث» در این آیه هم معنای خاص ارث خویشاوندی و هم معنای عام مال مردم را دربرمیگیرد. تعبیر «أکلاً لَمّا» نیز به معنای جمعکردن و یکجا بلعیدن اموال دیگران است. چهارمین نکوهش قرآنی در ادامه چنین بیان میشود: «وَتُحِبّونَ المالَ حُبّاً جَمّاً؛ ثروت را با عشقی فراوان دوست میدارید.» استفاده از مال برای رفع نیازها امری طبیعی است؛ اما زمانی که محبت به مال به وابستگی و دلبستگی تبدیل شود، انسان را به گمراهی و معصیت میکشاند.
کاملی ادامه داد: سوره بار دیگر با تعبیر «کَلّا» دلبستگی به دنیا را رد میکند و میفرماید: «کَلّا إِذا دُکَّتِ الأرضُ دکّاً دکّاً؛ چنین نیست، روزی فرامیرسد که زمین سخت در هم کوبیده شود.» دنیا پایدار نیست و قیامت در راه است؛ روزی که زمین متلاشی و بساط مادیت جمع میشود؛ سپس قرآن میفرماید: «وَجاءَ رَبُّکَ وَالمَلَکُ صَفّاً صَفّاً؛ فرمان پروردگار فرارسد و فرشتگان صفبهصف حاضر شوند.» این آیات بیانگر آن است که انسان نباید دنیا را مقصد بداند؛ زیرا روز حساب فرامیرسد و آن روز هیچکس از عدالت الهی گریزی ندارد.
وی به تبیین آیات پایانی سوره پرداخت و گفت: قرآن در این بخش، تصویری از روز قیامت ارائه میدهد؛ روزی که فرمان پروردگار فرامیرسد و فرشتگان صفبهصف آماده اجرای دستور الهی میشوند. در آن روز، جهنم حاضر و انسان تازه متوجه حقیقت اعمال خود میشود؛ اما آن تذکر پس از دنیاگرایی و غفلت سالها، سودی برای او ندارد. قرآن میفرماید: «یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی؛ ای کاش برای زندگیام چیزی از پیش فرستاده بودم.»
مدرس تفسیر و علوم قرآنی اضافه کرد: انسان در دنیا همه عمرش هر کاری خواست، انجام داد؛ اما حالا در قیامت تازه درمییابد که حیات واقعی آغاز شده است و اعمال صالحی که از پیش برای خود فراهم نکرده، به کمک او نمیآید. در آن روز هیچکس همانند خدا عذاب نمیکند و هیچکس دیگری او را به بند نمیکشد.
وی به سیاق چهارم سوره اشاره کرد و افزود: از آیه ۲۷ تا ۳۰ مقایسهای بین طغیان و آرامش نفس ارائه میشود. در حالی که اقوام سرکش مانند عاد و فرعون بهدلیل طغیان و سرکشی از حد و مرز خود دچار عذاب شدند، نفس مطمئنه، آرامش یافته و تسلیم فرمان الهی است. این انسان در هر شرایطی، چه نعمتی داده شود و چه از او گرفته شود، از مسیر حق خارج نمیشود.
کاملی ادامه داد: در نهایت، قرآن به انسان مطمئن میگوید: «ٱرْجِعِیٓ إِلَیٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً؛ بهسوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است» و ادامه میدهد: «فَٱدْخُلِی فِی عِبَادِی وَٱدْخُلِی جَنَّتِی؛ پس در سلک بندگانم درآی و به بهشتم وارد شو.» این آیات، نهایت آرامش و مقام بندگی را برای انسان مطمئن به تصویر میکشد؛ انسانی که در طول زندگی طغیان نکرده، نعمت و بلا را با شکر و صبر پذیرفته و همواره در مسیر حق بوده است. مصداق بارز این مسیر، حضرت اباعبداللهالحسین(ع) است.
ارتباط مناسک حج و عاشورا
وی به بررسی ارتباط سیاقهای دوم، سوم و چهارم سوره با موضوع دنیاگرایی و مناسک حج پرداخت و بیان کرد: سیاق اول سوره با قسمهای آغازین، به مناسک حج و شبهای دهگانه اشاره دارد. حج، نمادی از قطع تعلقات دنیوی است؛ انسان بهتدریج باید وابستگیهای خود را کنار بگذارد تا به شب دهم برسد و قربانی انجام دهد. این شبها میتوانند هم ۱٠ شب اول ذیالحجه و هم مناسک حج را شامل شوند و پاسخ قسم قرآن، کل سوره و آموزش اخلاقی آن به انسان است؛ یعنی انسان در تمام زندگی باید از تعلقات دنیوی بکاهد و همچنین ۱٠ شب اول محرم.
مدرس تفسیر و علوم قرآنی سپس با ارجاع به تاریخ واقعه عاشورا گفت: حضرت اباعبداللهالحسین(ع) بیست و هشتم رجب از مدینه حرکت کردند؛ زیرا معاویه برخلاف توافق صلح با امام حسن(ع) یزید را جانشین خود تعیین کرده بود. امام حسین(ع) و همراهان برای جلوگیری از خونریزی در مدینه و نیز بیعتنکردن با یزید، راهی مکه شدند و از ماه رجب تا ذیالحجه، به مدت چهار تا پنج ماه با اعلام موضع، مردم را مطلع و نامههای فراوانی از سوی مردم کوفه دریافت کردند که آمادگی خود را برای حمایت مالی و عملی اعلام کرده بودند.
