چكیده:
«جهانیگرایی»، پدیدهای جدّی، جاری و فراگستر در عرصه كنونی و دهههای فراروی است. در رهیافتهای اسلامی ـ قرآنی، روایی و علمی ـ سیاسی، سه گونه جهانگرایی وجود دارد: یكی جهانگرایی راستین و كامل هم مادّی و هم معنوی و اعمّ از توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و اجتماعی و تعالی فرهنگی و انسانی؛ دیگری جهانیگرایی ناقص و نارسا و صرفاً اقتصادی و تك ساحتی، و سوم جهانیگرایی كاذب و سلطه جویانه و تنازعی. برخی شباهتهای هر چند ظاهری، میان جهانگرایی مهدوی و جهانیگرایی جاری، سبب برخی مباحث مقایسهای و تطبیقی در این زمینهها شده است.
با جهانیگرایی مهدوی و نگرش و گرایش آن به قدر امكان فهم، توان و به تناسب مقتضیات حاضر و فراروی، در جهان معاصر میتوان از فرصتهای جهانی و جهانگرایی، در حدّ ممكن بهره برد و تهدیدهای آنها را كاهش داد. ارتقای كارآمدی علمی و عملی جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان و فرهیختگان جهان به ویژه ارتباطات، تبادلات و سازماندهی متناسب آنان، با آگاهی هرچه بیشتر بر گزینه جهانیگرایی مهدوی و نقّادی بهینه جهانیگراییهای غیرمهدوی میسّر بوده، در ارتقا و استقرار جهانیگرایی مهدوی و حقیقی كارساز خواهد شد.
كلمات كلیدی: آسیبشناسی، آسیبها، مهدویت، جهانیگرایی، جهانیشدن، جهانیسازی.
پیشدرآمد
پیشرفت و گسترش جهانی و جهش تكنولوژیك دانش فنی، ابزاری و صنعتی، به سان هر فرایند دیگر، یك سری فرصتهای بس خطیر و سرنوشتساز و یك سری تهدیدهای بس خطرناك و ویرانگر را فراهم كرده و فراروی جامعه جهانی، جهان اسلام و ایران اسلامی قرار داده است. سازندگی و كسب مادّی، از سویی، و تخریب، قدرت تهدیدكنندگی و سلب آرامش معنوی و روحی از دیگر سوی، از اركان اصلی این فرصتها و تهدیدها است. به ویژه تحوّل شگفتانگیز، انفجاری و انقلابگونه در بخش فنآوری و شبكه جهانی ارتباطات، اطّلاعات، تبادلات و از جمله تولید، ترابری و حمل و نقل و سهولت، سرعت و شدّت بسیار فزاینده و بلكه دم افزون این جریانهای جهانی، زمینه همگرایی جهانی را به مراتب بیش از پیش فراهم ساخته است.
همین جریان همگرایی جهانی نیز به سان هر پدیده و جریان سیاسی و اجتماعی دیگر، باز فرصتها و تهدیدهای خاص خود را در بر دارد و پیامدهای خود را در پی خواهد داشت؛ امّا مسلّم است كه این شرایط، جهانیگرایی را از آرزو، به امیدی دست یافتنی؛ از گزینه و فضیلت، به گزیر و ضرورت اجتناب ناپذیر، و از آرمان دورنما، به عمل و تحقّق، سخت نزدیك و نزدیكتر ساخته است و میسازد؛ فرایندی كه تمام بخشها، اركان و نهادها و حتّی نیروهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی جهانی، ملتها و دولتها را تحت تأثیر و حتی تحت شعاع خود قرار داده و بیش از پیش قرار خواهد داد. خیلی غیرطبیعی نیست كه برداشتها و انگیزههای متفاوت و گاه متعارضی در پیگیری پرسه و بلكه پروژه و طرح جهانیگرایی، شكل گرفته و در جریان باشند؛ نگرشها و گرایشهایی در طیف و پیوستاری از اشكال گوناگون همگرایی جهانی؛ از همكاری جهانی، در حدّ میانه و وسط، همبستگی جهانی تا سر حدّ پیوستگی جهانی در طرف مثبت و حتّی وابستگی جهانی تا حدّ ادغام و همگونگی و یك شكلسازی جهانی، در طرف دیگر و منفی.
بر این اساس، مهمترین راهبردهای جهانیگرایی سه گونه است:
1- جهانگرایی حقیقی و همه جانبه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی؛
2- جهانگرایی ناقص و نارسا و ناتمام یا تك ساحتی و صرفاً اقتصادی و در نتیجه ظاهری و پنداری؛
3- جهانگرایی متناقض، ناسازوار، تنازعی و در نتیجه كاذب، توهّمی و دروغین.[1]
بدین ترتیب، اكنون سه گونه جهانیگرایی در قالب سه راهبرد جهانی، به گونه آمیخته درهم و ناموزون در جریان است.[2]
یكم. راهبرد جهانیگرایی حقیقی(Globalism) كه ماهیتی فرهنگی دارد و خواهان و در پی همبستگی جهانی است. این جریان بیشتر مطلوب فرهیختگان جهان، و معتقَد و مدّعای جامعه مدنی جهانی یا مدینه عظما در اصطلاح فارابی و حتّی جمهوری جهانی است. طرح گفتوگوی تمدّنهای ایران، استقبال و اتّفاق آرای جهانی بهویژه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مبیّن مقبولیت و مشروعیت زمینهای و فراگیر آن است. این راهبرد صرفاً انتخاب نبوده؛ بلكه نیاز جدّی و جهانی است؛ هر چند ممكن است تا حدود بسیاری این راهبرد؛ آرمانی، ایدهآلیستی، خیالپردازانه و دست نایافتنی به نظر آید یا این گونه گفته و تبلیغ شود.
صد البتّه، این گرایش، ضمن این كه دشمنان جدّی داشته و دشمنیهای لجوجانه؛ هم قدرتطلبان جهانی و هم منفعتطلبان بینالمللی و به ویژه صهیونیسم جهانی را به صورت برآمد این دو جریان، رو در روی خویش دارد، تشكّل و سازماندهی شبكهای جهانی طرفداران آن كه كم هم نیستند میتواند احتمال و درصد تأثیرگذاری و توفیقات آن را افزایش دهد. تقویت و قوام گرفتن گروههای روشنفكری و فرهیختگی، نهادهای مدنی و از جمله نیروها و نهادهای دینی از قبیل «NGO» گروههای اجتماعی و سازماندهی شبكهای و جهانی آنها میتواند بسترساز این جریان و تحقّقبخش هر چه بیشتر این راهبرد باشد. این گرایش به سبب تأكید بر ساحت معنوی، تمدّنی و فرهنگی و فرهیختگی، افزون بر ساحت اقتصادی و توسعه مادّی، بیشتر «جهانیگرایی حقیقی» به شمار میرود. میتوان حقیقت جهانیگرایی را «جهانداری» و جهانسازی حقیقی دانست.
دوم. راهبرد جهانیشدن (Globality)كه ماهیتی اقتصادی دارد و خواهان و در پی همكاری جهانی است. این جریان، بیشتر مطلوب اقتصادیان و فن سالاران و سرمایهداران جهانی، و معتقَد و مدعای جامعه اقتصادی جهانی یا بازار جهانی آزاد سرمایه، كار و كالا و احیاناً نیروهای كار است. جهانیشدن، آمیختهای از جریانهای غیرارادی و ارادی بوده و خواهان گونهای تقسیم كار و منابع جهانی، نظام كار جهانی و تبادلات آزاد جهانی بر اساس مزیتهای نسبی مناطق است. این گرایش به سبب تأكید صرف بر ساحت مادّی، اقتصادی و توسعهای و نیز به مناسبت توسعه ابزاری و عدم اهتمام به ساحت معنوی، در نتیجه جزنگر و ظاهرگرا و بنابراین جهانگرایی پنداری یا ظنّی شمرده میشود. انریكوداسال، آن را بازاریسازی و انحصارگرایی بازار نام برده كه جریانی كاملاً غیراخلاقی، غیرانسانی و ارزشزدایی شده، بلكه ضدّارزشی و ضدّاخلاقی است.
سوم. راهبرد جهانیسازی(Globalization) آمریكایی كه ماهیتی سیاسی دارد و خواهان و در پی سلطه، انحصارگرایی و یكّهتازی و وابستگی جهانی است؛ جهانی وابسته و وابستگی جهانی به كانون قدرت جهانی یعنی آمریكا در جایگاه رأس هرم قدرت. این جریان بیشتر مطلوب قدرتگرایان و تنازعگران در صحنه جهانی و در عرصه بینالمللی و در رأس آنها آمریكا و نومحافظهكاران حاكم بر آن است. اینان معتقد و مدّعی جامعه جهانی تكقطبی و سرمایهسالارانه با سلسله مراتب قدرت و سلطهاند. این گرایش به همین سبب و به سبب استفاده از شیوهها و ابزار نو تحمیق علمی و فرهنگی، تطمیع اقتصادی و تكنولوژیكی به اشكال نو و تحت عناوین كمكها، همكاریهای مشترك و تبادلات، به ویژه تهدید و ارعاب نظامی و امنیتی و براندازی یا اشغالگری و تجزیه كشورها و دولتها، تنازعی و توهمی به شمار میآید؛ به ویژه كه از حیث نظری نیز به گونهای سوفیسم، نیهیلیسم و نسبتانگاری نیازمند بوده، آن را ترویج میدهد؛[3]
به همین سببها، برخی همانند والراشتاین، دان دریج و لستی، با نگاهی بدبینانه یا پسی میستی، جهانیسازی را اقتصادیسازی جهان و استثمارگری ـ استثمار شوندگی جهانی میدانند؛ چرا كه نظریه آنان به جوهره هژمونیك، تنازعی و هابسی- داروینیستی این فرابرد معطوف شده است؛ فرایندی كه در حقیقت، داروینیسم جهانی را ترویج میكند. نظریه سیاست قدرت مورگنتا، نظریه و بلكه راهبرد و دكترین تنازع تمدنهای هانتیگتون، سیاست جنگ صلیبیهای همان نومحافظهكاران آمریكایی، اشغال، یكّهتازی، یك جانبهگرایی، میلیتاریسم، نظامیگری آنها تحت عنوان مبارزه با تروریسم، از جمله آثار و عوامل تحقّق آن است. كتاب و در حقیقت نظریه و راهبرد ثروت ملل آدام اسمیت، فیلسوف و اقتصاد سیاسیدان قرن نوزدهم، چه بسا زیرساخت نظری این راهبرد و رهیافت آن باشد. پولانی، اسكات گری، هوتن و فركلا نیز از این فرابرد جهانیسازی، غربیسازی، آمریكاییسازی، و گاه نئوامپریالیسم در قالب نظام نو تك قطبی دهكده جهانی یاد كرده اند.[4]
جهانیگرایی مهدوی؛ حدّ اعلا، كامل و كارآمد جهانیگرایی حقیقی و یقینی، و جهانیگرایی(حقیقی) جاری؛ حدّ نسبی، ممكن و میسّر جهانگرایی مهدوی است. جهانگرایی جاری، بدین ترتیب، به صورت انتظار فعّال، سازنده و پویای انقلابی، چه بسا قادر باشد زمینهساز گرایش هرچه بیشتر بدان بوده، زمینههای تحقّق آن را تسهیل كند. بر این اساس، تبیین هرچه بهتر جهانیگرایی مهدوی، هم در روشنسازی هرچه بیشتر جهانیگرایی جاری و فراروی، كمك شایان میكند، چنان كه در روشنگری نقاط قوّت و ضعف و نیز فرصتها و تهدیدهای دو جریان اثربخش است. و در مواجهه نقّادانه و فعّال؛ هم با فرایند جهانیشدن اقتصادی و هم با فرابرد جهانیسازی آمریكایی، راهنما و راهگشا خواهد بود. بررسی آسیب شناسانه جهانیگرایی مهدویت، به ویژه آن كه اساساً هم جهانیگرایی پنداری یعنی جهانیشدن و هم جهانیگرایی كاذب و تنازعی یعنی جهانیسازی، به سبب غیر و ضدّحقیقی و یقینی و غیر و حتی ضدّعلمی واقعی بودن آنها، مهمترین آسیبهای سیاسی و اجتماعی مهدویت به شمار میروند؛ بنابراین آسیبشناسی آن، اهمیت و ضرورت دارد.
[5] بر این اساس، تبیین آسیب شناسانه مهدویت به ویژه با عنایت به شباهت ظاهری جهانگرایی مهدوی، جهانیشدن و جهانیسازی، در زمینه به ظاهر جهانی شمولی این سه جریان و راهبرد، صورت میپذیرد. در این رهیافت، جهانگرایی مهدوی، جهانیشدن اقتصادی و جهانیسازی آمریكایی به ترتیب؛ جهانگرایی حقیقی، شبه جهانیگرایی و ضدّجهانیگرایی شمرده میشوند.[6] بر این اساس، یكی از مهمترین شباهتهای مهدویت و فراشد جهانگرایی مهدوی، با فرایند جهانیشدن و فرابرد جهانیسازی، همان ویژگی جهانگستری و جهانشمولی آنها است. توسعه فنآوری و شبكه جهانی ارتباطات و اطلاع رسانی نیز همان گونه كه اشاره شد، به این شبهه دامن زده است؛ امّا به طور قطع هم توسعه فنآوری مهدوی، تخریبی نیست و به اصطلاح سبز است، و هم توزیع جهانی آن، غیرعادلانه، تبعیضآمیز و ضدّانسانی نخواهد بود. همچنین جهانگرایی مهدوی همان گونه كه اشاره شد، جهانگستری و جهانشمولی حقیقی، یقینی و جهان دارانه، و جهانیسازی حقیقی است. به تعبیر حكیم فردوسی؛ «جهان گردد آباد با داد او» و نیز
وزان پس جهان یكسر آباد كرد
همه روی گیتی پر از داد كرد(فردوسی)
همگرایی و همبستگی تا حدّ پیوستگی جهانی و جهانگستری، همچنین جهانشمولی در شكل جهانداری بر اساس قسط و عدل، یعنی داد و دهش، اركان و شاخصههای اصلی جهانگرایی مهدوی و حقیقی شمرده میشوند؛ در نتیجه ضدّسلطه و ستم و استثمار و استكبار است؛ بنابراین، جهانگرایی، نه جهانگستری، جهانشمولی و جهانگرایی پنداری، تك ساحتی و صرفاً اقتصادی و شبه جهانگرایی راهبرد جهانیشدن بوده و نه جهانگیری و جهانگرایی توهّمی، تنازعی و جهانخوارانه و در حقیقت، ضدّجهانی راهبرد جهانیسازی است. مواردی كه بر اساس مدل و نمونه جهانگرایی مهدویت و در آسیبشناسی سیاسی و اجتماعی آن، خود، مهمترین آسیبهای دوگانه مهدویتنگری و مهدویتگرایی جهانی و جهانگرایی مهدوی و غیر و ضدّآن به شمار میروند.[7]
درآمد
اوّل. آسیبشناسی جهانی پیشامهدوی در فراگفتمان اسلامی
در فراگفتمان اسلامی، دین اسلام، عبارت از مكتب مدنی، مردمی و متكامل نهایی الهی است. دینی مدنی كه از آدم و با خلافت و مدنیت او آغاز شده و تا نظریه و نظام علمی و عملی نمونه اعلای نبوی، در صدر اسلام فرا آمده است. این مكتب و فرایند مدنی، بر این اساس و در این جهت تا دولت و جامعه مدنی و سیاسی كامل و جهانی مهدوی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرا خواهد رفت؛ گرچه به سبب انحراف و تحریفی كه در اعتقاد شیعه از جریان سقیفه در صدر اسلام پیش آمده، این فرا رفت دچار تنش شده، با فراز و فرودها و كژ و راستتابیهایی پیش میرود. فرایندی كه با تلاش و تدابیر انسانی از سویی و با جلب توفیق الهی از دیگر سو، قابل تحقّق و دست یافتنی یا آمدنی و بلكه آوردنی است. اكنون جامعه بشری در مرحلهای از این فرایند تاریخی و جهانی قرار دارد.
آسیبها و آسیبشناسی جهانی، و فراشد جهانیگرایی، فرایند جهانیشدن و فرابرد جهانیسازی نیز به مراحل فرود و كژتابیهای سیر و ساختار این فرایند مربوط است. در این سیر و ساختار، فرایند تك ساحتی جهانیشدن اقتصادی و فرابرد هژمونیك تنازعی و سلطهگرایانه اقتصادیسازی جهان و آمریكاییسازی آن، از مهمترین آسیبهای سیاسی و اجتماعی جهانی و جهانیگرایی راستین یعنی فراشد مهدویت به شمار میروند. به تعبیری دیگر، در گفتمان اسلامی، جهانیشدن اقتصادی لازم است؛ امّا تك ساحتی و نارسا است؛ چنان كه در این گفتمان، جهانیسازی سلطهگرانه و استكباری از نوع آمریكایی و حتّی اقتصادیسازی جهان از نوع سیطره تفكّر و رویكرد انحصاری و تنازعی بازاری، خطرناك و زیانبار است؛ در نتیجه، هر دوی این رهیافتها، از آسیبهای سیاسی و اجتماعی هدایت و مهدویت و رهیافت جهانگرایی آن تلقّی میشوند؛ چنان كه توسعه فنآوری و عمران، اساسی و مثبت بوده، امّا در حدّ ضرورت و سازندگی، نه به قیمت تخریب و تهدیدهای روزافزون از جمله نابودی محیط زیست طبیعی و تزلزل محیط زیست فرهنگی انسان، آن گونه كه امروزه و به صورتی فزاینده در جریان است.
گفتمان اسلامی، كه در حقیقت در بر دارنده نظام نظریه علمی و عملی راهبردی مهدویت، و به صورت بنیادین، فراگیر یعنی هم شامل و هم مانع و نیز به شكلی سازمند و هدفمند، به طرح و تبیین تاریخی و ساختار جهانی مهدویت پرداخته است، هم یك بعدی و تك ساحتی صرفاً مادّی و اقتصادی بودن فرایند جهانیشدن را بر نمیتابد و به سبب غفلت این فرایند از ساحت معنوی حیات و هستی انسانی، تحت عناوین ظلم به نفس و به بعد متعالی و حقیقی انسان و زندگی اجتماعی و سیاسی، به صورت كامل تأیید نمیكند و آن را گمراهی، فساد یا تباهی و در نتیجه تنگنایی در زندگی، و سرانجام آسیب سیاسی و اجتماعی جوامع و جهان میداند؛ بدین سبب، هرگونه دغدغه و به ویژه داعیه جهانی در این زمینه را مانع سیر تحقّق درست و بهینه مهدویت و جهانگرایی حقیقی، كامل و كارامد قلمداد میسازد؛ چنان كه همچنین فرابرد تنازعی، هژمونیك و سلطهطلبانه استكباری از نوع غربیسازی و آمریكاییسازی از جمله با سیاستها و حركات یك جانبه گرایانه و یكّه تازانه نو محافظهكارانه، به گونه جاری یعنی آمریكایی را نیز آسیب دانسته، بر نمیتابد؛ چرا كه آن را عامل سیر قهقرایی و واپسگرایی مهدویت حقیقی و یقینی تلقّی میكند؛ زیرا این فرابرد، همان عامل تحریف و انحراف و سبب بازدارندگی از سیر حركت متعادل و متعالی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهانی شمرده میشود.
