بسم الله الرحمن الرحيم
دوست و برادر عزيزم جناب آقاي رضا اميرخاني
سلام و درود بر شما!
وظيفه خود ميدانم كه به احترام رمان «قيدار»، تمام قد از جا برخيزم و به شما به خاطر خلق اين رمان خواندني و شكوهمند تبريك بگويم.
اغراق نيست اگر بگويم كه جاي اين رمان، در ادبيات داستاني امروز خالي بوده است و «قيدار» با اقتدار و افتخار اين جاي خالي را پر كرده است.
رماني كه در خشكسالي و برهوت ادب و جوانمردي و مروت، خبر از چشمه سار زلال عيّاري و فتوّت بياورد و با محمل پرداختن به صنف و طيفي ناشناخته و نپرداخته ، به احياي ارزشهاي مشرف به انقراض بپردازد.
رمان «قيدار» احياگر فرهنگ و آدابي است كه در ذات مردم ما به دليل ريشههاي اسلامي و ايراني وجود داشته و تهاجمات بيروني و تسامحات دروني ، بر آن غبار غفلت و نسيان نشانده.
رمان «قيدار»، اثري ماندگار در ساحت ادبيات معنوي ، ديني، اسلامي و به تعبير دقيق تر، شيعي و عاشورايي است. چرا كه مشي و منش فتوت و جوانمردي را در نسبت با مبداً و منشاً آن كه خلق و خوي مصطفوي و شيوه و مرام مرتضوي و تشيع عاشورايي و كربلايي است ، تعريف و تصوير مي كند.
خلق رمان «قيدار»، خدمت به زبان و ادب پارسي است، چه از لحاظ مكتوب و ماندگار كردن بخشي از ادبيات شفاهي و چه از حيث ابداع عبارات و افزودن تركيبات تازه به گنجينه مكتوب فرهنگ و ادب اين سرزمين.
رمان «قيدار» از حيث زبان، اثري محكم و استوار است. آن دست و پنجه اي كه نويسنده در آثار پيشين با اسب سركش زبان ، نرم كرده ، در «قيدار» از آن مركبي رام و راهوار ساخته ، آنچنان كه در مسيرهاي سنگلاخ و گردنههاي هولناك ، با همان آرامش و طمانينه راه مي سپرد كه در بستر نرم و هموار .
رمان «قيدار» به لحاظ شخصيت پردازي كاري تحسين برانگيز و در خور توجه است . در ساخت و پرداخت شخصيت ، رمان «قيدار» را ميتوان به تابلويي تشبيه كرد كه شخصيت «قيدار» همانند ماه در نقطه طلايي آن نشسته و شخصيتهاي ديگر ، هر كدام به ميزان دوري و نزديكي و نيز تعريف و ارتباط و جايگاهشان نسبت به آن ، در سايه روشن قرار گرفته اند و طيفي از روشن ترين خاكستري تا تيره ترين آن راتشكيل دادهاند. و طرفه اين كه اين ماه نيز خود ، نور مطلق نيست، منير نيست، مستنير است ، كرهاي است كه نورش را از خورشيد «سيدگلپا» مي گيرد و در چرخش و نسبت و قرارگاهش با خورشيد «سيد گلپا» به سمت روشني يا تيرگي ميل ميكند و نورش كاهش و افزايش مي يابد .
و البته و هنوز من اين تعبير را مسامحه آميز مي شمرم و بر اين باورم كه تقسيم شخصيتها به سفيد و سياه و خاكستري در رمان به دوراني بر مي گردد كه در هنر سينما هم فيلمها همه سياه و سفيد بودند و تصاوير در اوج تنوع ، به خاكستري مي رسيدند . امروز كه هنر سينما به اين تنوع رنگ دست يافته است ، رمان نبايد محصور اين دو رنگ بماند و نويسنده نبايد از شكستن قواعد ماضي و قابهاي كهنه بهراسد .
در باب رمان «قيدار» هنوز حرفهاي بسيار مانده است كه در مجال اين مقال نميگنجد. پس مابقي حرفها را تا فرصتي ديگر فرو ميگذارم و اين يادداشت را با يك توصيه ماندگار به پايان ميبرم .
جناب اميرخاني عزيز ! از آنجا كه شما به مختصات و مناسبات اين روزگار واقفيد و قواعد بازي را به خوبي ميشناسيد ، قطعا منتظر تقدير و تحسين و اعطاي جايزه از سوي مجامع رسمي و جشنواره هاي موجود نيستيد. توصيه من اين است كه براي پذيرش و تحمل تيرهاي تهاجم و تخريب ، آماده و مهيا باشيد . شما با خلق رمان «قيدار»، عمارتي عظيم و شكوهمند ، استوار بنا كرده ايد . اين عمارت ،به همان ميزان كه در دل عابران فرهيخته و سلامت ، ايجاد وجد و سرور و شعف خواهد كرد ، بغض و عداوت رهگذران نادان و ناتوان را برخواهد انگيخت و وجود ورشكسته گان به تقصير در حوزه ادب و هنر را از حقد و حسد و كينه سرشار خواهد كرد . تهاجمها و تخريبها و تكفيرهاي پس از خلق رمان «من او» را از ياد نبردهايد و نبردهايم . آنچه اكنون شما بايد باور كنيد اين است كه هم رمان «قيدار» به مراتب از رمان «من او» فاخرتر و قوي تر وتاثيرگذارتر است - و طبعا مستعد تهاجمات جديتر و گستردهتر - و هم آن مهاجمان ، امروز از آن زمان قدرتمند و با نفوذترند و به ابزار و ادوات و امكانات رسمي و غير رسمي مجهزتر.
خلاصه اين كه مبادا اين تحركات سازمان دهي شده كه پيش از اين بوده و از اين پس هم خواهد بود شما را دچار خستگي و آزردگي سازد.
خداوند بر توفيق و قوت قلم شما كه همچون گذشته با اتكاء و اتكال به خداوند در مسير حضرتش پيش خواهد رفت بيفزايد.
5757
سیدمهدی شجاعی
کد خبر 221503
نظر شما