وی در توضیح مراحل حرکت حضرت اباعبدالله(ع) اضافه کرد: روز هشتم ذیالحجه (روز ترویه) حرکت از مدینه به سمت کوفه آغاز شد. ایشان اعمال حج را کامل نکرده بودند؛ بنابراین عمره را انجام دادند و حرکت کردند تا حرمت مکه حفظ و حقیقت واقعه روشن شود. از دوم محرم وارد سرزمین کربلا شدند و تا هفتم، آبرسانی محدود بود و روز هشتم آب قطع شد. روز نهم، روز تاسوعا قرار بود جنگ آغاز شود؛ اما حضرت اباعبدالله(ع) برای مناجات، دعا و تلاوت قرآن مهلت خواستند. همانطور که در عرفات و روز عرفه مردم مشغول مناجات و دعا هستند، در شب عاشورا نیز این انس با خداوند برقرار بود.
کاملی با بیان اینکه این بخش سوره و مناسک حج، نمادی از صبر، عبودیت، قطع تعلقات و توجه به پروردگار در سختیها و امتحانات الهی است و ارتباط مستقیم با آموزههای عاشورا دارد، گفت: در روز تاسوعا اماننامهای از سوی عبیدالله برای حضرت ابوالفضلالعباس(ع) فرستاده شد. این نامه به درخواست شمر که همقبیلهای حضرت امالبنین(س) بود، صادر شده بود تا شاید عباس بن علی(ع) از همراهی حسین بن علی(ع) دست بردارد؛ اما حضرت قمر بنیهاشم در پاسخ اعلام کردند: «من در امان خدا هستم، چگونه اباعبدالله(ع) را رها کنم؟» و به این ترتیب، روز تاسوعا به نام ایشان ماندگار شد.
روایتی از شب عاشورا
وی با اشاره به وقایع شب عاشورا ادامه داد: امام حسین(ع) یاران خود را گرد آوردند و فرمودند که بیعت را از گردن آنان برداشته و هر کس میخواهد، میتواند در تاریکی شب برود؛ اما یاران حضرت هر یک با عشق و وفاداری اعلام کردند که تا آخرین لحظه در کنار ایشان میمانند. آن شب، امام حسین(ع) پردهها را کنار زدند و جایگاه فردای آنان را نشان دادند؛ شب وصیتها، شب گفتوگوی امام با حضرت زینب(س)، شبی که امام سجاد(ع) نیز با وجود بیماری در کنار خیمهها حضور داشتند.
مدرس تفسیر و علوم قرآنی افزود: صبح عاشورا امام حسین(ع) در میدان ایستادند و خطاب به سپاه کوفه فرمودند: «آیا شما نبودید که برایم نامه نوشتید و گفتید: شمشیرها آماده است؟ آیا مالی یا خونی از شما طلب داشتم؟» در همین زمان، عمر سعد برای خاموشکردن صدای امام تلاش میکرد و سرانجام نخستین تیر را بهسوی سپاه امام رها کرد و جنگ آغاز شد.
وی اظهار کرد: از ابتدای روز عاشورا تا زمانی که اصحاب زنده بودند، اجازه ورود بنیهاشم به میدان داده نشد. شهادت هر یک از یاران برای امام حسین(ع) و خاندانش سخت و سنگین بود. نخستین فرد از بنیهاشم که اجازه رفتن به میدان را گرفت، حضرت علیاکبر(ع) بود؛ شهادت ایشان چنان جانگداز بود که صدای گریه خیمهها بلند شد و دیگر آرام نگرفت. حضرت عباس(ع) از صبح روز عاشورا بارها اجازه رفتن به میدان خواستند. آخرین دغدغهشان، رساندن آب به خیمهها بود؛ اما امانت خود را به مقصد نرساندند. پس از شهادت یاران و بنیهاشم، صحنه به لحظات آخر حضور امام رسید. امام حسین(ع) گاه از میدان بازمیگشتند تا زنان و کودکان با شنیدن صدای ایشان آرامش یابند؛ اما سرانجام زمانی رسید که صدای امام شنیده نشد و فقط اسب بیسوار به خیمهها بازگشت.
کاملی تأکید کرد: حضرت زینب(س) بر تپه زینبیه ایستادند و دیدند که چگونه پیکر امام زیر شمشیر و نیزهها قرار گرفته است. امام در روز عاشورا یکیک اصحاب، یاران و خاندان خود را از دست دادند؛ علیاکبر(ع)، علیاصغر(ع)، برادران، فرزندان خواهر و برادر و تمام عزیزانی که تا نفس آخر ایستادند. با وجود تشنگی و زخمهای بیشمار، حضرت اباعبدالله(ع) تا آخرین لحظه در راه حق استوار ماندند.
وی در پایان گفت: لحظهای که امام حسین(ع) از اسب بر زمین افتادند، در نهایت تسلیم و آرامش فرمودند: «یا نفسُ اطمئنی برضی الله و سلّمی لِقضائه» و همین حقیقت است که سوره فجر را سوره اباعبدالله(ع) معرفی میکند؛ چراکه ایشان مصداق کامل نفس مطمئنه بودند. ما نیز امیدواریم از یاران راستین آن حضرت باشیم؛ در این مسیر ثابتقدم بمانیم، مصیبتها ما را از پا نیندازد و اگر توفیقی حاصل شد، آن را از خود ندانیم.






نظر شما