طی چند روز گذشته و به مناسبت هشتادمین سالروز تولد دکتر عبدالکریم سروش، یادداشتهای مختلفی درباره میزان مشارکت و اثرگذاری ایشان در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منتشر شد. در این یادداشتها به کارنامه دکتر سروش در حوزه اندیشه ایرانی پرداخته شد. چند یادداشت وزین در روزهای اخیر:
۱- یادداشت محمدرضا جلائی پور درباره دکتر سروش (لینک)
۲- یادداشت یاسر میردامادی (لینک )
۳- یادداشت دکتر محمد فاضلی (لینک)
آنچه که در خواندن این یادداشتها هیجانانگیز بود اینکه «فضای قلم و اندیشه در ایران» به رغم سموم خزان و به رغم جنگ و تورم و مشکلات… هنوز زنده و پویاست. نبض اهالی اندیشه (در چنین مناسبتهایی) هنوز میزند و تولیدات قلمی هنوز متوقف نیست. اما چند سطر درباره دکتر سروش اضافه بر آنچه گفته شده:
۱- دکتر سروش و امام محمد غزالی
برای نسل ما که از دوران جوانی با صدا و سخنان دکتر سروش درباره مولانا و عشق آشنا بود، گاه به گاه در میانه صحبتهای ایشان طعنهای به زیست فقهمحور اماممحمدغزالی (در مقایسه با زیست مولوی) شنیده میشُد. گویی این دو نفر در ذهن دکتر سروش نماد دو گونهی مختلف از زیستن بودند. مولوی قله عاشقی و دوستداشتن، و امام محمد غزالی نماد فقه و زیست بر مبنای شریعت.
جملهای از دکتر سروش درباره شرح دیدار شمس و مولانا بود که میگفت: مولوی تا قبل از دیدار با شمس، یک امام محمدغزالی بود (نشسته بر منبر وعظ)… زمانه گذشت و سالها از دوره جوانی و دانشجویی سپری شد و در کمال شگفتی شاهد آن بودیم که دکتر سروش «شرح کیمیای سعادت» امام محمد غزالی را در مرکز فرهنگی iccnc آغاز کرد. جلساتی بسیار منظم که سطر به سطر، یا گاه نیمسطر به نیمسطر، از این متن کلاسیک خوانده و شرح شد.
همان دکتر سروشِ دلدادهی مولانا، اما از اثر ارزشمندی مانند کیمیای سعادت نگذشت و بر شرح آن طی ۳۷ جلسه «همت» نهاد.(لینک جلسه اول) - (لینک جلسه ۳۷ )همت بلند ایشان در پرداختن به میراث کهن ایران زمین طی این سال ها ستودنی است. از مولوی تا امام محمد غزالی به نظم و به وسواس. و البته که ایران سرزمین عجیبی است: یک فیلسوف مهاجر از وطن، میآید و در سلیکنولی یک متن کلاسیک مربوط به دویست سال قبل از مولانا را شرح میکند، و جمعی از ایرانیان برای شنیدن این شرح ۳۷ هفته همراهی میکنند!
۲- دکتر سروش و تولید محتوا
زمانی که زندگی دانشجویی در ژاپن آغاز شد محل دانشگاه کوبه بر دامنه کوهی قرار داشت که مستلزم پیادهروی تا محل ایستگاه قطار بود (چیزی مشابه موقعیت مکانی دانشگاه شیراز). به توصیه دوستی، در آن پیادهرویهای مکرر هر روزه، شروع به شنیدن غزلیات شمس با صدای دکتر سروش کردم. شگفتآور بود. هرگز مسیر آن پیادهروی تکراری و ملالآور نشد.
هرگز آن مسیر “معمولی” نشد. شرح آن مستیِ بیانتها دشوار است اما گزینش دکتر سروش از غزلیات شمس در آن مجموعه، سوز صدا، دقت در گفتار، لحن بیان واژهها و… باعث شده تا شنیدن آن مجموعه از غزلیات شمس تبدیل به یک لذت روحی بیپایان بشود. هزاران ایرانی وامدار حُسن سلیقه ایشان در تولید آن مجموعه ارزشمند و «مجموعه های مشابه» هستند. سالها بعد ایشان گزیده غزلیات شمس را شرح کرد (در چهل جلسه ) که در کنار آن خوانش غزلیات، مجموعهای بدیع شد.
۳- دکتر سروش و هجرت
دکتر سروش جزء فیلسوفان ایرانی بود که به دلیل بروز مشکلات با امر حاکمیت ناچار به رفتن/هجرت از ایران شد ولی این ترک خانه، دیار و آشنایان موجب دو چیز در او نشد:
۱- دکتر سروش پرخاشگر نشد
۲- نظم او در «تولید محتوا» دچار بینظمی نشد
سمباده هجرت و بینظمیهایی که مهاجرت در زیست شخصی یک اندیشمند ایجاد میکند گاه سبب بروز پرخاشگری یا بینظمی میشود. ولی دکتر سروش به رغم دشواری ایام پس از هجرت، با همان خلق و خوی درویشی و با همان نظم شگفتآور به خواندن، گفتن و نوشتن همت گمارد. عملا سروشِ پس از هجرت، مشابه بهرام بیضاییِ پس از هجرت، کم کار نشد. بلکه او به ایران متصلتر شد.
نکته دیگر در هجرت دکتر سروش، ارتباط او با جامعه ایرانیان خارج از کشور بوده است. او توانست بجای متصل شدن به شبکه ایرانیان با رفتارهای Extreme به شبکه ای از ایرانیانی متصل شود که جلسات شرح و تفسیر مولوی، غزالی، اقبال لاهوری، سعدی و… را مقدم بر منازعات بیپایانِ سیاسی می دانستند. او با جریانی از خردورزی در جامعه ایرانیان مقیم آمریکا مرتبط شد.
▪️▪️▪️
عملا دکتر سروش توانست بجای اینکه خود را فقط «محدود به فلسفه» (یا حتی امر سیاسی) کند، مولانا، اقبال و... میراث فکری ایران را از گوشه کلاس های دانشکدههای ادبیات بر روی موبایلهای ایرانیان بیاورد. صدای او رسانهٔ ادبیات کلاسیک برای نسل جدید شد.تلاش های او نه فقط «برای اهل فلسفه» بلکه برای طیف وسیعی از ایرانیانِ مشتاق حکمت و زیبایی الهامبخش بودهاست.
منبع: کانال نویسنده (ارزیابی شتابزده)
۲۱۶۲۱۶





نظر شما