خاطرات ناصرالدین‌شاه: تلگراف از طهران زده بودند که بیست ساعت باران و برف باریده، بسیار بسیار ذوق کردم

سوار شده، از راه بازار کاظمین که آمده بودیم دوباره رفتیم. معقول بازاری دارد، خیلی خوب، همه چیز دارد از خوردنی و غیره. قدری عطر میخک و غیره خریدم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز چهارشنبه ۲۷ رمضان ۱۲۸۷ (۳۰ آذر ۱۲۴۹) نوشت: امروز رفتم، چادر و اسباب‌ها را به آلاچیق و چادر بردیم که وسط باغ زده‌اند. ناهار خورده، بعد از ناهار قرار رفتن زیارت شد. رفتیم. حاجی جابرخان، پسرش، میرزا مهدی، وزیرش در باغ بودند؛ دیدم. رفتم زیارت نماز کردم، زیارت کردم. تلگراف از طهران زده بودند که بیست ساعت باران و برف باریده است، بسیار بسیار ذوق کردم. در خدمت امامین علیه‌السلام اظهار تشکر کردم. بعد آمده در جلوی ایوان طلا که خودم ساخته‌ام نشستیم، پرتقال و چای خوردیم. پسر سیدطالب کلیددار پسر کوچکی است – هفت‌ساله – بسیار شیرین است، خوش‌رو؛ با پسر شیخ عیسی برادر سیدطالب حرف عربی فارسی می‌زدند، گوش کردیم.

بعد سوار شده، از راه بازار کاظمین که آمده بودیم دوباره رفتیم. معقول بازاری دارد، خیلی خوب، همه چیز دارد از خوردنی و غیره. قدری عطر میخک و غیره خریدم. چادر والده شاه در صحرا بود، رفتم چادر والده شاه قدری ایستاده، رفتم منزل.

شب برحسب استمرار خوابیدیم. شیرازی کوچکه...

امروز در ضریح حضرت که بودم، شخصی آمد تو، می‌جست هوا می‌رقصید. به طور و لحن غریبی ذکر و دعا و توصیف امامین را می‌کرد که بسیار خنده داشت. به این عبارت می‌گفت و می‌جست: نقیّ نقیّ زکیّ فلان و غیره و غیره و بعد می‌رفت گوشش را دم ضریح می‌گذاشت – یعنی امامین جواب او را می‌دهند – بسیار دیوانه بود. اسمش شیخ ابابکر است، از سلسله دراویش است، در بغداد می‌نشیند؛ می‌گفت خدمت محمدشاه مرحوم رسیده‌ام.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸،  ص ۲۱۴.

۲۵۹

کد مطلب 2159112

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین