۰ نفر
۲۲ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۴

اگر رژیم سوریه نتواند دوام بیاورد قاعدتاً وضعیت جدیدی به وجود خواهد آمد که بدون شک دامنۀ تغییرات بحران از داخل سوریه با قدرت افزون تر و شتاب بیشتری به خارج از آن انتقال خواهد یافت.

خاورمیانه و به تعبیر دقیق تر مشرق زمین اسلامی قریب دو سال است که در آستانۀ تحولات مهمی قرار دارد که شکل گیری و آرایش جدید بازیگران منطقه ای، مرکز ثقل این تغییرات است. به نظر می آید با توجه به تحولات پیش رو باید آمادۀ پیامدهای تغییرات مهمی باشیم تا به نحوی ضمن حفظ جایگاه خود در جغرافیای جدید منطقه، دستخوش تبعات و هزینه های این تغییر نشویم. شاید مهمترین عامل تحول در منطقه هم اکنون بحران سوریه باشد. این بحران تعیین کنندۀ وضعیت جدیدی است، نه تنها در داخل سوریه بلکه در دو سطح منطقه و بین الملل نیز تعیین کنندۀ نظم جدید در حال ظهور است. تحولات در دو مرحله قابل بررسی است: مرحله گذار که همان استمرار جنگ داخلی تا زمان روشن شدن تکلیف نهایی است و مرحلۀ بعد در وضعیت قطعی سوریه است که به رفتن و یا ماندن نظام سوریه ارتباط مستقیم دارد که در هر دو حال وضعیت متفاوتی در بعد منطقه ای و بین المللی قابل تصور است.
در بدبینانه ترین وضعیت باید به این واقعیت توجه داشت که اگر رژیم سوریه نتواند دوام بیاورد قاعدتاً وضعیت جدیدی به وجود خواهد آمد که بدون شک دامنۀ تغییرات بحران از داخل سوریه با قدرت افزون تر و شتاب بیشتری به خارج از آن انتقال خواهد یافت.
نقش بازیگران غیردولتی را نیز در این میان باید در نظر داشت. القاعده بعد از یک دوره طولانی رکود و پس از تحمل ضربه اساسی ترور بن لادن و عدم موفقیت های پی در پی در افغانستان، پاکستان، یمن و عراق، اینک با بحران سوریه، عرصۀ جدیدی برای بازی و تأثیرگذاری و بازیابی قدرت خود بدست آورده و در صدد رقم زدن موقعیت تازه ای برای خود است. القاعده و جریان سلفی با همۀ قدرت وارد سوریه شده است و با پشتیبانی مستقیم عربستان و دیگر کشورهای همپیمان عربستان و حمایت غیرمستقیم آمریکا، سوریه را میدانی برای عرض اندام و قدرت نمایی و بر زمین زدن رقبای خود تبدیل کرده است. البته نمی توان این واقعیت را از نظر دور داشت که در نهایت سوریه به القاعده تعلق ندارد. تاریخ به خوبی نشان داده که آمریکا در مقاطع مختلف از القاعده استفاده ابزاری کرده و پس از تحقق اهداف خود و از پای درآوردن رقیب، در نهایت دست به سرکوب آن زده است. القاعده تاکنون در همۀ کشورهای موردنظر آمریکا بسیج شده، در جهت منافع آن عمل کرده و در نهایت، آمریکا پس از حصول به نتیجه، دست به حذف مهره های کلیدی آن از قدرت زده است.
به نظر می رسد این جریان افراطی علاوه بر ایفای نقش داخلی در سوریه، در بعد منطقه ای، بیش از همه در جهت تضعیف جریان مقاومت در حال مانور است و به عبارت روشن تر این جریان با تصور و ذهنیت ایجاد ژئوپولیتیک سلفی و وهابی، در مقابله با ژئوپولیتیک شیعه وارد عمل شده است؛ به عبارت دیگر ایجاد یک هلال سنی/سلفی به جای هلال مقاومت مورد نظر است.
نکتۀ قابل توجه اینجاست که در حال حاضر القاعده در بحران سوریه مانند غولی است که از چراغ جادو بیرون آمده و هر آن در حال بزرگتر شدن است. به نظر نمی رسد کسی قادر باشد این غول جادو را به درون چراغ برگرداند. اگر این غول جادو موفق به سرنگونی نظام سوریه شود، قطعاً با اعتماد به نفس بیشتر و احساس قدرت بالاتری بعد از سوریه، تهاجم خود را به سمت لبنان آغاز می کند. این جریان تندرو با ایجاد بحران مذهبی و بسیج اهل سنت لبنان تحت پوشش اهداف و گرایش های متعصب طائفی تلاش خواهد کرد جریان مقاومت و پتانسیل شیعی را مهار و به نحوی سرکوب کند و تحولات سیاسی جدیدی را در لبنان ایجاد و یکبار دیگر جریان سنی همپیمان با آمریکا را که در جریان 14 مارس تبلور دارد، غالب و مسلط کند.
لذا پس از سوریه، لبنان احتمالا دومین خاکریزی خواهد بود که توسط جریان های سلفی با حمایت عربستان فتح خواهد شد و زمام امور سیاسی آن یک بار دیگر در دستان آمریکا قرار خواهد گرفت. قطعاً یکی از مهمترین شاخص های این مرحله درگیری های امنیتی و خونین در شمال و جنوب لبنان و نیز در بیروت پایتخت این کشور میان گروه های سلفی و شیعی و علوی است.
در گام سوم، بعد از سقوط دمشق و بیروت، این عراق است که مورد تهاجم قرار خوهد گرفت. در قدم نخست معادلۀ تاریخی و استراتژیک 2 به علاوه 1 عراق که همپیمانی شیعیان و کردها در مقابل اهل تسنن بوده است به معادله جدید 2 به علاوه 1 اهل سنت و اکراد در مقابل شیعیان تبدیل خواهد شد.
در این میان عضوگیری جدید ائتلاف غربی-عربی-ترکی ضد سوریه، از کردستان عراق در این ائتلاف، و وارد کردن بخشی از عراق به این جبهه ائتلاف، بسیار قابل توجه است. به نظر می رسد در وضعیت جدید، اکراد عراق که به طور سنتی در کنار شیعیان قرار داشته اند این بار در کنار اهل تسنن قرار خواهند گرفت تا عرصه را بر اکثریت جامعۀ عراق تنگ تر کرده و وضعیت جدیدی را برای عراق رقم زنند که این وضعیت بی شک بدون همراهی با کشتار فجیع و انفجارات مهیب و درگیری های طائفی و مذهبی نخواهد بود.
در صورت طیِ موفقیت آمیز این مراحل، در گام بعد باید شاهد حملاتی از نوع جدید به ایران باشیم که این بار نه حملۀ نظامی اسراییل است و نه حملات و بمباران های آمریکا و نه تهاجمی از نوع یورش صدام. این بار ایجاد جنگ طائفی در مناطق مرزی اطراف ایران و وارد کردن کشورمان به جنگی داخلی و فرسایشی، و به نوعی اجرای الگوی سوریه در ایران است. در آن صورت، ایران که هم اکنون در منطقه به عنوان قدرت نخست، به لحاظ سیاسی و امنیتی، تلقی می شود، از یک قدرت دست اول به یک قدرت دست چندم تقلیل خواهد یافت و قطعاً با بحران های داخلی امنیتی و مذهبی و احیانا با گرایشات گریز از مرکز زیادی مواجه خواهد شد. طولانی بودن بسیاری از مرزها و هم مرزی ایران با کشورهای هم پیمان آمریکا و کانون های بحران منطقه ای اعم از عراق، ترکیه، پاکستان، افغانستان و آذربایجان و حتی منطقۀ خلیج فارس در این رهگذر به نقطه ضعفی برای ایران تبدیل خواهد شد.
آن چه که می تواند خواب دشمنان ایران زمین را آشفته سازد به طور طبیعی وحدت ملی و حفظ مرزهای امنیتی کشور در کیلومتر ها دورتر، در سواحل دریای مدیترانه است، چرا که نباید این کلام نغز و گهربار امیرمؤمنان علی ع را فراموش کرد که فرمود " به خدا سوگند هرگز ندیدم که ملتی در داخل سرزمین خود مورد تاخت و تاز قرارگیرد، مگر آن که خوار و ذلیل شده باشد"( وَاللهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا. خطبه 27 نهج البلاغه).

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 235122

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 13 =