کارگردانی که ویلچرش، قالیچه سلیمان است؛ علیرضا کوشک جلالی و سفری که متوقف نمی‌شود

علیرضا کوشک جلالی، کارگردان پرتوان تئاتر، سال‌هاست با شور و خلاقیت میان ایران و آلمان در رفت‌وآمد است؛ از تهران و شیراز تا کلن و مونیخ. او با کشف استعدادهای جوان و نگاهی انسانی به جهان، ثابت کرده است که تئاتر می‌تواند محدودیت‌ها را به پرواز بدل کند.

حسین قره: علیرضا کوشک جلالی، آن‌چنان پرتوان و با شور از تهران به رشت و شیراز و یزد می‌رود و دوباره به کلن آلمان بازمی‌گردد تا رپرتوار نمایش‌هایش را در همه این شهرها به صحنه ببرد، که انگار ویلچرش قالیچه سلیمان است و او مسافر زمان.

کوشک جلالی سال‌هاست که در کلن آلمان، «علی جلالی آنسامبل» را دارد و می‌تواند بدون هیچ دغدغه‌ای در آن شهر و سایر نقاط اروپا نمایش‌هایش را روی صحنه ببرد؛ اما شور و شوق و استعداد جوانان ایرانی او را بر آن داشته است تا در تمام این سال‌ها به بیشتر شهرهای ایران سفر کند و تجربه‌های تئاتری‌اش را به صحنه ببرد و چراغ نمایش را در شهرهای ایران با اهالی تئاترش روشن نگه دارد.

او اگرچه در تهران با بازیگران حرفه‌ای و پیشکسوت هر سال نمایشی را به صحنه ‌برده است، اما دست از کشف استعدادهای تازه برنداشته و در جست‌وجوی آن‌ها به همه‌جا سفر می‌کند. کوشک جلالی اجازه نداده است بیماری «اِم‌اِس» او را محدود کند و با وجود تمام شرایط سخت، همچنان به اجرای نمایش‌هایش مشغول است.

کارگردانی که ویلچرش، قالیچه سلیمان است؛ علیرضا کوشک جلالی و سفری که متوقف نمی‌شود

«علیرضا کوشک جلالی» شبی از شب‌های بخارا

در ۱۸ آبان، علی دهباشی یکی از شب‌های بخارا را به کوشک جلالی اختصاص داد و در آن، فرهاد آئیش، الهام پاوه‌نژاد و حسین پاکدل درباره ویژگی‌های او سخن گفتند. آئیش تأکید کرد: «زندگی و کار هنری کوشک جلالی به هم گره خورده و تئاتر برای او صرفاً حرفه نیست، بلکه بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی اوست.»

آئیش به پرکاری، سیال بودن و انرژی کوشک جلالی حتی در شرایط دشوار جسمانی اشاره کرد و گفت: با وجود اختلاف‌نظرهای گاه‌به‌گاه، همکاری با او همواره انگیزه‌بخش و الهام‌آور است.

الهام پاوه‌نژاد نیز در این مراسم از سه تجربه کاری‌اش با کوشک جلالی گفت و افزود: «علیرضا به‌شدت آدمی جذاب، دوست‌داشتنی و سختگیر است. بارها و بارها می‌شود با او دعوا کرد، ولی باز هم می‌شود آشتی کرد. قطعاً علیرضا پیش‌قدم می‌شود، چون به چیز بزرگ‌تری ایمان و اعتقاد دارد و آن کارش است.»

حسین پاکدل نیز در این شب از شب‌های بخارا درباره کوشک جلالی گفت: «او ترس‌ها و دغدغه‌های خود را با کار و فعالیت هنری پشت سر می‌گذارد و این انرژی و پشتکار او الهام‌بخش همکاران و نسل‌های جوان است.»

کارگردانی که ویلچرش، قالیچه سلیمان است؛ علیرضا کوشک جلالی و سفری که متوقف نمی‌شود

از تهران و کلن تا شیراز و رشت و یزد

علیرضا کوشک جلالی در سال جاری (۱۴۰۴) در تهران، کلن، شیراز، رشت و یزد نمایش‌هایی را روی صحنه برد.

در اردیبهشت امسال، او نمایشنامه «سکوت برده‌ها» را با همکاری اهالی تئاتر شیراز بر صحنه تئاتر این شهر تاریخی برد؛ نمایشنامه‌ای که خود او نوشته است و در آن رویارویی منافع شخصی با وظیفه اجتماعی را به نمایش می‌گذارد؛ امری که منجر به ساده‌سازی شر می‌شود.

«پابرهنه، لخت، قلبی در مشت» یکی از آثار قدیمی کوشک جلالی است که در آلمان و سایر نقاط جهان بارها اجرا شده و جوایز متعددی را از آن خود کرده است. او این اثر را در خرداد امسال با همکاری اهالی تئاتر و جوانان شیراز در تماشاخانه استاد هُودی شیراز روی صحنه برد.

«قصه‌های شهر خورشید» در آبان ماه در اردکان یزد و در پلاتو استاد کاووسی روی صحنه رفت؛ کاری که محصول مشترک دو شهر اردکان و یزد بود و به هر دو شهر اشاره فرهنگی داشت.

در همین ماه، کوشک جلالی نمایشنامه «سیستم گرون‌هُلم» نوشته «جوردی گالسران» را با گروه تئاتر دانش‌آموختگان سمپاد رشت در این شهر به صحنه برد.

او همچنین کارگردانی نمایشی را که خود نوشته، با عنوان «نازنین پزشک نیل سایمون در قفس شماره شش چخوف»، را با حضور بیش از ۳۰ هنرجو در شیراز اجرا کرد.

چهارم سپتامبر (۱۳ شهریور) تازه‌ترین اثر او با عنوان «مرگ ناتان» در آکادمی موسیقی اینانا در شهر کلن آلمان به صحنه رفت.

این نمایش به زبان آلمانی اجرا شد و بر پایه نمایشنامه «ناتان خردمند» اثر «گوتولد افرایم لسینگ»، رمان «بازگشت به حیفا» نوشته «غسان کنفانی» و اشعار «محمود درویش» و برخی شاعران عرب شکل گرفته است.

نمایشی که در آن چمدان‌ها به عنصر اصلی صحنه بدل شده‌اند؛ وسایلی که خانه و مبلمان را می‌سازند و در عین حال بار سنگین آوارگی و خانه‌به‌دوشی شخصیت‌ها را به دوش می‌کشند. در صحنه‌ای دیگر، نمایش با زبانی ابزورد، جهان پرآشوب و جنون‌آمیز فلسطین را تصویر می‌کند؛ جایی که «مرگ ناتان» یا همان «مرگ خرد» عینیت می‌یابد.

«پابرهنه، لخت، قلبی در مشت» در ۲۵ سپتامبر (۳ مهر) در تئاتر دولتی شهر دوسلدورف روی صحنه رفت و نمایشنامه «موج» نیز در دسامبر (۴ آذر) در شهر هاگن اجرا شد.

این کارگردان تئاتر در آذرماه نیز نمایش «باد زرد ونگوگ» را با حضور بازیگران حرفه‌ای از جمله فرهاد آئیش، شقایق فراهانی، محسن حسینی، حمید گودرزی، المیرا دهقانی، سوگل قلاتیان، محمد معتضدی، عارفه معماریان، علیرضا مویدی، رضا یزدانی، فاطمه عطارباشی، عباس علیرضا و با تهیه‌کنندگی آزیتا موگویی، در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برده است.

کارگردانی که ویلچرش، قالیچه سلیمان است؛ علیرضا کوشک جلالی و سفری که متوقف نمی‌شود

«باد زرد» در مونیخ و تهران می‌وزد

نمایشنامه «باد زرد» برای نخستین بار در «نشر سه ماسک» مونیخ به زبان آلمانی چاپ شد.

ناشر آلمانی در پیش‌درآمد این کتاب نوشت: «باد زرد مملو از استعاره است، اما آبشخور اصلی نمایش، استعاره‌ای از دنیاست: زنی سیاه‌پوش که وینسنت قصد کشیدن او را دارد. اما تنها با درک دنیا، وینسنت توانایی خلقش را می‌یابد. مودیلیانی، نقاش ایتالیایی، زنان تابلوهایش را بدون چشم می‌کشید و گفته بود: «وقتی روح تو را شناختم، چشمانت را نقاشی می‌کنم.»

وینسنت در طول نمایش در پی شناخت روح این زن – روح مدلش – است. مدلی که باید به‌درستی لمس و حسش کرد، و این راهی پرمخاطره است. با کنار گذاشتن هر تکه لباس، گوشه‌ای از روح زیبا و خشن دنیا چهره نشان می‌دهد تا زخم‌ها یکی‌یکی بر پیکر هنرمند وارد شود: شکست عشقی، بی‌پولی، ناامیدی از روحانیون کلیسا، مبارزه نابرابر با نقاشان دیگر، گم‌کردن خود و خدا، تنهایی، عدم موفقیت در فروش تابلوهایش…

دنیا آینه‌ای است که در آن ونگوگ به‌وضوح تمام شکست‌هایش را می‌بیند. آرتو به‌درستی می‌گوید: «ما پیوسته از ترس نعره کشیدیم؛ ترس از گرسنگی، احتیاج، تنفر، و خیانت چندش‌آور. این شرایط ما را مسموم و جادو کرد تا تنها راه، خودکشی باشد. ما همه به‌دست جامعه خودکشی کردیم».»

