من خواب دیدهام که مهمان آمده است
«وپلک چشمم هی میپرد»
و پشت گوش چپم هی میخارد!
و تیغه بینی ام، دور از جان شما باشد،
سوزن سوزن میگردد
و معاون رئیس جمهوری آمریکا بمیرد
«اگر دروغ بگویم»
من خواب این مهمان را
«وقتی که خواب نبودم، دیدهام»
مهمان آمده است
مهمان آمده است
یکی دیگر
و یکی دیگرتر!
کسی که مثل مهمانهای قبلی نیست، ای عیال
مثل دایی نیست که دو هفته و اندی
کنگر خورد
و لنگر انداخت
مثل خاله نیست
که بعد از سه هفته و یک روز
با قهر زد به چاک
من خواب دیدهام، مهمانی آمده است
که از جنگ زرگری ما نیز
با کش نیست
و از نق نق کمیساریای عالی منزل
یعنی، بنده و جنابعالی
ساسش نمیگزد!
هیهات از ککش!
و هرچه کفشهایش را جفت کنی و در آن نمکبپاشی،
نخواهد رفت
و میتواند شگرد تازهما را
اندر فواید دک کردن
از دور بخواند
و میتواند حتی هزار «پپسی» را بیآن که اخم به ابرو بیاورد
آرام آرام بنوشد!
و میتواند کاری کند که مش حسن بقال
دوباره نام مرا جزو «نسیهبرها» بنگارد.
کسی که حالا حالاها
«چترش»! را پهن کرده است
و هی میگوید:
خربزههای شهر شما شیرین است
و دوست دارد اسم بچهاش را
در مدرسه غیر انتفاعی هم بنویسیم
و آدرس دانشگاه آزاد را هم از من میگیرد
«و من چقدر دلم میخواهد»
که گیسهای چنین مهمانیرا
دانه دانه بچینم!
چرا هیچکس کاری نمیکند که آن کسی که به خواب من آمده است روز «رفتنش» را «جلو» بیندازد؟!
گل آقا. شماره 90. تابستان 1371
6060
نظر شما