خاطرات علم: شاه از نیامدن برف خیلی ناراحت بود، گفتم خشکسالی و تملق دروغ جزء بلاهای مزمن این کشور است

صحبت کنفرانس اعراب شد. عرض کردم: «جز پشتیبانی یکپارچه از چریک‌های فلسطین گمان نمی‌کنم تصمیم مهم دیگری بگیرند.» فرمودند: «دنیایی به شلوغی اعراب هم دیده نشده.»

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اسدالله علم در خاطرات روز دوشنبه یکم دی ۱۳۴۸ نوشت: امروز صبح حالم بهتر بود و شرفیاب شدم. شاهنشاه خیلی اظهار مرحمت فرمودند و جویا شدند که آیا سرما خورده بودم. عرض کردم: «خیر، یک ناراحتی داشتم و به این جهت سوء‌هاضمه و تب پیدا کردم.» فرمودند: «ناراحتی چه بود؟» عرض کردم: «مهم نبود که به عرض برسانم.» بعد فرمودند: «ناراحتی عصبی همین‌طور است، به این جهت است که من هر شب دوای خواب می‌خورم.» عرض کردم: «واقعا خداوند به شما اعصابی مثل فولاد داده است که این همه ناملایمات را تحمل می‌فرمایید، تازه می‌فرمایید چرا در قبال امراض و سرما حساسیت دارید – برای این‌که بدن شما فرصت دفاع ندارد.» فرمودند: «صحیح می‌گویی.»

از نیامدن برف خیلی ناراحت بودند. عرض کردم: «ناراحت نباشید، خشکسالی و تملق و دروغ جزء بلاهای مزمن این کشور است و داریوش هم در دو هزار سال قبل از آن نالیده است. ولی نگران نباشید ان‌شاءالله خواهد آمد. به علاوه اول سال، به حد زیادتر از لازم داشتیم، حالا باید صبر کرد.» فرمودند: «صبر نکنم چه کنم؟ فقط از خدا می‌خواهم ده پانزده سال باران به اندازه کافی بدهد که من سدهای لازم را بسازم و این‌قدر دست بر آسمان نباشیم.» خدا به شاه عمر بدهد، دائم به فکر کشور است.

از وضع ترکیه اظهار نگرانی فرمودند که «همه‌جا معلمین و کارگران و همه و همه [سرگرم] اعتصاب و خرابکاری [هستند] بعد هم کشتی‌های آمریکایی که در بنادر ترکیه پهلو گرفته‌اند، کارکنان آن‌ها را مردم کتک زده‌اند. از همه بدتر این‌که چند نفری [از] افسران نیروی دریایی به دولت رسما نامه نوشته و نسبت به آنارشیست‌ها یا به تعییر دیگر، چپ‌های ترکیه، اظهار سمپاتی کرده‌اند.» عرض کردم: «این دیگر خیلی خطرناک است. وای به آن دم که بگندد نمک.»

صحبت کنفرانس اعراب شد. عرض کردم: «جز پشتیبانی یکپارچه از چریک‌های فلسطین گمان نمی‌کنم تصمیم مهم دیگری بگیرند.» فرمودند: «دنیایی به شلوغی اعراب هم دیده نشده.» عرض کردم: «اولا قرآن می‌فرماید: الاعراب اشد کفرا و نفاقا، ثانیا درد مهم آن‌ها ترس و گله آن‌ها از یکدیگر است، و به هر صورت این‌ها اگر در اطراف ما به هم بریزند و به آنارشی و کمونیزم کشانیده شوند، تنها راه سرکوبی آن‌ها اتحاد نظامی ترکیه، ایران و اسرائیل است.» فرمودند: «به ترک‌ها هم نمی‌توان زیاد اعتماد کرد.» عرض کردم: «چاره‌ای ندارند، موجودیت خود آن‌ها در خطر است، مگر آن‌که آن‌ها هم کمونیست بشوند. آن وقت ما هم باید بشویم و چاره‌ای نداریم. حال آن‌که سوسیالیسم حقیقی در اسرائیل است و رفورم‌های شاهنشاه هم واقعا تعدیل بزرگی در زندگی افراد کرده است. این‌ها که ناله می‌کنند [برای این است که] عمل نمی‌کنند.»

[صحبت سفر شاهنشاه به سن موریتز شد]... عرض کردم: «اما به هر صورت من جسارتی دارم و آن این است که شاهنشاه نباید زیاد توقف در خارج بفرمایند. چهل روز واقعا زیاد است.» فرمودند: «آخر از این، جای امن‌تر کجاست؟ دیشب نخست‌وزیر از لندن از راه مسکو برگشته و می‌گفت چه احترام و اعتمادی هر دو طرف به ما دارند (نخست‌وزیر به علت کسالت همسرش به لندن رفته بود، با ویلسن نخست‌وزیر انگلیس [در لندن] و کاسیگین نخست‌وزیر شوروی در فرودگاه مسکو ملاقات کرده است)» عرض کردم: «من از همین مسئله می‌ترسم! به علاوه همه کار در دست آن‌ها نیست، ما چه می‌دانیم در داخل خود ما چه می‌گذرد؟» از این عرایض، شاهنشاه قدری درهم شدند، ولی چیزی نفرمودند.

... باز هم راجع به بحرین فرمودند: «به شارژدافر انگلیس و هم به سفیر ما در لندن (که حالا تهران است) ابلاغ کن که ما دستورالعمل کار را نخوهیم پذیرفت.»

۲۵۹

کد مطلب 2159592

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 4 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین