به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صبح ۲۷ آذر ۱۳۵۸، دانشگاه تهران هنوز بیدار نشده بود. محوطه دانشکده الهیات خلوت بود؛ بیشتر دانشجویان یا در کلاسها بودند یا در کتابخانه. کسی نمیدانست چند دقیقه بعد، این آرامش با رگبار گلوله شکسته میشود و یکی از چهرههای شاخص انقلاب، محمد مفتح، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران، به ضرب گلوله گروه فرقان به شهادت میرسد.
خبر ترور خیلی زود تیتر یک روزنامههای عصر شد: «دکتر مفتح ترور شد». اما آنچه در ساعتهای بعد روشن شد، فقط اصل حادثه نبود؛ مجموعهای از جزئیات متناقض، روایتهای متفاوت شاهدان، و خونسردی عجیب ضاربان، این ترور را به یکی از پیچیدهترین قتلهای سیاسی سال اول انقلاب بدل کرد.
اختلاف دقیقهها؛ چه ساعتی گلوله شلیک شد؟
نکته قابل تامل در گزارش روزنامهها، اختلاف نظر شاهدان درباره زمان دقیق حادثه است. برخی ساعت ۸:۴۵ را ذکر کردهاند، برخی ۹:۰۵، و برخی حتی ۹:۱۵. فاصله این روایتها بیش از نیم ساعت نیست، اما همین اختلاف، نشاندهنده آشفتگی لحظات پس از ترور است.
براساس یکی از گزارشهای روزنامه اطلاعات، سه جوان سوار بر یک موتور یاماها در حوالی ساعت ۹:۰۵ مقابل دانشکده توقف کردند. یکی از آنها کنار موتور ماند، دو نفر دیگر کمین گرفتند. دقایقی بعد، دکتر مفتح به همراه دو پاسدار محافظش وارد محوطه شد. درست چند قدم پس از ورود، اولین شلیک انجام شد.
روایت دیگر میگوید ابتدا پاسداران هدف قرار گرفتند تا راه برای رسیدن به مفتح باز شود. دکتر تلاش کرد به داخل دانشکده پناه ببرد، اما مهاجمان او را تا داخل ساختمان تعقیب کردند؛ تعقیبی که درنهایت به شلیک مرگبار به سرش انجامید.

لحظه ترور؛ فرار، تعقیب و شلیک نهایی
تقریبا همه شاهدان بر یک نکته اتفاق نظر دارند: ضاربان تنها به تیراندازی بسنده نکردند؛ آنها دکتر مفتح را تعقیب کردند. از خیابان به راهرو، از راهرو به محوطه داخلی دانشکده و نهایتا تا نزدیکی سلفسرویس. کمال یاسینی، ضارب اصلی، سالها بعد در دادگاه انقلاب اعتراف کرد که از قبل میدانست مفتح در صورت حمله، طبق عادت همیشگی به سمت اتاق کارش خواهد رفت. همین شناخت، تعقیب را دقیق و حسابشده کرد. او میگوید چند بار شلیک کرد، اما وقتی دید مفتح هنوز ایستاده است، اسلحه را به سمت سر او گرفت و تیر نهایی را شلیک کرد؛ تیری که سرنوشت ماجرا را رقم زد.
در همین درگیری، دو پاسدار محافظ نیز هدف قرار گرفتند؛ یکی در دم شهید، و دیگری بهشدت مجروح شد. راننده دکتر مفتح هم هنگام تلاش برای دفاع، با شلیک گلوله جان خود را از دست داد.
خونسردی ترسناک ضاربان
یکی از عجیبترین بخشهای این ماجرا، به روایت شاهدان، آرامش و خونسردی مهاجمان بود. نه شتابزده بودند، نه هراسان. پس از پایان کار، بهآرامی سوار موتور شدند و از کوچهای فرعی گریختند. شاهدی میگوید: «آنها انگار تمرین کرده بودند، هیچ نشانی از اضطراب نداشتند.» این خونسردی، بعدها یکی از قرائن مهمی شد که نشان میداد این ترور عملیاتی از پیش طراحیشده بوده است.

ضاربان چه کسانی بودند؟
توصیف ظاهری مهاجمان هم محل اختلاف است. برخی آنها را نوجوانانی ۱۹ ساله، بدون ریش، با کتوشلوار تیره توصیف کردند. برخی دیگر گفتند هر سه ریش داشتند، یکی کلاه بافتنی به سر داشت و دیگری شلوار لی پوشیده بود. حتی فرضیه «گریم مصنوعی» هم مطرح شد.
اما تقریبا همه متفقالقول بودند: سه نفر بودند؛ دو نفر تیرانداز و یک نفر راننده موتورسیکلت که بیرون منتظر مانده بود.
انتقال پرماجرا به بیمارستان
پس از ترور، دکتر مفتح هنوز زنده بود. او را ابتدا برای انتقال به بیمارستان امیراعلم سوار یک پیکان کرمرنگ کردند؛ اما سرعت زیاد خودرو باعث تصادف شد و ناچار، مجروح را به پیکان قرمزرنگی منتقل کردند تا ادامه مسیر طی شود.
برخی شاهدان حتی درباره رنگ خودروها هم اختلاف نظر دارند؛ نشانهای دیگر از آشفتگی آن صبح خونین. آنچه مسلم است این که وقتی مفتح به بیمارستان رسید، زخم سر بسیار عمیق بود و خونریزی شدید داشت.
تلاش پزشکان و پایان امید
مفتح بلافاصله به اتاق عمل منتقل شد. تیمهای جراحی از بیمارستانهای امیراعلم، سینا و دانشگاه تهران فراخوانده شدند. ابتدا فشار خون مناسب بود، اما ضربه مغزی کاری، بهتدریج علائم حیاتی را کاهش داد.
گزارشها درباره تعداد گلولهها هم متفاوت است؛ از سه تا شش گلوله. اما پزشکان اتفاق نظر دارند که گلولهای که به مغز اصابت کرده بود، علت اصلی شهادت بود. حوالی ساعت ۱۲ ظهر، پس از چند ساعت تلاش بیوقفه، محمد مفتح به شهادت رسید.
هشدارهایی که جدی گرفته نشد
بعدها مشخص شد که مفتح پیشتر تهدید شده بود. اطرافیان از او خواسته بودند تدابیر امنیتی را جدیتر بگیرد و طبق روال گذشته، داخل محوطه دانشکده از خودرو پیاده شود، نه در خیابان. اما او این هشدارها را چندان جدی نگرفت. حتی در روز حادثه، برخلاف همیشه، فقط دو محافظ همراه او بودند.
معمای کیف دستی
روزنامه اطلاعات ابتدا فرضیهای را مطرح کرد: مهاجمان کیف دستی مفتح را با خود بردهاند؛ شاید به دنبال اسناد خاصی بودهاند. این فرضیه مدتی محل بحث بود، اما بعدها با اعترافات ضارب روشن شد که هدف اصلی، شخص مفتح بوده و نه مدارک همراه او.
چه کسی مسئولیت ترور را پذیرفت؟
در روز حادثه، تماسهایی با روزنامهها گرفته شد و گروههایی با نامهای «مار کبری» و «اف–ام» مسئولیت ترور را بر عهده گرفتند. اما بررسیها نشان داد این تماسها بیشتر برای انحراف افکار عمومی بوده است.
ضاربان واقعی، اعضای گروه فرقان بودند؛ گروهی که پیشتر سپهبد قرنی و مرتضی مطهری را نیز ترور کرده و تلاش ناموفق برای ترور هاشمی رفسنجانی داشتند.
واکنشها و پایان ماجرا
اکثر گروهها و احزاب سیاسی، از مذهبی تا چپ، ترور را محکوم کردند. بسیاری همان زمان هم فهمیده بودند که پشت ماجرا، فرقان قرار دارد. بعدها نیز با پیگیری سپاه، خانههای تیمی گروه شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند؛ اما این اقدامات، برای نجات جان مفتح دیر بود.
صبح روز ۲۸ آذر ۱۳۵۸، پیکر دکتر مفتح و دو پاسدارش در میان جمعیتی انبوه تشییع شد؛ با شعارهایی که نشان میداد جامعه، شهادت او را نه یک حادثه، بلکه حلقهای از زنجیره ترورهای سازمانیافته علیه چهرههای کلیدی انقلاب میدانست.
منابع
روزنامه کیهان، ۲۷ و ۲۸ آبان ۱۳۵۸
روزنامه جمهوری اسلامی: ۲۸ آبان ۱۳۵۸
روزنامه اطلاعات: ۲۷ و ۲۸ آبان ۱۳۵۸
۲۵۹






نظر شما