قهوه‌خانه عاشقان «پرسپولیس» در دهه ۵۰/ همگی همراه بوق چندلوله‌ایی «محمد بوقی» دم می‌گرفتند/ فریاد زدم: «پروین! آقایان را بساز»

شب پرشکوه پیروزی، پرسپولیسی‌ها در قهوه‌خانه عاشقان، بر آن شدند که کبوترهای سفید را پیک شادمانی‌های خود سازند و روز بعد کبوتران زیبا پیام پرسپولیسی‌ها را تا دوردست بردند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در آذرماه ۱۳۵۲ حدود سه ماه پس از آن روز تاریخیِ ۱۶ شهریور ۵۲؛ که پرسپولیس با شش گل تاج را در امجدیه درهم شکست و شادی سرخ‌ها از استادیوم تا کوچه‌های تهران را درنوردید، هنوز می‌شد رد همان شور را در روایت‌هایی پیدا کرد که مطبوعات ثبت می‌کردند. یکی از آن روایت‌ها، گزارش مجله «سپید و سیاه» به تاریخ ۱۴ آذر ۵۲ است؛ گزارشی از قهوه‌خانه‌ای در خیابان شاه‌آباد [«جمهوری اسلامی» کنونی] که هواداران پرسپولیس نامش را «قهوه‌خانه عاشقان» گذاشته بودند و هر غروب، هفته‌ها بعد از آن نتیجه شش‌گله، همچنان «یاد پیروزی» را زنده نگه می‌داشتند. از کبوترهای سفیدی که روی بال‌شان نوشته بودند «همه‌جا پرسپولیس» تا شعارهای ریتم‌دار «محمد بوقی»، از کارگر و دانشجو تا پزشک و کارمند ـ همه در یک پاتوق مشترک جمع می‌شدند تا درباره تیمی حرف بزنند که برای‌شان تنها یک باشگاه نبود. بازخوانی آن گزارش امروز، فرصتی است برای درک این نکته که فوتبال چگونه پیش از عصر شبکه‌های اجتماعی، «اجتماع» می‌ساخت؛ با چای، عکس بازیکنان روی دیوار و ایمان تزلزل‌ناپذیر به تیمی که شادی می‌آفرید و اندوه می‌شکست. گزارش را در پی می‌خوانیم:

***

صدها کبوتر سفید در آسمان تهران پرواز می‌کردند که روی بال‌های‌شان با رنگ قرمز نوشته شده بود: «همه‌جا پرسپولیس» این اوج شادی عاشقان بود؛ شادی عاشقان از استادیوم صدهزار نفری آغاز شد، در همه خیابان‌ها و کوچه‌ها پخش گردید و در قهوه‌خانه طرفداران پرسپولیس بحث‌ها انگیخت. همه از پیروزی شگفت‌انگیز پرسپولیس بر تیم تاج سخن می‌گفتند، از شش گلی که در مدت ۹۰ دقیقه دروازه تاج بالاجبار آن‌ها را پذیرفته بود.

شب پرشکوه پیروزی، پرسپولیسی‌ها در قهوه‌خانه عاشقان، بر آن شدند که کبوترهای سفید را پیک شادمانی‌های خود سازند و روز بعد کبوتران زیبا پیام پرسپولیسی‌ها را تا دوردست بردند.

و اکنون با آن‌که هفته‌ها از پیروزی پرسپولیس بر تیم تاج می‌گذرد، در قهوه‌خانه خیابان شاه‌آباد [«جمهوری» کنونی] هر شام یاد پیروزی را تجدید می‌کند، در قهوه‌خانه‌ای که از ساعت چهار پنج بعدازظهر تا ساعت نه و ده شب از صدها طرفدار پروپاقرص پرسپولیس پذیرایی می‌کنند.

طرفداران تیم پرسپولیس بر خود نام «عاشقان» نهاده‌اند، از این رو در قهوه‌خانه‌ای که پاتق آن‌هاست به «قهوه‌خانه عاشقان» شهرت یافته‌ است. درمیان عاشقان همه‌گونه آدمی می‌توان پیدا کرد؛ کارگر، کارمند، مهندس، دکتر، دانشجو و... به طور کلی از همه طبقات اجتماع به این قهوه‌خانه‌ها می‌آیند بدون آن‌که بخواهند به همدیگر فخر بفروشند. هدف همه‌شان مشترک است و آن پیروزی پرسپولیس است بر رقیبانش.

