چرا مردم در برابر تندروها اقلیت محسوب می شوند؟/ رمز بقای ایران در برابر تهاجم جهانی؛ هنر زیستن و توسعه در جهان نابرابر

می توان گفت که مقاله زیر مایل است به این سوال های اساسی پاسخ بگوید: چگونه محدودیت‌ها موتور محرک انضباط، و موفقیت می‌شوند؟ (بررسی الگوی پارسیان هند و چینی‌های جنوب شرق آسیا) و همچنین ایران چگونه می‌تواند با کنار گذاشتن «حافظه امپراتوری»، از موقعیت اقلیتی خود در منطقه مزیت پایدار بسازد؟

 گروه اندیشه: مطلب زیر نوشته هومن علوی پژوهشگر توسعه اقتصادی در سایت پویش فکری به طور خلاصه به معرفی و تشریح مفهوم «عقلانیت اقلیتی» (Minority Rationality) می‌پردازد. این مفهوم نشان می‌دهد که چگونه قرار گرفتن در وضعیت اقلیت (چه جمعیتی و چه موقعیتی) به دلیل فشارهای ساختاری و عدم تقارن در هزینه خطا، نوعی خرد، انضباط و عقلانیت عملی خاص را در یک گروه یا بازیگر سیاسی به وجود می‌آورد که می‌تواند به مزیت و پیشرفت تبدیل شود. مقاله علوی برای ایران امروز بسیار مفید به نظر می رسد به ویژه که اقلیت تندرو خود را اکثریت می پندارد و اکثریت مردم نیز اقلیت شمرده می شوند. علوی در باره وضعیت اقلیتی و عقلانیت توضیح می دهد که «اقلیت بودن» فقط یک بعد جمعیتی نیست، بلکه یک وضعیت موقعیتی است که در آن قواعد توسط اکثریت تعیین شده است. این وضعیت، فشار دائمی برای خردمندانه‌تر زیستن ایجاد می‌کند؛ به طوری که اقلیت‌ها ناچارند بر کیفیت رفتار، انضباط، آموزش سطح بالا و احتیاط وسواس‌گونه تکیه کنند تا بقا یافته و پیشرفت کنند. از نظر علوی مفهوم «عقلانیت اقلیتی» ابتدا در فلسفه دانش مطرح شد و به پذیرش عقلانی یک دیدگاه مخالف با اجماع اکثریت (توسط فردی با دسترسی به داده‌های برتر) اشاره دارد. این مفهوم از فلسفه دانش به حوزه‌های جامعه‌شناسی و توسعه منتقل شده و نشان می‌دهد که فشارهای ساختاری (مانند تبعیض) باعث ایجاد یک عقلانیت استراتژیک در گروه‌های حاشیه‌ای و مهاجر می‌شود که به نوآوری و موفقیت اقتصادی منجر می‌شود. علوی سپس به نمونه‌های تاریخی موفق دراین باره اشاره می کند: جوامع چینی در آسیای جنوب شرقی، پارسیان هند و یهودیان اروپا و آمریکا نمونه‌های بارز اقلیت‌هایی هستند که با تأکید بر آموزش باکیفیت، شبکه‌سازی، انضباط مالی و تبدیل محدودیت‌ها به انگیزه، به قدرت‌های اقتصادی و فرهنگی اثرگذار تبدیل شده‌اند. او همچنین به اقلیت های شکست خورده نیز اشاره می کند. از نظر او، در مقابل، اقلیت‌هایی وجود دارند که نتوانستند به فشارها پاسخ عقلانی دهند، دچار «ذهنیت قربانی» یا «انزواگرایی منفعلانه» شده و در فقر و اضمحلال گرفتار آمده‌اند.

اما کاربرد تحلیل اقلیت در باره تحلیل ایران چیست؟ علوی وضعیت ایران در خاورمیانه را یک «اقلیت بزرگ موقعیتی» می‌داند. از نظر او ایران به دلیل حافظه تاریخی امپراتوری‌ها، به الگوهای رفتاری «اکثریت‌محور» و کم‌احتیاط گرایش پیدا کرده است. این اکثریت‌انگاری با موقعیت راهبردی و نامتوازن کنونی سازگار نیست و پرهزینه است. از این رو علوی پارادایم جایگزین (عقلانیت اقلیتی برای ایران) را پیشنهاد می دهد. از نظر او راهکار، پذیرش واقع‌بینانه این موقعیت و حرکت به سوی عقلانیت اقلیتی است که شامل عبور از توسعه منبع‌محور به مهارت‌محور (انباشت سرمایه انسانی)، تغییر روایت ملی از «امپراتوری بازمانده» به «اقلیت مقاوم و بقاگرا»، تبدیل مهاجرت (دیاسپورا) از «فرار مغزها» به «گسترش مغزها» (به عنوان سرمایه راهبردی)، اصلاح نظام آموزشی برای پرورش «شهروند چندمهارتی، ریسک‌شناس و شبکه‌ساز» است. این مقاله ارزشمند در زیر از نظرتان می گذرد: 

 ****

 اقلیت بودن علاوه‌بر بعد جمعیتی، به یک وضعیت یا موقعیت نیز اشاره دارد. اقلیت‌ها در جهانی فعالیت می‌کنند که قواعد آن معمولاً توسط اکثریت نوشته شده است؛ بنابراین برای بقا و پیشرفت، ناچارند حساس‌تر، دقیق‌تر و آینده‌نگرتر عمل کنند. «اقلیت بودن» یعنی زندگی در فضایی که در آن اشتباهات کوچک هزینه‌های بزرگ دارند و مزیت‌ها از طریق خرد و مهارت به دست می‌آیند. در چنین شرایطی، اقلیت‌ها به‌جای تکیه بر برتری عددی، بر کیفیت رفتار، انسجام درونی، سطح بالای آموزش، و روابط سازنده با محیط پیرامون تکیه می‌کنند.

«اقلیت بودن» یعنی زندگی در فضایی که در آن اشتباهات کوچک هزینه‌های بزرگ دارند و مزیت‌ها از طریق خرد و مهارت به دست می‌آیند. در چنین شرایطی، اقلیت‌ها به‌جای تکیه بر برتری عددی، بر کیفیت رفتار، انسجام درونی، سطح بالای آموزش، و روابط سازنده با محیط پیرامون تکیه می‌کنند.

در این معنا، اقلیت بودن نوعی فشار دائمی برای خردمندانه‌تر زیستن است. اقلیت‌ها معمولاً بیش از اکثریت به قواعد سیستم، توازن نیروها و حساسیت‌های فرهنگی توجه می‌کنند؛ چرا که نادیده‌گرفتن آن ها می‌تواند موقعیتشان را به خطر بیندازد. همین حساسیت و احتیاط، به‌مرور به‌نوعی عقلانیت عملی تبدیل می‌شود؛ عقلانیتی که بر محاسبه دقیق، کنترل هیجانات و انتخاب‌های کم‌هزینه و بلندمدت تکیه دارد. به‌این‌ترتیب، «وضعیت اقلیتی» تنها بیانگر محدودیت‌ها نیست؛ بلکه زمینه‌ای است که در آن خرد، انضباط، و دوراندیشی ضروری و طبیعی می‌شوند و به بخشی از هویت جمعی تبدیل می‌گردند.

عقلانیت اقلیتی؛ رویکرد معرفت‌شناسی

رویکرد «عقلانیت اقلیتی» (Minority Rationality) ریشه در فلسفه‌ی دانش [۱] دارد و بر پرسش از اعتبار باورهای اقلیت در برابر اکثریت تمرکز می‌کند. عقلانیت اقلیتی در این معنا پذیرش عقلانی یک دیدگاه مخالف با اجماع، بدون افتادن در دام مغالطه «توسل به اکثریت» یا «توسل بر اساس محبوبیت» [۲] است.

