ظهر امروز مطلبی با عنوان «توصیههای برندگان جوایز نوبل برای آینده شغلی شما » در خبرآنلاین منتشر شد؛ مبنیبر اینکه هر سال در آلمان، برنامهای با حضور چند دانشمند برنده جایزه نوبل و چندصد دانشجو برگزار میشود و برندگان نوبل توصیههایی به جوانان ارایه میدهند. خلاصه این توصیهها از این قرار است.
1- در مورد نحوه کار کردن دستگاهها اشتیاق زیاد داشته باشید.
2- سعی کنید از وجود یک استاد بهره ببرید، استادی که بگوید «تو میتوانی این کار را انجام دهی؛ تلاش کن» نه اینکه بگوید «این کار را این طور انجام بده»
3- به استقبال خطر بروید.
4- کمی فروتنی و تواضع داشته باشید.
5- شما نمیتوانید در خصوص تواناییهای خود و محدوده تخصصیتان اغراق کنید؛ حتی برندگان نوبل نمیتوانند همه کار را به تنهایی انجام دهند.
6- دلبستگیهای خود را دنبال کنید، تلاش کنید تا چیزی ر اپیدا کنید که حقیقتا شما را شیفته خود میکند. مهارتهایتان را توسعه دهید تا در دادههای خود چیزهایی را مشاهده کنید و ساختارهایی را کشف کنید که غیرعادی هستند
بعد از مطالعه این خبر، چند دقیقهای دستم به هیچ کاری نرفت. به یاد سالهای نوجوانی و دوره تحصیل افتادم که آنقدر سرمان در کتاب و دفتر بود که نه وقتی برای کارهای دیگر باقی میماند و نه فرصتی برای مراجعه به استاد (البته به معنی فوق). در دوره متوسطه، تمام هم و غم دبیران و مسوولان دبیرستان بر این بود که ما را برای کنکور یا المپیاد آماده کنند و با انبوه کتابها، جزوات و آزمونها، شرایطی را فراهم بیاورند که دانشآموز با تمام پرسشها و مسایل ممکن چندبار برخورد کرده باشد و بتواند به راحتی از عهده پاسخدادن به آنها برآید. البته این کار برای هر دو طرف بسیار سودآور بود (و متاسفانه هنوز هم هست)، چراکه سیستم آموزشی فعلی کشور طوری است که از این طریق میتوانید نمرات خوب کسب کنید و در کنکور سراسری رتبههای مناسب بدست آورده، در بهترین دانشگاهها و بهترین رشتهها (همان باور عمومی که مهندسی و پزشکی بهتر است) پذیرفته شوید؛ خب، مدرسهای که چنین فارغالتحصیلان موفقی داشته باشد با داوطلبان بیشتری برای ورود به آن مواجه میشود و مسوولان مدرسه هم علاوه بر اعتبار بیشتر، راحتتر میتوانند به اهداف مورد نظر خود (که یکی از آنها مسایل مالی است) برسند.
در طول این سالها، دبیرستانها متاسفانه بیش از پیش به این رویکرد کنکوری روی آوردهاند و همان اندک زمانی که به فعالیتهای تجربی اختصاص مییافت، در حال حذف شدن است. حتی فرصتهایی مانند جشنواره خوارزمی (که محل رقابت ایدهها و اختراعات بدیع است) و روبوکاپ به عرصه رقابت مدارس برای کسب افتخار بیشتر و جلبتوجه بیشتر و درنهایت، جذب استعدادهای بهتر منجر شده است تا در کنکور سراسری، آمار رتبههای تکرقمی و دو رقمی بهتر شود. و البته همه اینها برای دستیابی به هدف اصلی یعنی پیشرفت اقتصادی است.
وقتی ما در مدرسه درس میخواندیم، روی دفترهایمان به خط نستعلیق نوشته بودند :« تعلیم و تعلم عبادت است»؛ اما امروز نه از آن دفترها و کتابها خبری هست و نه از آن شعارها، سخن از پیشرفت صنعت آموزش کشور است! صنعت چند مولفه دارد که نمیتواند بدون آنها معنی داشته باشد و یکی از مهمترین آنها صرفه اقتصادی است. وقتی اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی را که میگوید «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد» فراموش میکنیم و پس از سالها کار را به جایی میرسانیم که بهترین دانشآموزان کشور مجبور شوند برای موفقیت، در مدارس غیرانتفاعی تحصیل کنند، معلوم است که هدف نظام آموزشی از پرورش نیروی انسانی به صرفه اقتصادی تغییر میکند. نتایج این تغییر هدف مدتهاست که در ابعاد مختلف صنعتی، اجتماعی و فرهنگی کشور مشخص است.
اگر میپرسید برای رفع این مشکل باید چه کار کرد، عرض میکنم همه ما پاسخ این سوال را میدانیم، فقط کمی همت لازم است. توصیههای برندگان جایزه نوبل که در ابتدای متن به آنها اشاره شد، چیز جدیدی نیست؛ مشابه آنها را به وفور میتوان در آموزههای دینی پیدا کرد. مشکل از ماست که آنها را در حد شعار پایین آوردهایم. شاید بد نباشد این سخن مشهور سید جمالالدین اسدآبادی را به یاد بیاوریم که میگفت: «در شرق مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم؛ در غرب اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم».
نظر شما