روزهایی که بازیکنان پرسپولیس با آن پیراهن ارغوانی‌رنگ‌شان پا به میدان می‌گذارند، ورشگاه‌ها بیش از همیشه تماشاگر به خود می‌بیند، طرفداران پرسپولیس به همراه تیم محبوب‌شان به شهرهای دیگر سفر می‌کنند تا با تشویق‌های‌شان بازیکنان پرسپولیس را به فعالیت و تحرک بیشتر وادارند و با خرسندی پیروزی آنان را جشن بگیرند.

بوق زدن‌ها، شعار ساختن‌ها و سرود خواندن‌ها. روز مسابقه پرسپولیس شوری به ورزشگاه می‌دهد. راستی پرسپولیس چه کرده است که در سراسر ایران هزاران نفر به پیروزی‌اش می‌اندشیند؟ پرسپولیس چه سحری به کار برده است که بیش از همه تیم‌ها طرفدار دارد؟ پرسپولیس چگونه بر دل‌ها راه گشوده است که پیروزی‌اش شادی می‌آفریند و شکستن اندوه؟

برای یافتن پاسخ‌هایی مناسب برای این پرسش‌ها به قهوه‌خانه عاشقان رفتیم، آن هم شبی که روز بعدش پرسپولیس با رقیب دیرینه‌اش «پاس» مسابقه داشت....

قهوه‌خانه عاشقان «پرسپولیس» در دهه ۵۰/ همگی همراه بوق چندلوله‌ایی «محمد بوقی» دم می‌گرفتند/ فریاد زدم: «پروین! آقایان را بساز»

قهوه‌خانه عاشقان، با دیگر قهوه‌خانه‌ها تفاوتی آشکار داشت؛ استکان‌ها، میزها، صندلی‌ها و نیمکت‌ها جملگی تمیز بود و همه دیوارهایش با تصاویر رنگی و سیاه و سفید بازیکنان پرسپولیس تزئین شده بود. عاشقان سرگرم گردآوری پول برای خرید پرچم و تهیه آرم پرسپولیس برای نصب به سینه‌های‌شان بودند.

قهوه‌خانه عاشقان «پرسپولیس» در دهه ۵۰/ همگی همراه بوق چندلوله‌ایی «محمد بوقی» دم می‌گرفتند/ فریاد زدم: «پروین! آقایان را بساز»

عده‌ای هم به همراه «محمد بوقی» شعاری را تمرین می‌کردند:

«پاس به من گفت»

«چی‌چی گفت؟»

«در گوش من گفت»

«چی‌چی گفت؟»

«خودش به من گفت»

«چی‌چی گفت؟»

«من از پرسپولیس می‌ترسم... من از پرسپولیس می‌ترسم!»

و همگی به همراه بوق چندلوله‌ایی «محمد بوقی» جمله آخری را دم می‌گرفتند.

جالب این‌که صاحبان دو قهوه‌خانه عاشقان هردو از علاقمندان تیم پرسپولیس‌اند، برای ایجاد اتفاق و اتحاد بیشتر میان طرفداران این تیم قهوه‌خانه‌های‌شان را علم کرده‌اند.

در قهوه‌خانه عاشقان، همه با محبت و مهربانی با یکدیگر مواجه می‌شوند. بیشتر کسانی که به قهوه‌خانه می‌آیند چهره‌های شناخته‌شده امجدیه هستند و عده‌ای هم دانش‌آموز و دانشجوی جوان که به‌تازگی به خیل طرفداران پرسپولیس پیوسته‌اند.

حضور ما در قهوه‌خانه عاشقان به گرمی پذیرفته شد. ما را کنار خود نشاندند. بیش از آن‌که بتوانیم حال و روزشان را جویا شویم، چند استکان چای پیش روی‌مان گذاشتند.

سلام پنج ‌تومانی‌ها... سلام ده تومانی‌ها!

با مردی میان‌سال که چهره‌ای آشنا دارد و ازجمله فوتبال‌دوستانی است که همیشه کنار «محمد بوقی» می‌نشیند به گفت‌وگو پرداختیم:

- راستش من پرسپولیس را همیشه دوست داشته‌ام. چه زمانی که نامش «شاهین» بود و چه زمانی که «پیکان» و چه حالا که «پرسپولیس» نام دارد. بیست‌ودو سال بیشتر نداشتم که تیم شاهین اسمی پیدا کرد و بر همه تیم‌های تهران سی سال پیش پیروز شد. از همان زمان من بر تیم پرسپولیس که همان شاهین است عشق می‌ورزم و بازیکنانش را دوست دارم، زیرا هنگامی که پا به میدان می‌گذارند، اول با دست به جایگاه پنج تومانی‌ها سلام می‌دهند و بعد به جایگاه ده تومانی‌ها و بیست تومانی‌ها. این کارشان کارگران و کسانی را که پول ندارند بلیت‌های گران خریداری کنند خوشحال می‌کند چون که با چشم خود می‌بینند که بروبچه‌های پرسپولیس آن‌ها را بیشتر از دیگران دوست دارند و برای همین هم به تشویق‌شان می‌پردازند. باور کنید روزی که به تماشای مسابقه‌های پرسپولیس می‌روم، آن‌قدر فریاد می‌کشم و کف می‌زنم که دست‌هایم تاول می‌زند و صدایم می‌گیرد.

قهوه‌خانه عاشقان «پرسپولیس» در دهه ۵۰/ همگی همراه بوق چندلوله‌ایی «محمد بوقی» دم می‌گرفتند/ فریاد زدم: «پروین! آقایان را بساز»

فریاد زدم «پروین! آقایان را بساز»!

سی سال قبل نقال‌ها قهوه‌خانه‌ها را رونق می‌دادند، مخصوصا شب سهراب‌کشان؛ اما از وقتی که تلویزیون آمده است قهوه‌خانه‌ها رونق‌شان را از دست داده‌اند. فقط پرسپولیس توانسته است به چند قهوه‌خانه رونقی بدهد. اگر شبی یکی از بازیکنان پرسپولیس به قهوه‌خانه‌های عاشقان سر بزند آن‌قدر شلوغ می‌شود که اگر هزار تا سوزن از بالا بیندازی یکی‌اش زمین نمی‌افتد.

مرد میان‌سال خاطرات بسیاری داشت که بهترینش را برای ما چنین بازگفت:

- حافظه‌ام آن‌قدرها قوی نیست که اسم‌های خارجی را یاد بگیرم، به هر حال یک روز پرسپولیس با یک تیم خارجی داشت مسابقه می‌داد اما بازی بروبچه‌ها خوب جا نیفتاده بود، برای آن‌که پرسپولیسی‌ها را وادار به بهترین بازی کردن بکنم دست‌هایم را دور دهانم گذاشتم و با فریاد به «علی پروین» گفتم: «پروین! آقایان را بساز.» و پروین هم فوری پا به توپ به طرف دروازه حریف رفت و هفت هشت بازیکن حریف را دریبل کرد.

قهوه‌خانه عاشقان «پرسپولیس» در دهه ۵۰/ همگی همراه بوق چندلوله‌ایی «محمد بوقی» دم می‌گرفتند/ فریاد زدم: «پروین! آقایان را بساز»

عیادت فرزند و تماشای مسابقه

یکی دیگر از طرفداران پرسپولیس ماجرای جالب برای ما تعریف کرد:

- بچه مریضم در بیمارستان خوابیده بود و فقط روزهای جمعه و دوشنبه ملاقات آزاد بود. روز جمعه‌ای که وقت ملاقات داشتم نمی‌دانستم چه کنم، به تماشای مسابقه پرسپولیس بروم یا این‌که به عیادت فرزندم، همین که ساعت سه بعدازظهر شد سرم را انداختم پایین و راه افتادم. بدون اختیار به امجدیه رفتم و پس از مسابقه به قهوه‌خانه آمدم. وقتی که برای دیگر عاشق‌ها بیماری پسرم را گفتم همه‌شان با فوتبالیست‌های پرسپولیس روز دوشنبه به عیادت پسرم آمدند و بیمارستان را به صورت پاتق تازه هواخواهان پرسپولیس درآوردند. می‌دانید ما چرا بچه‌های پرسپولیس را دوست داریم؟ برای این‌که جوانمردند، ادب و بزرگواری دارند، البته بچه‌های دیگر تیم‌ها هم این‌طورند اما ما بچه‌های پرسپولیس را بیشتر دوست داریم، برای پیروزی آن‌ها دعا می‌کنیم. پرچم و کبوتر می‌خریم، به شهرهای دیگر سفر می‌کنیم بدون آن‌که دیناری از کسی بگیریم. ما این کارها را برای دل خود و برای پیروزی تیم محبوب‌مان می‌کنیم و بس. ما با باشگاه پرسپولیس هیچ‌گونه ارتباطی نداریم، اصلا کدام عاشقی از جیب معشوق برایش خرج می‌کند؟!