نخستین طرح رسمی و سیستماتیک مفهوم عقلانیت اقلیتی توسط برایان فرانسس (Bryan Frances) در ۲۰۲۰ ارائه شد. [۳] فرانسس استدلال می‌کند که رد اجماع متخصصان معمولاً غیرعقلانی است؛ زیرا اجماع شواهد اجتماعی قوی برای حقیقت فراهم می‌کند. بااین‌حال، او امکان عقلانیت اقلیتی را در موارد استثنایی می‌پذیرد؛ اگر فرد اقلیت دسترسی به داده‌های تازه، روش‌شناختی معتبر یا استدلال‌های برتر داشته باشد. این رویکرد تأکید می‌کند که عقلانیت اقلیتی یک چالش معرفت‌شناختی است؛ زیرا اقلیت‌ها باید برای حفظ باورهای خود باید شواهد بیشتری نسبت به اکثریت ارائه دهند. این امر می‌تواند به نوآوری منجر شود، اما ریسک انزوا افزایش می‌یابد.

چرا مردم در برابر تندروها اقلیت محسوب می شوند؟/ رمز بقای ایران در برابر تهاجم جهانی؛ هنر زیستن و توسعه در جهان نابرابر

انتقال مفهوم عقلانیت اقلیتی به جامعه‌شناسی و توسعه

از دهه‌های میانی قرن بیستم مطالعاتی برای تحلیل رفتار اقتصادی – اجتماعی [۴] گروه‌های حاشیه‌ای آغاز گردید. موضوع این مطالعات این است که اقلیت‌بودن به دلیل فشارهای ساختاری مانند تبعیض و محدودیت منابع، نوعی عقلانیت خاص [۵] ایجاد می‌کند. این رویکرد ریشه در کارهای اولیه جامعه‌شناسان مهاجرت دارد. در این مطالعات اصطلاح «عقلانیت اقلیتی» به‌طور مستقیم استفاده نشد، اما مضمون آن در تحلیل الگوهای بقا [۶] و انطباق [۷] گروه‌های مهاجر [۸] و اقلیت برجسته بود. [۹]

پژوهشگران نشان دادند که اقلیت‌های پیشرو و موفق، چه در دانش مانند دانشمندان اقلیت در برابر اجماع علمی و چه در اقتصاد مانند مهاجران در بازارهای رقابتی، عقلانی‌تر عمل می‌کنند؛ زیرا مجبور به جبران محدودیت‌ها هستند. اصطلاحاتی مانند «عقلانیت اقلیتی در توسعه» [۱۰]، «رفتار اقتصادی گروه‌های اقلیت» [۱۱] و «عقلانیت استراتژیک جوامع حاشیه‌ای» [۱۲] در مقالات مطرح شده است.

پارسیان هند در قرن نوزدهم در برابر استعمار انگلیس نه کاملاً منزوی شدند و نه بی‌محابا درگیر؛ بلکه با حفظ فاصله‌ای هوشمندانه، از فرصت‌های ساختاری بهره بردند بی‌آنکه هویت فرهنگی خود را در معرض فرسایش قرار دهند. اولین بانک‌ها، کارخانه‌ها و نشریات مدرن هند را پارسیان بنیان گذاشتند و باوجود جمعیت بسیار اندک، امروزه همچنان در میان اثرگذارترین گروه‌های این کشور قرار دارند

نمونه بارز این الگو را می‌توان در جوامع چینی جنوب شرقی آسیا مشاهده کرد، گروه‌هایی که از قرن نوزدهم میلادی از جنوب چین مهاجرت کردند. باتکیه‌بر تجارت شهری، شبکه‌های خانوادگی و مهاجرت‌های زنجیره‌ای توانستند در مالزی، اندونزی و سنگاپور نقش اثرگذار در بازار به دست آورند. آنان، اغلب کار خود را با مشاغل کوچک آغاز کردند، اما به‌تدریج و از طریق انضباط مالی، صرفه‌جویی و جدیت در کار، به مالکیت کسب‌وکارهای بزرگ تولیدی، تجاری و مالی رسیدند.

پارسیان هند نیز نمونه‌ای از موفقیت یک جامعه کوچک هستند. آنان که از قرن هشتم میلادی وارد هند شدند و با تأکید بر آموزش باکیفیت، اخلاق حرفه‌ای و توجه به صنعت نوظهور هند، به پیش‌گامان اقتصاد مدرن تبدیل شدند. پارسیان هند در قرن نوزدهم در برابر استعمار انگلیس نه کاملاً منزوی شدند و نه بی‌محابا درگیر؛ بلکه با حفظ فاصله‌ای هوشمندانه، از فرصت‌های ساختاری بهره بردند بی‌آنکه هویت فرهنگی خود را در معرض فرسایش قرار دهند. اولین بانک‌ها، کارخانه‌ها و نشریات مدرن هند را پارسیان بنیان گذاشتند و باوجود جمعیت بسیار اندک، امروزه همچنان در میان اثرگذارترین گروه‌های این کشور قرار دارند. جامعه پارسی این موفقیت را مدیون ترکیب منحصربه‌فردی از حفظ هویت فرهنگی و ادغام سازنده در جامعه میزبان است؛ رویکردی که به آنها امکان داد اعتماد و احترام عمومی را به دست آورند.

یهودیان اروپا، روسیه و آمریکا مسیر مشابهی را تجربه کرده‌اند. محدودیت‌های قانونی و تبعیض مذهبی آنان را ناگریز به‌سوی مشاغلی سوق داد که کمتر به مالکیت زمین وابسته بود و بیشتر ریشه در دانش، مهارت تخصصی و تجارت داشت. ازاین‌رو، حرفه‌هایی مانند بانکداری، مالیه، پزشکی و علوم، به حوزه‌هایی تبدیل شدند که یهودیان در آن‌ها به‌سرعت پیشرفت کردند. در آمریکا، این سنت دیرینه با فرصت‌های جدید گره خورد و جامعه‌ای کوچک توانست سهمی قابل‌توجهی در علم، فرهنگ و اقتصاد به دست آورد. شبکه‌های گسترده خانوادگی و فراملی، تأکید بر مطالعه و یادگیری، و توانایی بازسازی خود پس از هر چالش، از مهم‌ترین دلایل موفقیت این جامعه بوده است.

مطالعات نشان می‌دهند که این اقلیت‌ها در چند ویژگی اساسی مشترک‌اند: آینده‌نگری، شبکه‌سازی گسترده، ریسک‌پذیری حساب‌شده و توانایی تبدیل فشار اقلیت‌بودن به نوعی انگیزهٔ سازمان‌دهی و پیشرفت. به بیان دیگر، تجربهٔ زندگی به‌عنوان اقلیت، موتور محرکی برای ساختن اقتصادهای قومی نیرومند و پایدار بوده است

مطالعات نشان می‌دهند که این اقلیت‌ها در چند ویژگی اساسی مشترک‌اند: آینده‌نگری، شبکه‌سازی گسترده، ریسک‌پذیری حساب‌شده و توانایی تبدیل فشار اقلیت‌بودن به نوعی انگیزهٔ سازمان‌دهی و پیشرفت. به بیان دیگر، تجربهٔ زندگی به‌عنوان اقلیت، موتور محرکی برای ساختن اقتصادهای قومی نیرومند و پایدار بوده است. [۱۳]

در مقابلِ الگوهای موفق، سرنوشت «اقلیت‌های شکست‌خورده» قرار دارد؛ گروه‌هایی که فشار ساختاری در آن‌ها به جای تولید عقلانیت، به شکل‌گیری «ذهنیت قربانی» [۱۴] یا «انزواگرایی منفعلانه» [۱۵] منجر شده است. رویدادهای تاریخی نشان می‌دهند اقلیت‌هایی که نتوانستند محدودیت‌ها را به موتور محرک نوآوری تبدیل کنند، اغلب در دام واکنش‌های هیجانی، رادیکالیسم بی‌فرجام و یا اضمحلال در فرهنگ اکثریت گرفتار شده‌اند. برای این گروه‌ها، «اقلیت بودن» چرخه‌ای از شکست، انفعال، وابستگی و فقر ساختاری را رقم زده است. بنابراین، صرف قرارگیری در موقعیت اقلیتی مزیت‌ساز نیست؛ بلکه این «کیفیت پاسخ عقلانی» به فشارهاست که مرز میان یک دیاسپورای قدرتمند و یک حاشیه‌نشین زوال‌یافته را ترسیم می‌کند.

کارکرد مفهوم عقلانیت اقلیتی در توسعه ایران

اقلیت‌ها را می‌توان دست‌کم در سه سطح متمایز طبقه‌بندی کرد: نخست اقلیت جمعیتی که صرفاً بر کمیت و عدد استوار است؛ دوم اقلیت موقعیتی که برخاسته از عدم توازن قدرت، دسترسی نامتقارن به منابع یا نفوذ در یک بستر خاص است؛ و سوم اقلیت نهادی که در آن یک گروه باوجود جمعیت زیاد به‌دلیل قواعد بازی و ساختارهای تصمیم‌گیری، در وضعیتی حاشیه‌ای قرار می‌گیرد. شواهد نشان می‌دهد که عقلانیت اقلیتی محصول «مواجهه با عدم تقارن در هزینه خطا» است و می‌تواند در هر سه سطح اقلیتی (جمعیتی، موقعیتی و نهادی) پدید آید، اما در «اقلیت‌های موقعیتی» با وضوح بیشتری قابل مشاهده است.

اقلیت موقعیتی، وضعیتی است که در آن، محیط پیرامونی بر پایهٔ منطقی متفاوت از منطق درونی بازیگر شکل‌گرفته و سازمان‌یافته است. این تمایز کلیدی به ما کمک می‌کند تا دریابیم چرا برخی جوامع یا کشورها (حتی باوجود وسعت و جمعیت زیاد) در تعاملات منطقه‌ای یا جهانی ناچارند با منطق اقلیت (بقا و هوشمندی) رفتار کنند.

کارکرد مفهوم «عقلانیت اقلیتی» برای تحلیل وضعیت ایران به معنای بازشناسی موقعیت راهبردی کشور در خاورمیانه است؛ موقعیتی که در آن ایران یک «اقلیت بزرگ موقعیتی» [۱۶] است. این اقلیت بودن ایران از نظر زبانی، مذهبی، جمعیتی و حتی اقتصادی می‌تواند زمینه مزیت و رقابت دائمی در منطقه خاورمیانه باشد. در چنین محیطی، اتخاذ رفتارهای «اکثریت‌انگار» در پیوند با تروماهای تاریخی به بروز الگوهایی از تصمیم‌گیری پرهزینه، ریسک راهبردی و فرسایش سرمایه اجتماعی می‌انجامد

درک عمیق این رفتار بدون توجه به «اقتصاد سیاسی خطا»، ناممکن است. اقلیت‌ها در محیطی زیست می‌کنند که مشخصه اصلی آن «عدم تقارن در هزینه خطا» است. برای یک بازیگر اکثریت یا هژمون، یک خطای استراتژیک ممکن است صرفاً یک شکست تاکتیکی یا ضرر قابل‌جبران باشد؛ اما برای یک اقلیت موقعیتی، همان خطا می‌تواند به از دست رفتن جایگاه، تشدید طرد ساختاری یا حتی نابودی منجر شود. به همین دلیل، ویژگی‌هایی نظیر احتیاط وسواس‌گونه، محاسبه دقیق و اولویت‌دادن به مسیرهای انباشتیِ بلندمدت، پاسخ‌های کاملاً عقلانی محسوب می‌شوند.

کارکرد مفهوم «عقلانیت اقلیتی» برای تحلیل وضعیت ایران به معنای بازشناسی موقعیت راهبردی کشور در خاورمیانه است؛ موقعیتی که در آن ایران یک «اقلیت بزرگ موقعیتی» [۱۶] است. این اقلیت بودن ایران از نظر زبانی، مذهبی، جمعیتی و حتی اقتصادی می‌تواند زمینه مزیت و رقابت دائمی در منطقه خاورمیانه باشد. در چنین محیطی، اتخاذ رفتارهای «اکثریت‌انگار» در پیوند با تروماهای تاریخی به بروز الگوهایی از تصمیم‌گیری پرهزینه، ریسک راهبردی و فرسایش سرمایه اجتماعی می‌انجامد.

اکثریت‌انگاری در ایران بخشی از یک حافظه تاریخی طولانی است که از تجربه امپراتوری‌های گسترده و جهان‌گشا نشأت می‌گیرد. این تجربه، نوعی خودآگاهی تمدنی تولید کرده که در آن ایران نه به‌عنوان یک واحد سیاسی برابر با همسایگان، بلکه به‌عنوان «مرکز نظم منطقه‌ای» یا «جایگاه طبیعی هژمون» تصور شده است. در چنین گفتمانی، رابطه با دیگران نه رابطه‌ای میان کنشگران هم‌سطح، بلکه رابطه‌ای سلسله‌مراتبی تلقی می‌شود. این پیش‌فرض فرهنگی دیرپا موجب شده است ایران حتی پس از تغییر ساختارهای قدرت جهانی و منطقه‌ای، همچنان جهان بیرون را از دریچه موقعیت برتر تاریخی خود تفسیر کند و در نتیجه به الگوهای رفتاری «اکثریت‌محور» و کم احتیاط گرایش پیدا کند.

این اکثریت‌انگاری همچنین برساخته‌ای از روایت‌های ملی‌گرایانه قرن بیستم است که ایران را وارث «تمدن بزرگ» و «تنها ستون پایدار منطقه» معرفی می‌کردند. چنین روایت‌هایی، هرچند به تقویت هویت ملی کمک کرده‌اند، اما به‌طور ناخواسته حساسیت نسبت به تغییر موازنه‌های قدرت و رقابت‌های ژئوپلیتیک را کاهش داده‌اند. در نتیجه، بخش‌هایی از سیاست‌گذاری و تصور عمومی از سیاست خارجی و توسعه، بر پیش‌فرض‌های اکثریت‌محور استوار مانده است.

عقلانیت اقلیتی، در برابر این رویکرد، پارادایم بدیل ارائه می‌کند؛ چارچوبی که ایران می‌تواند فشارهای محیطی خشن و نامتوازن خاورمیانه به فرصتی برای ایجاد مزیت پایدار، تاب‌آور و پادشکننده تبدیل کند. الگویی که اقلیت‌های کوچک موفق اما ماندگار تاریخ، بارها و بارها در عمل به نمایش گذاشته‌اند. عقلانیت اقلیتی برای ایران به معنای پذیرش واقع‌بینانه این موقعیت و تغییر پارادایم است، برخی از ابعاد، رفتارها و رویکردهای مطلوب این عقلانیت (مبتنی بر بقا، انباشت و کاهش آسیب‌پذیری) برای ایران در ادامه ارائه می‌شود. [۱۷]

۱. بازتعریف توسعه ملی

عقلانیت اقلیتی بر این اصل استوار است که گروه‌های اقلیت در محیط‌های نابرابر برای بقا و پیشرفت ناچارند بر منابعی تکیه کنند که قابل‌انتقال، قابل انباشت و کمتر آسیب‌پذیر باشند. برای ایران این منطق به معنای عبور از الگوی «توسعه منبع‌محور» و حرکت به‌سمت «توسعه مهارت‌محور» [۱۸] است؛ توسعه‌ای که در آن سرمایه انسانی، مهارت‌های قابل‌حمل، شبکه‌های حرفه‌ای، انضباط مالی و آینده‌نگری میان‌نسلی جایگزین اتکا به رانت، مصرف‌گرایی و افق کوتاه‌مدت می‌شود. توسعه در این نگاه تبدیل به رفتار جمعی و فرهنگ ملی می‌شود و از چارچوب پروژه‌های دولتی در غالب برنامه‌های مصوب چندساله خارج می‌شود.

۲. فهم تحولات اجتماعی و اقتصادی جامعه

جامعهٔ ایران در سال‌های اخیر به‌طور خودجوش ویژگی‌های اقلیتی نظیر مهارت‌آموزی، مهاجرت هدفمند، شبکه‌سازی غیررسمی، احتیاط مالی و کاهش ریسک را بروز داده است. این نشان می‌دهد عقلانیت اقلیتی در لایه‌های اجتماعی در حال شکل‌گیری است، حتی اگر سیاست رسمی هنوز آن را به رسمیت نشناسد. تحلیل این روند به ما امکان می‌دهد بفهمیم جامعه ایران چگونه بر اساس منطق بقا و انباشت، مسیرهای تازه‌ای برای پیشرفت فردی و جمعی می‌گشاید.

۳. بازاندیشی در هویت ملی و روایت تاریخی

روایت «امپراتوری بازمانده» یا «مرکز تمدن»، به روایت «اقلیت مقاوم، خلاق و بقاگرا» جایگزین می‌شود. این تغییر روایت، بر «تاب‌آوری تاریخی» و «هویت انباشتی» تأکید می‌کند؛ ما چون در سخت‌ترین شرایط بقا کردیم، امروز هستیم. این روایت جدید، هویت ملی را از مسیر «ماندگاری هوشمندانه» غنی می‌کند و به جامعه اجازه می‌دهد با افتخار از موقعیت اقلیتی خود سخن بگوید.

۴. سیاست مهاجرت و دیاسپورا به‌عنوان سرمایهٔ راهبردی

اقلیت‌ها معمولاً دیاسپورای فعالی دارند که به منبع قدرت نرم و اقتصادی تبدیل می‌شود. در منطق عقلانیت اقلیتی، مهاجرت از «فرار مغزها» به «گسترش مغزها» تبدیل شود. شبکه‌سازی دیاسپورا، صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک، پلتفرم‌های انتقال دانش و حتی کارت شهروندی اقتصادی، دیاسپورا را به بازوی قدرت نرم و اقتصادی ایران تبدیل می‌کند. دیاسپورای ایرانی می‌تواند همان نقشی را برای کشور بازی کند که دیاسپورای چینی یا هندی برای کشورهای مبدأ بازی کرده است.

۵. اصلاح نظام آموزشی برای پرورش «شهروند اقلیتی»

در محیط خصمانه، اقلیت‌ها نظام آموزشی‌شان را برای تولید «انسان چندمهارتی، چندزبانه، ریسک‌شناس و شبکه‌ساز» طراحی می‌کنند. عقلانیت اقلیتی در ایران حکم می‌کند که آموزش‌وپرورش به‌سوی «دانش‌آموز چندمهارتی دارای هویت انباشتی» حرکت کند. زبان دوم و سوم اجباری، آموزش مالی از کودکی، مهارت‌های دیجیتال، کارآفرینی و تفکر بحرانی می‌توانند محور برنامه‌های درسی شوند.

پاورقی ها

[۱] Philosophy of Knowledge

[۲] Fallacy Ad Populum

[۳] این اصطلاح در مقاله “آیا رد اجماع متخصصان عقلانی است؟ “(Is It Rational to Reject Expert Consensus?) در مجله‌ی بین‌المللی مطالعات شک‌گرایی (International Journal for the Study of Skepticism) منتشر گردید.

[۴] Economic-Social Behavior

[۵] Specific Rationality

[۶] Survival Patterns

[۷] Adaptation

[۸] Immigrant Groups

[۹] عقلانیت اقلیتی و عقلانیت بقا

«عقلانیت بقا» بیشتر به الگوی واکنشی و کوتاه‌مدت کنشگران در شرایط فشار شدید اشاره دارد؛ الگویی که در آن هدف اصلی، گریز از تهدیدهای فوری و حفظ حداقل‌های زیستی یا اجتماعی است. در این منطق، انتخاب‌ها اغلب بر پایه اجتناب از خطر، حداقل‌سازی ریسک، و واکنش‌های لحظه‌ای شکل می‌گیرند. کنشگرانی که در وضعیت بقا قرار دارند، کمتر به مسیرهای انباشتی، آینده‌نگری میان‌نسلی یا حفظ ظرفیت‌های بلندمدت فکر می‌کنند؛ زیرا تمام انرژی روانی و نهادی آنها صرف دفع تهدیدهای جاری می‌شود. بنابراین عقلانیت بقا، عقلانیتی اضطراری و دفعی است که محیط را ذاتاً دشمن و زمان را محدود می‌بیند.

در مقابل، «عقلانیت اقلیتی» نوعی عقلانیت انباشتی است که اگرچه از فشارهای ساختاری برمی‌خیزد، اما واکنش افراد به این فشارها را به سطح یک الگوی پایدار و بلندمدت ارتقا می‌دهد. در این منطق، اقلیت‌ها تهدید را به منبعی برای برنامه‌ریزی، انسجام درونی و سرمایه‌گذاری نسلی تبدیل می‌کنند. بنابراین عقلانیت اقلیتی بر «بهتر شدن در دل کمبود» و ساختن مزیت رقابتی تمرکز دارد. این عقلانیت قادر است محدودیت‌ها را به منابع یادگیری تبدیل کند.