نمایشنامه «باد زرد» در ایران نیز به چاپ رسیده است. نمایشنامه «راهزنان» از که «فریدریش شیلر» نیز با ترجمه کوشک جلالی راهی بازار کتاب شده و نمایشنامه «همزاد» او نیز در ایران به چاپ دوم رسیده. جلالی همچنین نمایشنامه «بودن یا نبودن» را بر اساس فیلمی از «ارنست لوبیچ» نوشته که به‌زودی توسط نشر قطره منتشر خواهد شد.

نگاه تحسین‌آمیز منتقدان آلمانی به کار یک کارگردان ایرانی

کوشک جلالی در کلن، نمایش «موج» را بر اساس رمانی از مورتون روهه روی صحنه برد. نمایشنامه پرسش محوری خود را چنین مطرح می‌کند: «آیا اگر موقعیت فراهم باشد، همه فاشیست خواهند شد؟»

هسته اصلی درام می‌کوشد قربانی شدن هویت فردی در برابر هویت جمعی را واکاوی کند. علیرضا کوشک جلالی برای انطباق متن با شرایط امروز آلمان، برداشت آزادی از آن را با طنز تلخ و شیرین ویژه خود آمیخته است.

نمایشنامه «موج» (Die Welle) به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی، برای دومین‌بار در سالن نمایش «تیف‌روت کلن» اجرا شد و با تحسین منتقدان روزنامه‌های محلی منطقه مرکزی آلمان روبه‌رو گشت.

هم‌زمان با اجرای این نمایش، نسخه سینمایی آن به کارگردانی «دنیس گانزل» نیز در سینماهای منطقه روی پرده بود؛ همین هم‌زمانی سبب شد که منتقدان دو اثر را مقایسه کنند و اغلب اجرای تئاتری را برتر بدانند.

نسخه سینمایی دارای ۲۴ بازیگر است، اما در نسخه تئاتری تنها شش بازیگر بر صحنه ظاهر شدند که بیشترشان برای نخستین یا دومین بار در عرصه بازیگری حاضر می‌شدند.

منتقد روزنامه «اشتات‌روور» نوشت:«در حالی‌که در فیلم پنهان می‌ماند که چه چیزی دانش‌آموزان را جذب تشکیلات موج می‌کند، جلالی موفق می‌شود قدرت گمراه‌کننده این پدیده را به‌روشنی منتقل کند.»

همه می‌توانند فاشیست باشند؟

«موج» ماجرای واقعی آزمایشی است که یک معلم دبیرستان آمریکایی در سال ۱۹۶۷ روی دانش‌آموزانش انجام داد. هدف او این بود که نشان دهد هنوز هم امکان کشاندن انسان‌ها به دام فاشیسم وجود دارد.

او در جریان این آزمایش با نفوذ بر ناخودآگاه دانش‌آموزان، توانست آنان را جذب تشکیلاتی خیالی کند؛ تا جایی که برای پرچم و شعار واحد خود باور ساختند، متشکل شدند، دیگران را به زور وادار به عضویت کردند و حتی پذیرفتند که رهبری ناشناخته آنان را هدایت کند.

در پایان، معلم آمریکایی به شاگردانش وعده داد که رهبر بزرگ تشکیلات، که تاکنون در پس پرده بوده، در اجتماع آنان حضور خواهد یافت و برایشان سخنرانی می‌کند. سپس تصویر هیتلر را هنگام سخنرانی بر پرده نمایش داد تا نشان دهد که آنان ناخواسته همان راهی را رفته‌اند که ناسیونال‌سوسیالیست‌ها در سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ پیموده بودند.

نشریه «اشتات‌روور» در ادامه درباره کار کوشک جلالی نوشت: «در پردازش تئاتری موج، علی جلالی تعداد انبوه بازیگران را به شش نفر کاهش داده و بسیار موفق است. او، برخلاف نسخه سینمایی دنیس گانزل، با بازیگران کمتر به نقطه اساسی می‌رسد؛ در صحنه، روندی روان‌شناسانه هویت فردی را قربانی هویت جمعی می‌کند و این، هسته اصلی درام است.»

منتقد روزنامه «کلنر اشتات‌آنتسایگر» با اشاره به بیست‌وسه سال زندگی خلاق جلالی در آلمان، «موج» را به‌رغم تعداد اندک بازیگرانش، نمایشی آموزشی موفق علیه راست‌گرایی افراطی توصیف کرد.

منتقد «کلنر ایلوستریرته» نیز اوج توانایی این کارگردان ایرانی را در ایجاد ارتباط با تماشاگران دید و نوشت: «پرچم‌های مزین به علامت جنبش که صلیب شکسته را تداعی می‌کند، توسط بازیگران بین تماشاگران توزیع می‌شود؛ همین کافی است تا تماشاگر بار دیگر خود را در میانه موج نفرت و ویرانگری بیابد.»

علیرضا کوشک جلالی که این روزها در آلمان است، برنامه‌های سال آینده‌اش برای حضور در ایران را آماده کرده است و همچنان دلبسته جوانان و استعدادهای آنها است.

۵۹۲۴۲

کد مطلب 2161562

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین