منوچهر محمدی تهیهکننده سینما در پاسخ به نامه مازیار میری که چندی پیش منتشر شد، پاسخ گفت و نامهای را با عنوان «وقت آن است که خون موج زند در دل لعل» منتشر کرد. متن کامل نامه به شرح ذیل است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
وقت آن است که خون موج زند در دل لعل
جناب مازیار میری عزیز سلام
نامه جنابعالی را یا بهتر بگویم رنجنامهتان را خواندم. آنچه شما گفتهاید را این روزها کررا فاش و غیرفاش در خفا و علن از بسیاری از دوستان فیلمساز میشنوم و میبینم. از آن بخش از نامه شما که حاوی اظهار لطفی به فیلمهای گذشته حقیر بود میگذرم. روی سخنم با آن بخش از فرمایشات شماست که از روی نصیحت یا دلسوزی بود که برای کارهای آیندهام از جمله فیلم زندگی حضرت امام (ره) به رشته تحریر درآوردهاید.
خداوند در سوره عصر عمل انسان را در خسران تعریف میکند جزء آنان که ایمان دارند و عمل صالح میکنندو این گروه مومنان را نیز به دوامر توصیه میکند «تواصو بالحق» و« تواصو بالصبر». و مگر جز این دو ما میتوانیم کاری کنیم. جزع و فزع، بریدن و دست کشیدن از اصول و ارزشها و تسلیم شدن، و جبر واقعیتهای تلخ و دروغ و انحراف را پذیرفتن شایسته کرامت انسانی نیست. من نیز چون شما و بسیاری از فیلمسازان نجیب این کشور میدانیم روزهای سختی را میگذرانیم. حاصل سی سال سینمای ایران را که با خون دل بسیاری از فیلمسازان حاصل شده است آقایان نه تنها به سخره میگیرند بلکه از انواع اتهامات و افترائات بدان کوتاهی نمیکنند. دوست و دشمن اذعان دارند سینمای نوین و نجیب ایران مولود انقلاب اسلامی است اینان گاه تا مرز اتهام حرامزادگی به این سینما پیش رفتهاند، آن را لجنزار خواندند و اهالی آن را به فسق و فجور متصف میکنند و حاصل این سینما را دست پخت صهیونیستها میدانند بیهیچ محکمه و دادگاه و ترتیبات حقوقی عدهای را شاهنشین، عدهای را رانتخوار، عدهای را سیاسی، عدهای را فاسق و عده ای را بیدین معرفی میکنند چرا؟
فکر نمیکنید برای ایجاد شعبده کردن و قلب ماهیت در شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی راه همین است که آقایان میروند؟ آیا آنان بی قصد و غرض سخن از تغییر ریل سینما گفتند؟ من گمان نمیکنم. آنان میخواهند عدهای را به هر ترتیب شده از قطار اسلام، انقلاب و ایران پیاده کنند تا در چند واگن باقیمانده تنها کسانی بمانند که ادامه حیات و وجودشان را از آنان بدانند و تا مرتبه خدایگانی بابت این همه صدقه سری که اعطا میشود سپاسگزار و قدردانشان باشند.
جنابعالی به این روند سه سال و اندی نگاهی بیاندازید همه چیز روشن میشود. خانه سینما، افراد شاخص آن، فیلمسازانی که مولود انقلاباند، فیلمهایی که دغدغه نظام، ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی را دارند باید از این قطار پیاده شوند به تازگی ادامه این سیاست به حوزه هنری، شهرداری، نیروی انتظامی، ائمه جمعه و حتی داخله مدیریتی خودشان که گاه در مقابل این انحراف آشکار اما و اگری مطرح میکنند نیز کشیده شده است. این بازی سر باز ایستادن ندارد و شما دیدهاید از صفار هرندی تا مطهری و ضرغامی و... را شامل میشود، بحث خودی و غیرخودی نیست. که اگر هم هست مصلحت چند روزهای است. بحث فقط بودن ما و حزب ماست ولاغیر. که فرمود «کلُ حزبٍ بما لَدَیهم فرحون» و انحرافی از این آشکارتر و دریدهتر دیده و یا شنیده بودید؟ انحرافی که نه تنها با مبانی دین، اخلاق، ارزشها بلکه با مبانی آزادگی، انسانیت، وجدان و فرهنگ مدارای ایرانیان نیز نمیخواند.
آنان میخواهند امثال محسن مخملباف را تکثیر کنند و بعد بگویند نگفتیم اینها از اول مشکل داشتند و چه خوب که بسیاری از فیلمسازان هوشمند این کشور این دست را خواندهاند و گرفتار این بازی غریب نمیشوند. مجیدی و حاتمیکیا، کمال تبریزی و مجتبی راعی و برزیده، پوراحمد و مهرجویی و بنی اعتماد و داودنژاد و فخیمزاده و حمیدنژاد و بسیار و بسیار دیگر که تاکنون علیرغم همه سختیها و توهینها و بیاحترامیها ماندهاند، به گمانم رمز این بازی انحرافی را خواندهاند. ما نه تنها نباید از قطار اسلام ، انقلاب و ایران پیاده شویم بلکه باید با دلی پرخون و با سائیدن دندان برجگر هریک به دستگیرهای از این قطار چنگ بزنیم و بمانیم، نه تنها بمانیم بلکه بکوشیم علیرغم همه سختیها و کژتابیهای این دوران خود را به سرچشمهها نزدیک کنیم.
مازیار میری عزیز، امیدوارم باور کنی در این هرز باد مسموم که قصد دارند ایران عزیز را کویر خشک و بی آب و علف نشان دهند که باید از آن رفت ما اتفاقا وظیفه داریم به سراغ زلال معرفت دینی و انقلابی و ملی خود بازگردیم. ما وظیفه داریم از امام و ارزشهایی که او بدان عشق میورزید سخن بگوییم. در این وانفسای عافیت طلبی من بر خود وظیفه میدانم تا اتفاقا در دل سختترین و دشوارترین و با شرم بایدم گفت مهجورترین موضوع بروم، سخن گفتن از امام و فیلم ساختن برای وی و به اندازه کف دستی از دریای معرفت ایشان برای لبهای تفدیده و تاولزده نسل سوم و چهارم این مرز و بوم آوردن بر من فریضه است. لذا از گفتن از حق وصیت است و صبر بر مصیبتهای پس از گفتن حقگویی وصیتی است که باید یکدیگر را بر آن سفارش کنیم.
والسلام
منوچهر محمدی»
58246
نظر شما