[۱۰] Minority Rationality in Development

[۱۱] Economic Behavior of Minority Groups

[۱۲] Strategic Rationality of Marginal Communities

[۱۳] عقلانیت اقلیتی و عقلانیت ابزاری

عقلانیت ابزاری (Instrumental Rationality): بر این پیش‌فرض استوار می‌باشد که کنشگر در محیطی نسبتاً باثبات و قابل پیش‌بینی عمل می‌کند؛ محیطی که در آن قواعد بازی برای همه یکسان است و هر کنشگر می‌تواند با محاسبه هزینه–فایده، ابزارهای بهینه برای رسیدن به هدفش را انتخاب کند. در این چارچوب، عقلانیت به معنای «انتخاب کارآمدترین وسیله برای دستیابی به هدف» است. موفقیت برابر با کارایی، و تصمیم‌گیری معطوف به حال یا آینده نزدیک است. این نوع عقلانیت به دلیل بی‌اعتنایی نسبی به عدم‌قطعیت‌های ساختاری، نابرابری محیطی یا پیامدهای نسلی، ذاتاً محدود به موقعیت‌هایی است که مخاطرات وجودی و فشارهای محیطی در حد پایین قرار دارند.

عقلانیت اقلیتی (Minority Rationality): نوعی عقلانیت استراتژیک و موقعیت‌مند است که در دل نابرابری ساختاری و نااطمینانی محیطی شکل می‌گیرد. این عقلانیت بر «بقا»، «تاب‌آوری»، «کاهش آسیب‌پذیری» و «انباشت بلندمدت ظرفیت‌ها» استوار است. گروه‌های اقلیت، به‌واسطه‌ی هزینه نامتقارن و بالای خطا (حذف، فروپاشی شبکه اجتماعی یا حتی تهدید وجودی) ناچارند آینده‌نگرانه‌تر، محافظه‌کارانه‌تر و چندمرحله‌ای تصمیم‌گیری کنند. در این منطق گاه انتخاب‌های کم‌بازدهِ کوتاه‌مدت، از منظر بقای جمعی و انباشت نسلی، عقلانی‌تر تلقی می‌شوند. جوهره این عقلانیت، اصل «جبران محدودیت‌ها» (Compensating for Constraints) است.

عقلانیت اقلیتی را نباید در تقابل ساده با عقلانیت ابزاری فهم کرد. در واقع، عقلانیت اقلیتی عقلانیت ابزاری را در دل خود دارد، اما آن را به سطحی پیچیده‌تر ارتقا می‌دهد؛ سطحی که در آن ابزارها تنها بخشی از معادله‌اند و فهم درست از موقعیت، تاریخ، ریسک ساختاری و پیامدهای نسلی نیز در تصمیم‌گیری دخیل می‌شود. اگر عقلانیت ابزاری هنر «انتخاب ابزارِ درست» است، عقلانیت اقلیتی هنر «زندگی‌کردن با کمبود، آسیب‌پذیری و فشار» و تبدیل آن‌ها به مزیت بلندمدت (پادشکنندگی در شرایط عدم قطعیت) است.

[۱۴] Victim Mentality

[۱۵] Defensive Isolationism

[۱۶] وضعیت یک بازیگر بزرگ (از نظر جمعیت و جغرافیا) که در یک ساختار نامتوازن با منطق اقلیت‌ها مواجه است.

[۱۷] عقلانیت اقلیتی توجیه‌گر فساد، ناکارآمدی یا انفعال نیست؛ برعکس، چون هزینه خطا برای اقلیت بسیار بالاست، استانداردهای شفافیت، شایسته‌سالاری و پاسخگویی را باید بسیار بالاتر از جوامع اکثریت‌محور قرار دهند.

[۱۸] Skill-Centric

۲۱۶۲۱۶

کد مطلب 2155494

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 3 =

آخرین اخبار