می‌خواستند ما را بخرند

در مدتی که ما سرگرم گفت‌وگو بودیم تعداد حاضران قهوه‌خانه به چند برابر افزایش یافت. آن‌ها ابتدا به حرف‌های‌مان گوش کردند و بعد در گفت‌وگوهای‌مان شرکت جستند:

- من دانشجو هستم و مثل بقیه عاشق‌ها تیم پرسپولیس را دوست دارم. هیچ‌وقت ناسزاگویی را نپسندیده‌ام. دیگر عاشقان هم این‌طورند اما گاهی اوقات قضاوت‌ها به قدری غیرمنصفانه می‌شود که آدم اختیار زبانش را از دست می‌دهد.

مرد دیگر که قدی کوتاه و بدنی فربه داشت، خودش را وارد بحث ما کرد:

- بعضی از صاحبان تیم‌ها برای آن‌که بین ما تفرقه بیندازند، مدتی بین ما بلیت مجانی پخش کردند. تا اندازه‌ای هم اول‌ها موفق شدند، اما روزی که یکی از صاحبان باشگاه‌ها ما را به اتاقش دعوت کرد و می‌خواست به ما پاداش بدهد تا دیگر پرسپولیس را تشویق نکنیم، متوجه شدیم که می‌خواهند گروه ما را از هم بپاشانند، برای همین هم پاداشان را نگرفتیم و آمدیم بیرون تا بفهمند که فروشی نیستیم! ما بعد از پرسپولیس تیم ملی را دوست داریم. هنگامی که تیم ملی مسابقه دارد ما همه را تشویق می‌کنیم حتی بازیکانان باشگاهی که در نظر داشت ما را بخرد. عاشقان برخلاف دیگر گروه‌ها وقتی که تیم ملی مسابقه دارد مسائل باشگاهی را پیش نمی‌کشند.

کارمند یکی از ادارات دولتی که در جمع عاشقان بود، خاطره‌ای را برای ما نقل کرد:

- من در یکی از ادارات خیابان قدیم شمیران کار می‌کنم و چون زخم معده دارم، ظهرها به یک چلوکبابی که نزدیک اداره است می‌روم. روزهای اول برای من چلوکبابی می‌آوردند مانند چلوکباب‌های دیگر مشتریان، ولی پس از چند روز دیدم که کباب‌ها بزرگ‌تر شده‌اند و به اندازه پنج شش قاشق آب کباب کنارشان قرار دارد، وقتی از گارسن علت را پرسیدم با خنده گفت: «ما مخلص هرچه پرسپولیسی هستیم!» آخر گارسن مرا در امجدیه دیده بود. طرفداران این تیم همه‌جا هستند. اگر بخواهند آمار بگیرند به میلیون‌ها نفر بالغ می‌شوند.

حرف‌های ما که تمام شد، عاشقان به بحث درباره مسابقه پرسپولیس و پاس پرداختند؛ با هم شرط بستند، همه‌شان امیدوار بودند که پرسپولیس در مسابقه‌اش با پاس یا برنده یا مساوی میدان را ترک خواهد گفت.

پرسیدم: «اگر پرسپولیس ببازد چه؟»

یکی جواب داد:

- اگر خوب بازی کند و ببازد، زیاد ناراحت نمی‌شویم ولی اگر نتواند همه قدرتش را در میدان به نمایش بگذارد و ببازد ناراحت می‌شویم و برای جبران شکستش آن‌قدر تشویقش خواهیم کرد تا در مسابقه‌های آینده پیروز شود و قهرمان جام تخت‌جمشید گردد.

از قهوه‌خانه عاشقان بیرون آمدیم، در حالی که صدای بوق‌ها و دست زدن‌ها و دم گرفتن‌ها را می‌شنیدیم؛ صدایی که بسی پرشورتر و رساتر روز مسابقه‌های پرسپولیس تکرار می‌شود.

۲۵۹

کد مطلب 2151687

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 7 =

آخرین اخبار