خبرآنلاین-یادداشت لورل رَپ در اندیشکده چتم هاوس- مترجم: علی مجتهدزاده راهبرد جدید امنیت ملی دونالد ترامپ با واکنشی سرد در سراسر اروپا و با استقبال و شادی در پکن و مسکو مواجه شد. این سند ۳۳صفحهای که تندترین انتقادهای خود را متوجه مسیر کنونی اروپا میکند بر پیوندهای تجاری «ثبات راهبردی» با روسیه و نقش پررنگ آمریکا در آمریکای لاتین تأکید دارد.
ارجاعات محدود این سند به چین و آن هم صرفاً بهعنوان رقیب اقتصادی بهمعنای کنار گذاشتن راهبرد ۲۰۱۷ ترامپ است. راهبردی که روسیه و چین را «قدرتهای تجدیدنظرطلب» میدانست که در پی «تضعیف نفوذ آمریکا» هستند. راهبرد جدید برای کسانی که رابطه آمریکا و اروپا و تعهد به ارزشهای دموکراتیک را در قلب ترتیبات امنیت جمعی میدانند متنی تکاندهنده است.
در اساس راهبرد امنیتی یک سند پیامرسانی عمومی و مجموعهای از دستورالعملهای بوروکراتیک است. این سند رئیسجمهور را محدود نمیکند بلکه خود تابع تصمیمگیریهای اوست. از همین رو کمتر دولتی دقیقاً به متن آن وفادار مانده است و همه این راهبردها نیز در برابر تحولات سریع میدانی آسیبپذیرند.
راهبرد ۲۰۲۵ بیش از راهبرد نخست ترامپ با جهانبینی او همخوانی دارد اما تناقضهای درونیاش دامنه اثرگذاری آن را محدود خواهد کرد.
متنی وفادارتر از سیستمی مطیعتر
راهبردهای ۲۰۱۷ و ۲۰۲۵ ترامپ گویی متعلق به دو دولت کاملاً متفاوتاند و این تفاوت بیدلیل نیست. سند ۲۰۱۷ رقابت قدرتهای بزرگ با روسیه و چین را موتور محرک سیاست خارجی آمریکا معرفی میکرد. رویکردی مبتنی بر «واقعگرایی اصولمند» که میکوشید همزمان ارزشهای آمریکا و واقعیتهای توزیع قدرت جهانی را در نظر بگیرد. آن متن حاصل مصالحه میان مهارکنندگان تمایلات ترامپ در کابینه مانند جیم متیس اچ.آر. مکمستر و رکس تیلرسون و تسهیلگران او مانند استیون میلر و ویلیام بار بود. بحثهای داخلی گاه بسیار تندی جریان داشت و بوروکراسی نیز دستکم بهطور اسمی در تدوین متن نقش داشت. نویسندهی اصلی یک کارمند حرفهای وزارت خارجه بود.
هشت سال بعد راهبرد جدید بر معاملات تجاری و سازش با اقتدارگرایان استوار است. کابینهای یکدست از وفاداران با حداقل نظارت و مهار دیدگاه ترامپ را پیش برده است. بوروکراسیای مرعوب که زیر فشار DOGE و اخراجهای گسترده قرار گرفته احتمالاً در اجرای این راهبرد اصطکاک چندانی ایجاد نخواهد کرد.
نزدیکان ترامپ نوعی تحقیر اروپا را به متن تزریق کردهاند: رابطه فراآتلانتیک دیگر برای امنیت ملی آمریکا حیاتی تلقی نمیشود. در این راهبرد ترتیبات تجاری میتوانند بر ارزشها غلبه کنند. قدرتهای بزرگ میتوانند با محدود کردن مداخله در حوزههای نفوذ یکدیگر همزیستی داشته باشند. و «قدرت» اهمیت دارد.
با این حال اگرچه این سند بازتابدهنده دولتی است که میکوشد رئیسجمهور را توانمند سازد متنش آکنده از خلأها و تناقضهایی است که صرفاً لاپوشانی شدهاند.
استثنای خودکامگان
این راهبرد تصریح میکند که آمریکا دیگر دولتهای خاورمیانه را بابت سیاست داخلیشان «موعظه» نخواهد کرد. ترامپ اخیراً در پاسخ به پرسشی درباره قتل جمال خاشقجی در دیدار با ولیعهد عربستان در دفتر بیضی گفت: «اتفاقاتی هستند که میافتند.»
به ادعای سند این رویکرد «ناسازگار یا ریاکارانه» نیست زیرا واشنگتن نباید «تغییرات دموکراتیک یا اجتماعی ناسازگار با سنتها و تاریخهای متفاوت آنان» را تحمیل کند.
اما همین راهبرد مداخلهای تمامعیار برای جلوگیری از «محو تمدنی» اروپا پیشنهاد میدهد. بهزعم این سند مهاجرت مهارنشده و کاهش نرخ زاد و ولد و «سانسور آزادی بیان و سرکوب مخالفان سیاسی» در اروپا در حال فروپاشاندن «اروپاییبودن» اروپا است.
«خوشبینی بزرگ» راهبرد نسبت به رشد «احزاب میهنپرست اروپایی» ادامهی همان مضامینی است که معاون رئیسجمهور جیدی ونس در سخنرانی کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه مطرح کرد و بخش ناگفته را صریحاً بر زبان آورد:
آمریکا جنبشهای قومـملیگرای فراآتلانتیک را پرورش خواهد داد اما در جاهای دیگر مداخله نخواهد کرد. این آشکارترین و چشمگیرترین تناقض راهبرد است و با دههها سیاست اعلامی آمریکا فاصله میگیرد.
کلانتر غرب نه برای دیگران
مدیریت آمریکا بر آمریکای لاتین اکنون به سیاستی تثبیتشده بدل شده است. «ضمیمه ترامپ» بر دکترین مونرو با بازخوانی ترتیباتی از قرن نوزدهم روابط آمریکا با دولتهای منطقه را برای کنترل مهاجرت قاچاق مواد مخدر و ایمنسازی زنجیرههای تأمین حیاتی را به کار میگیرد و گسترش میدهد.
به این کشورها انتخابی صریح عرضه میشود: میان «جهانی به رهبری آمریکا متشکل از کشورهای دارای حاکمیت و اقتصادهای آزاد» یا «جهانی موازی که در آن کشورهایی در آن سوی دنیا بر آنان اثر میگذارند». این یک حرکت قدرتطلبانه و جاهطلبانه است. اگر منابع لازم فراهم شود که شاید هم نشود باز نیروهای آمریکایی به منطقه سرازیر خواهند شد و کمکهای اقتصادی به دولتهای همسو جاری میشود و دستی بسیار سنگینتر بر شانه رهبرانشان خواهد نشست.

اما راهبرد به دیگر کشورها هشدار میدهد: این الگو را در خانه خود تکرار نکنید. آمریکا در سراسر جهان از «سلطه هر رقیب واحد» جلوگیری خواهد کرد. در آسیا راهبرد «امکان کنترل دریای جنوبی چین توسط هر رقیبی» را بهدلیل اهمیت آن برای کشتیرانی جهانی رد میکند. در اروپا آمریکا میتواند و باید با متحدان و شرکا همکاری کند تا «از سلطه هر قدرت خصمانهای بر قاره» جلوگیری شود.
در خاورمیانه نیز آمریکا ذینفع «جلوگیری از سلطه یک قدرت خصمانه بر منطقه منابع نفت و گاز آن و گلوگاههای عبوری» است. مقابله با سلطهجویان منطقهای یک راهبرد محبوب است که میتواند شرکای آمریکا را با آن همراه کند و دولتهای پیشین نیز آن را دنبال کردهاند. اما با تلاش برای سلطه بر منطقه خود اتهام دیرینه ریاکاری بار دیگر دامن سیاست آمریکا را خواهد گرفت.
صلحساز جهانی در حاشیهها
راهبرد میگوید آمریکا دیگر اسطورهی اطلس نخواهد بود که جهان را بر دوش میکشد. در عوض این کشور بیرحمانه اولویتگذاری خواهد کرد.
با این حال همزمان در پی توافقهای صلح در همهجا خواهد بود. سند تلاشهای ترامپ برای پایان دادن به درگیریها در مناطق «حاشیهای» را چنین توجیه میکند که حتی در کشورهایی فراتر از «منافع هستهای» آمریکا نیز توافقها میتوانند ثبات را افزایش دهند نفوذ را تقویت کنند و بازارهای جدید بگشایند.
اگر این منطق بهطور گسترده اعمال شود با هرگونه اولویتگذاری سیاستی در تناقض خواهد بود. در اینجا کارزار ترامپ برای جایزه نوبل صلح به «منفعت هستهای» بدل میشود.

چین بهعنوان مشکل تجاری… و شریک تجاری
این راهبرد جدید چین را بیش از آنکه رقیبی نظامی بداند اقتصادی قدرتمند میبیند. اما آیا آمریکا در پی «جداسازی اقتصادی» از چین است یا «رابطهای اقتصادی واقعاً سودمند برای هر دو طرف»؟
این سند یارانههای غارتگرانه دولتی و رویههای ناعادلانه تجاری و سرقت مالکیت فکری یا جاسوسی صنعتی و تهدید زنجیرههای تأمین آمریکا و صادرات پیشسازهای فنتانیل را محکوم میکند. این نگرانیها مستقیماً پکن را نشانه میرود با این حال نام چین تازه در دوسوم پایانی سند وارد میشود. دولت بهدرستی میکوشد در آستانه سفر دولتی ترامپ به پکن در سال آینده چشماندازی برای روابط تجاری سازنده ارائه دهد. اما هنوز روشن نیست چگونه میخواهد همزمان «استقلال اقتصادی آمریکا» را احیا کند و رابطهای تجاری بسازد که هم به واشنگتن و هم به پکن سود برساند.
همه پوششدهندگان ریسک متحد شوید
چه پایتختها این هفته شادمان باشند و چه دلگیر همگی در حال هضم راهبرد جدید و بازبینی رویکردهای خود نسبت به آمریکا هستند. این متن تنها باید مسیری را که کشورها پیشتر برگزیدهاند تأیید کند: تنوعبخشی به شراکتها.
پوشش ریسک تا همین اواخر راهی برای رد انتخاب دوقطبی میان آمریکا و چین و افزایش اهرم چانهزنی بود. اکنون این رویکرد همچنین سپری در برابر بیثباتی و پیشبینیناپذیری است.
اروپا پس از سخنرانی ونس در مونیخ پوشش ریسک را آغاز کرد و وامی ۱۵۰ میلیارد یورویی برای توسعه دفاع موشکی توان سایبری و پهپادی خود تصویب کرد. برزیل نیز از روابط تجاری متنوع خود به دور از آمریکا برای کاهش وابستگی سخن گفته است. چنین اقداماتی برای اروپا و فراتر از آن اکنون فوریت بیشتری یافتهاند.
راهبرد آمریکا یکشبه اجرا نخواهد شد. با تغییر تمرکزها ممکن است بسیاری از عناصر اصلی آن هرگز محقق نشوند.
اما این سند هرچند متناقض نقشه راهی قطعی برای فهم و هدایت سه سال پیش رو در دوران ترامپ ارائه میدهد. آمریکا چه واقعیت باشد و چه آرزواندیشی در حال فاصله گرفتن از آتلانتیک است. سقوطی از لبه صخره به دریایی از معاملات تجاری و زندگی آسان برای خودکامگان.
۳۱۲/۴۲






نظر شما