خاطرات ناصرالدین‌شاه: کنیز عزت‌الدوله ما را دید، هیچ رو نمی‌گرفت، بسیار خجالت کشیدیم

زاغی و تاج‌الدوله [و] بلنده با هم جنگیده بودند دیروز – بلنده با تاج‌الدوله مَع [همدست] بوده است – عرض و داد شد. جِر آمدم، زاغی را دواندم. دیروز در کالسکه، توران آغا با دختر ندیم‌السلطنه جنگ کرده بود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز دوشنبه ۳ شوال ۱۲۸۷ (۵ دی ۱۲۴۹) نوشت: امروز باید برویم به قازانیه، چهار فرسنگ و نیم راه است – یعنی از روی آب به این مسافت بود، از راه خشکی باید نزدیک‌تر باشد. صبح سوار قایق شده رفتیم به کشتی بزرگ. پاشا، مشیرالدوله، و اشخاص دیروزی همه بودند – به جز محمدتقی‌خان گشاد – به علاوه سیاچی، آقاوجیه، میرزا عبدالله، مجدالدوله، معیرالممالک، و پسرش، علی‌رضاخان و غیره.

نشستیم ناهار خوردیم.

پنج از دسته گذشته راندیم. دو ساعت و نیم به غروب مانده به منزل رسیدیم. طرف دست راست امروز باز آبادتر است. دست چپ کمی آباد بود. اول به آبادی منصوریه رسیدیم، خیلی آباد بود، نخلستان زیادی هم داشت. بعد به سعدیه، بعد به منزل که قازانیه است. این آبادی‌ها وصل به هم نیست، در هر فرسنگی یک آبادی است.

خلاصه عرفانچی روزنامه خواند. ناهاری به اشتها الحمدلله خوردیم. مجدالدوله قصیده خوبی گفته بود، آمد به لحن غریبی خواند. معیر، همه بودند، بسیار خنده شد. به منزل که رسیدیم، کشتی لب آب پهلوی چادر رفت چسبید، رفتیم بیرون. هنوز حرم نرسیده بود.

نماز کردیم. بعد نیم ساعت به غروب مانده باز به قایق نشستیم. عرفانچی، عکاس‌باشی، سیاچی، حسن قوه‌چی بودند. رفتیم آن طرف شط، پیاده قدری گردش کردیم. روبه‌روی اردو خیلی گشتیم. بعد باز سوار قایق شده بالا رفتم، بعد باز پایین آمدیم. حرم رسیده بود. دم آب کنیزها راه می‌رفتند، جِر آمدم. قایق را پایین‌تر بردیم. از زیر چادر عزت‌الدوله راندیم. کنیز ترکمان عزت‌الدوله از کال لب شط پایین آمده، می‌خواست آب بردارد، ما را دید، هیچ رو نمی‌گرفت، بسیار خجالت کشیدیم. شخصی هم لب شط نشسته بود، عمل قبیحه می‌کرد – در بین کار رسیدیم – پدرسوخته همه‌چیزش پیدا بود. سرباز، دیگران هم مشغول بودند، بسیار خجالت کشیدیم و رفتیم منزل.

زاغی و تاج‌الدوله [و] بلنده با هم جنگیده بودند دیروز – بلنده با تاج‌الدوله مَع [همدست] بوده است – عرض و داد شد. جِر آمدم، زاغی را دواندم. دیروز در کالسکه، توران آغا با دختر ندیم‌السلطنه جنگ کرده بود.

عزت‌الدوله بچه از یحیی‌خان امروز سقط می‌کرده است. یکی از خواجه‌هایی که حاجی جابر آورده بود و اسمش را سندل گذاشته بودم، ناخوش بود، امروز فوت شد.

شب انیس‌الدوله...

باشی غلام‌بچه یک درّاج زده بود.

در کربلا امروز، آجودان‌باشی علیقلی‌خان افشار ارومی که در رکاب بود و در کربلا مرخص شد به مکه معظمه برود، فوت شده است – از قرار خبری که آخر در یعقوبیه از تلگراف رسید.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۲۲۳-۲۲۲.

۲۵۹

کد مطلب 2161442

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین