همه چیز برای یک پرواز تفریحی آماده بود. پاراگلایدرسوارها در ارتفاعات شهران مستقر شده بودند تا پرواز دیگری را انجام دهند. سرعت وزش باد و شرایط محیط نوید یک پرواز آرام و بیدردسر میداد و تمامی پرندهها زیرنظر مربیشان تیکآف کردند و لحظاتی بعد در آسمان گم شدند. چند دقیقه بعد اما هنگامی که آنها یکی بعد از دیگری فرود میآمدند، متوجه شدند که از یک پرنده خبری نیست. کسی که تجربه زیادی در پرواز با پاراگلایدر داشت و تا حالا چندینبار در این منطقه به پرواز درآمده بود. دختر جوان هنگامی که قصد فرود داشت به دلیل گم شدن ناگهانی ارتفاع بین کابلهای برق فشار قوی گیر افتاده بود و این آغاز 6 ساعت عملیات دلهرهآور برای نجات پرندهای بود که در ارتفاع 90 متری سطح زمین و به صورت وارونه معلق مانده بود.
صدای آژیر خودروهای آتشنشانی باعث میشد تا خودروهای دیگر راه را برای امدادگران باز کنند و به آنها اجازه دهند هرچه سریعتر به محلی بروند که حادثهای در آنجا رخ داده بود اینبار حادثهای که به آتشنشانان اعلام شده بود، گیر کردن دختری جوان در میان کابلهای فشار قوی برق بود. آنطور که گفته شده بود، پرنده جوان در ارتفاع 90 متری سطح زمین به صورت وارونه آویزان بود و ورزش باد و احتمال سقوط او را در چندقدمی مرگ قرار داده بود. 5 دقیقه بعد از اعلام این خبر، آتشنشانان به ارتفاعات شهران رسیدند. جایی که محل مناسبی برای پرواز پاراگلایدرسوارها و چتربازها بهشمار میرود و البته وجود کابلهای برق فشارقوی در این منطقه نیز هر از گاهی باعث ایجاد حادثهای اینچنینی میشود. حادثه اینبار در محلی رخ داده بود که آتشنشانان برای رسیدن به آنجا باید چند دقیقهای را با خودروهای سبک ویژه آتشنشانی و حتی پیاده طی میکردند چراکه مسیر طوری بود که خودروهای سنگین امکان عبور از آنجا را نداشتند.
مورد عجیب
با اینکه دختر جوان هفتمین پرندهای بود که در طی این سالها در کابلهای فشار قوی برق گیر افتاده بود اما با تمام موارد دیگر فرق داشت. کابلی که او روی آن افتاده بود کابل فشار قوی بود که برق کرج را تأمین میکرد و قطع برق آن و پیدا کردن مسیر جایگزین نیاز به زمان زیادی داشت از طرفی هوا تاریک بود و مأموران آتشنشانی دید کافی برای انجام عملیات نداشتند و وزش باد مشکلات را چند برابر کرده بود. مصدوم نیز در وضعیت مناسبی قرار نداشت او به صورت وارونه آویزان شده بود و تحمل این موضوع برای او سخت بود.
معاون عملیات منطقه 4 سازمان آتشنشانی تهران میگوید: «بلافاصله خودروهای امداد و نجات در محلهای ویژه مستقر شدند و خودروی نورافشان با هشت پروژکتور محل حادثه را روشن کردند، بهطوری که هر کسی از میدان آزادی چشمش به ارتفاعات شهران میافتاد میفهمید که در آنجا حادثهای رخ داده است و پس از آن عملیات نجات شروع شد.»
مهدی داوری ادامه میدهد: «عملیات وصل طناب به دکل و کابلها 20 دقیقه طول کشید 5 دقیقه طول کشید تا خودمان را به کابلها برسانیم و پس از آن باید طناب حمایت را آویزان میکردیم اما به خاطر وزش باد عملیات زدن طناب حمایت کمی با تأخیر انجام شد و پس از آن هم باید منتظر میماندیم تا مأموران اداره برق سر برسند و بعد از قطع برق، عملیات نجات را ادامه دهیم.
طناب 200 متری
از آنجا که دختر جوان در ارتفاع 90 متری از سطح زمین آویزان شده بود برای نجات او نیاز به طنابی به بلندی 200 متر بود. آتشنشانان احتمال میدادند که استفاده از یک رشته طناب به خاطر وزش باد ناایمن باشد و به همین دلیل باید طناب را دو رشتهای میکردند تا محکمتر شود. آنها برای انجام عملیات نجات به سه دسته تقسیم شدند. تیم عمل کننده که بالای دکل مستقر شدند، تیم پشتیبانی که پای دکل استقرار یافتند و فرماندهی عملیات که دستورات لازم را از پایین به نیروهای امداد و نجات میدادند تا عملیات با سرعت بیشتر انجام پذیرد. سرانجام، وقتی مأموران اداره برق سر رسیدند و برق قطع شد، عملیات نجات ادامه پیدا کرد و آتشنشانان پس از 6 ساعت موفق شدند دختر جوان را از خطر مرگ حتمی نجات داده و به زمین منتقل کنند.
ساعت 7:30 دقیقه
دختر جوان دو سالی میشود که پرواز میکند. میگوید سابقه حدود 400 پا پرواز را دارد. او تا ارتفاع 3 هزار پایی هم پرواز داشته و به خاطر تبحرش در پرواز همیشه به تنهایی پرواز میکرده است، اما این بار به خاطر تغییر ناگهانی شرایط هوا و خطای دید، در کابلهای فشار قوی برق شش ساعت گیر کرد و اگر امدادگران آتشنشانی به موقع سر نمیرسیدند، معلوم نبود چه سرنوشتی پیدا میکرد. او میگوید: «من همیشه با پاراگلایدر پرواز میکنم و به پرواز تسلط کامل دارم اما آن روز بخت با من یار نبود.»
دختر جوان ادامه میدهد: «ساعت 7:30 بعدازظهر 18 خرداد بود که به صورت گروهی به محل تیک آف رفتیم. آن محل با توجه به موقعیتی که دارد جای خوبی برای پرواز با پاراگلایدر یا چتر است. آن روز ما سه ماشین بودیم. موقع تیک آف (بلند شدن) هوا مساعد بود و مشکلی برای بلند شدن نداشتیم. 8 دقیقه که از پرواز گذشت وقتی به نزدیکیهای کابل رسیدیم ناگهان جهت وزش باد تغییر کرد. اولین کابل را به خوبی رد کردم اما نرسیده به دومین کابل یک دفعه ارتفاع کم شد و خیلی سریع به سمت پایین آمدم. یعنی در عرض چند ثانیه سه متر ارتفاعم کم شد. البته این اشتباه از جانب خودم بود، در محاسبه ارتفاع دچار اشتباه شده بودم و تصور میکردم فاصلهام با کابل دومی بیشتر است و همین مسأله باعث شد که یک دفعه دچار حادثه شوم. هر چند در شرایط عادی میتوانستم عبور کنم اما به خاطر کم شدن ارتفاع ناگهانی، بالها با سیم دوم برخورد کرد و یک دور، دور سیم دوم پیچیده شدم.» او ادامه میدهد: «من با صندلی پرواز از کابل دوم آویزان شده بودم آن هم به صورت سر و ته. پاهایم بالا بود و سرم پایین، احساس بدی که نمیتوانم آن را توصیف کنم. بیشتر شبیه شکنجه بود.»
سقوط وارونه
او میگوید: «دلهره داشتم. همهاش میترسیدم که طناب پاره شود و با سر به زمین بخورم که پر بود از سنگ. وحشت تمام وجودم را پر کرده بود، از برق گرفتگی نمیترسیدم چون هم شنیده بودم که کابلهای بالایی برق ندارد و هم وقتی خودم با آن برخورد کردم، برایم حادثهای پیش نیامد ولی میترسیدم طنابم پاره شود و اگر این اتفاق میافتاد، زنده نمیماندم.»
پرنده جوان بین زمین و آسمان آویزان بود و با گذشت زمان به خاطر آویزان بودن آن هم به صورت سر و ته حالش بدتر میشد. اما از آنجا که او درست در چند کیلومتری سایت فرود دچار حادثه شده بود، خیلی زود دوستانش با آتشنشانی تماس گرفتند و از آنها خواستند خودشان را به محل حادثه که از ارتفاعات شهران بود، برسانند.
او ادامه میدهد: «ساعت 8 شب بود که با کابلهای برق برخورد کردم و همان لحظه مربیام با اورژانس و آتشنشانی تماس گرفت. درست برعکس چیزهایی که در روزنامهها گفته بودند. در روزنامهها نوشته بودند که رهگذران موضوع را به گروه امداد اطلاع دادهاند اما مربی آنجا بود و خودش شخصاً تماس گرفت. از طرفی به محض وقوع حادثه، معاون شهردار منطقه 5، رئیس سایت و معاون انجمن ورزشهای هوایی خودشان را به محل حادثه رساندند و از نزدیک ماجرا را دنبال کردند. با وجود تمام حرفها که گفته میشود مربی مقصر است چون من پرنده مستقل بودم این حادثه به مربی برنمیگردد و آنها در تمام لحظات با من بودند و باعث شدند که شرایط را بهتر تحمل کنم.»
او ادامه میدهد: «با تماس مربیام، نیروهای آتشنشانی خودشان را در کمتر از 10 دقیقه به محل رساندند، سرعت رسیدن آنها به محل به قدری بالا بود که با خودم گفتم خیلی سریع مرا پایین میآورند. از طرفی خبر داشتم که شخص قبلی که در سیمها گیر افتاده بود، عملیات نجاتش دو، سه ساعت طول کشیده بود. با خودم گفتم این سه ساعت را تحمل میکنم اما برعکس تصورم این عملیات دو برابر انتظارم طول کشید. آویزان بودن از ارتفاع زیاد آن هم به صورت سر و ته به مدت شش ساعت واقعاً وحشتناک است. اینکه هر لحظه احتمال دارد که طنابها باز شوند و سقوط کنی و با سر به زمین برخورد کنی، وحشت در وجودت میاندازد و اگر به خودت مسلط نباشی، از ترس سکته میکنی. من هم در آن شرایط فقط به این فکر میکردم که به زودی از این مخمصه نجات پیدا میکنم.» دختر جوان میگوید: «چند ساعت اولیه که گذشت احساس تهوع و سرگیجه داشتم. من روی صندلی پرواز گیر افتاده بودم و چون سر و ته شده بودم، احساس سرگیجه و تهوع بیشتر می شد.»
قطع برق
اما درباره اینکه چرا با وجود حضور سریع آتشنشانان در محل حادثه، عملیات نجات دختر جوان 6 ساعت زمان برد، روحالله احمدی، نجاتگر گروه نجات 3 آتشنشانی میگوید: «دکلی که باید خودمان را به آن میرساندیم تا عملیات نجات را از آنجا شروع کنیم، جایی بود که حتی ماشینهای سبک آتشنشانی هم نمیتوانستند مسیر آن را بالا بروند. حدود 150 متر راه خاکی تا دکل پیاده رفتیم و این در حالی بود که تجهیزات مورد نیاز هم همراهمان بود. وقتی به محل رسیدیم، عملاً نمیتوانستیم کاری انجام دهیم. باید برق قطع میشد. از طرفی هوا تاریک بود و ما دید کافی نداشتیم و وزش باد هم مشکلات ما را چند برابر کرده بود. مأموران اداره برق حدود ساعت 10 شب خود را به محل رساندند، یعنی 2 ساعت بعد از حادثه. برای قطع برق هم زمان زیادی نیاز است چرا که باید ابتدا دستور قطع برق گرفته شود و بعد از آن یک مسیر جایگزین در نظر گرفته شود تا برق به کمک آن مسیر، انتقال داده شود. چون این کابلها برق منطقه کرج را تأمین میکنند و قطع آن باعث میشد که برق کل منطقه قطع شود. از طرفی پیدا کردن مسیر جایگزین و قطع برق هم حدود سه ساعت طول کشید اما این همه ماجرا نبود چرا که بعد از قطع برق باید منتظر میماندیم تا بار ساکن الکتریکی داخل کابلها تخلیه شود و این کار نیز نیاز به زمان داشت. همین موضوع باعث شد تا عملیاتی که حدود یک ساعت طول میکشید و میشد آن را خیلی سریع انجام داد، بیش از شش ساعت به طول بینجامد و در همه این مدت دختر جوان مجبور بود شرایط را تحمل کند تا ما بعد از قطع برق او را از بالای کابلها، پایین بیاوریم.»
او میگوید: «ما برای نجات دختر جوان، با استقرار در بالای دکل، یک تله کابین روی کابلها سوار کردیم. سپس با استفاده از آن خودمان را به بالای سر مصدوم رساندیم. اما مصدوم از کابل آویزان بود و حدود 6 متر از ما پایینتر بود. او کاملاً معلق بود و سر او به سمت زمین بود. همانجا کارگاه مناسبی ایجاد کردیم. برای ایجاد کارگاه، از روی سیم ارت دکل، یک طناب رد کردیم و یکی از اعضای گروه با استفاده از طناب پایین رفت تا خودش را به دختر جوان برساند. همه این عملیات در ارتفاع 90 متری از سطح زمین انجام میشد و خودتان میتوانید تصور کنید که کوچکترین اشتباه، ممکن بود چه حادثهای را رقم بزند. ما برای این کار دورههای لازم را دیدهایم و آن را بارها تمرین کردهایم اما باز هم یک اشتباه کوچک میتواند به قیمت یک جان تمام شود. عضو گروه نجات وقتی با طناب خودش را به دختر جوان رساند، طناب و تسمه را از صندلی او رد کرد تا بتوانیم آن را کاملاً در هوا کنترل کنیم. وقتی کنترل صندلی را به دست گرفتیم و از محکم بودن طنابها مطمئن شدیم، حالا نوبت پاره کردن طنابهای چتر از دور کابل بالایی بودیم تا بتوانیم دختر جوان را از چتر خلاص و به پایین منتقل کنیم.
نجاتگر جوان میگوید: «زمانی که مصدوم را به زمین رساندیم، او حال مساعدی نداشت. با اینکه یک پرنده ماهر و حرفهای بود اما 6 ساعت معلق بودن در هوا و دست و پنجه نرم کردن با مرگ در چنین شرایطی باعث شده بود که حال خوبی نداشته باشد. او بیشتر از آنکه آسیب جسمی ببیند، آسیب روحی دیده بود و ما هم در زمانی که روی سیم آویزان بود و هم تا زمانی که او را داخل آمبولانس گذاشتیم، مدام با او صحبت میکردیم و سعی داشتیم با حرفهایمان او را آرام کنیم تا ترس بر او غلبه نکند. وقتی دختر جوان به پایین انتقال یافت، معاینات اولیه امدادگران اورژانس نشان میداد که او دچار آسیب جدی نشده و فشاری که به خاطر وارونه بودن به او وارد شده باعث خستگی و درد شدید او شده است.»
نجات شش ساعته
پرنده جوان که شش ساعت در بین زمین و هوا آن هم به صورت وارونه آویزان بوده است، میگوید: «نمیدانم چرا عملیات این همه طول کشید. ساعت پایانی دیگر برای من قابل تحمل نبود که بین زمین و هوا معلق باشم. تحملم تمام شده بود و دیگر توان مقاومت در این شرایط را نداشتم. بالاخره بعد از 6 ساعت آتشنشانان طنابی را برایم پرتاب کردند تا آن را به صندلی پرواز وصل کنم. بعد از آنکه طناب را به صندلی وصل کردم، تسمهای را برایم فرستادند که آن را از صندلی رد کردم و آتشنشانان طنابهای چتر را که به کابل دوم گیر کرده بود، باز کردند. همه چیز کاملاً حساب شده بود. آنها طنابها را طوری تنظیم کرده بودند که مرا به آرامی به زمین منتقل کنند. وقتی طنابهای چتر از کابل جدا شد، آتشنشانان با طنابهایی که به صندلی وصل بود، مرا به آرامی به پایین منتقل کردند. یک ربع طول کشید تا به سطح زمین برسم اما وقتی پایم را روی زمین گذاشتم، احساس خوشبختی میکردم. نمیدانید چه لذتی دارد بعد از ساعتها معلق و آویزان بودن در هوا روی زمین قرار بگیری. خوشحال بودم اما حالم تعریفی نداشت. به محض رسیدن به زمین، مرا روی برانکارد قرار دادند و به خواست خودم به بیمارستان پیامبران انتقال دادند. بعد از معاینات اولیه و وصل کردن سرم، زمانی که به تأیید پزشک معالج وضعیت جسمیام مناسب شد به خانه رفتم. تنها مشکلی که الان دارم دردی است که به خاطر شش ساعت آویزان بودن از کابلها به آن مبتلا شدهام. دکتر میگفت که این درد کاملاً طبیعی است و به زودی رفع میشود. پس از بهبودی کامل دوباره به پرواز برخواهم گشت. من با پرواز زندگی میکنم و از همان کودکی آرزویم این بود که یک پرنده شوم. آرزویی که وقتی بزرگتر شدم با موافقت خانوادهام برای رسیدن به آن تلاش کردم و با کمک مربیانم به آن رسیدم. من برای رسیدن به این آرزو تلاش زیادی کردم و هیچ حادثهای باعث نمیشود که از آن چشمپوشی کنم. برای همین لحظهشماری میکنم تا حالم کاملاً خوب شود و بتوانم دوباره پرواز کنم.»
45282
نظر شما