فرا گفتمان اسلامی، به یك اعتبار به ترتیب از گفتمانها و رهیافتهای قرآنی، روایی و علمی به معنای اعم تشكیل شده است؛ چنان كه فراگفتمان اسلامی به اعتباری دیگر از اوّل، گفتمان و رهیافت عقلانی، فلسفی و عقلانی، و دوم، گفتمان رهیافت وحیانی، دینی و شرعی و سوم، گفتمان و رهیافت علمانی یا علمی تجربی و عرفی سیاسی فراهم آمده است. رهیافت و گفتمان قرآنی، مبانی مهدویت و آسیبهای آن را(گرچه به صورت اجمالی و كلّی)، پیشبینی و حتی پیشگویی میكند. رهیافت و گفتمان روایی، یا سنّت معصوم، تفسیر، تفصیل و تطبیق عینی و عملی مبانی و اصول مهدویت و آسیبهای آن را بر عهده داشته و به صورت كامل و فراگیری به انجام رسانده است و میرساند.
رهیافت و گفتمان علمی، اعم از گفتمانها یا خُرده گفتمانهای فلسفی سیاسی، علمی تجربی سیاسی و از جمله ریز گفتمان روانكاوی، روانشناسی و انسانشناسانه سیاسی و خرده گفتمان جامعهشناسی سیاسی و حتّی گفتمان عملی و فنّی یا سیاستگذاری عمومی و حتّی ریز گفتمان فلسفی تاریخ سیاسی با تاریخنگری و تاریخگرایی سیاسی است. گرایش علمی سیاسی بدین ترتیب به توضیح و تا حدودی و به صورت احتمالی، به پیشبینی اصول، ساز و كارها و راهبردهای مهدویت پرداخته، آسیبهای مهدوی، در دوران غیبت و انتظار را، كشف و نمودار ساخته، به كار میگیرد.
رهیافت و گفتمان عقلی، فلسفی و استدلالی از جمله كشفی و ذوقی سیاسی، اصل ضرورت، غایت و علّت غایی هدایت و مهدویت و نیز مبادی و آثار آن را به صورت فطری، ولی كاملاً اجمالی و كلّی در مییابد؛ چنان كه این گفتمان در تبیین داشتهها، دریافتهها و ادراكات عقلی و فطری، نیازمند تفسیر، تفصیل و تطبیق وحیانی، شرعی و دینی بوده و در نمودن راهبردها و ساز و كارهای عملی و عینی نیز، نیازمند گفتمان علمی و عملی است. بر این سیاق، مهمترین هنجارهای سیاسی و اجتماعی، همانند اصل ضرورت و ایجاد امنیت، عدالت، نظم، آزادی، ثبات، امانت، وحدت و همگرایی و مانند اینها تا سر حدّ جهانیگرایی را عقل به صورت فطری و در قالب اولیّات و ضروریات عقلی درك، و فلسفه سیاسی و حكمت مدنی آن را طرح و تنظیم میكند؛ چنان كه به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) این هنجارها را عقل و حكمت سیاسی به صورت اصیل در مییابد؛ چنان كه عقل و حكمت سیاسی نیز مهمترین نابهنجاریها یا آسیبهای مربوطه را به صورت تبعی درك میكند و ضرورت رفع آنها را بایسته و شایسته دانسته، میطلبد.
همچون درك عدم ضرورت و بلكه ضرورت عدم نابهنجاریها و آسیبهایی به سان ناامنی، بیثباتی، ناپایداری، بیعدالتی، بینظمی و آنارشی یا نظامهای نامتعادل و نامتعالی یعنی تك ساحتی و تنازع خیز، جبر و عدم آزادی، كه فطری تبعی هستند. گفتمان دینی، شرعی و وحیانی، به یك اعتبار، به تبیین حدود، مفاهیم و تعاریف این هنجارها و نابهنجاریها یا آسیبها و روابط، مؤثرات، آثار و نیز زمینههای ظهور و بروز، شدت یا ضعف، سرعت یا كندی و افزایش یا كاهش هر یك از اینها، گروههای آنها و نظام كلّی هنجارها و نیز نابهنجاریها و آسیبها، علل و عوامل و نیز آثار و تبعات آنها و پیشبینیها، پیشگوییها و پیشگیریهای آن میپردازد. همچنان كه آدمی با داشتههای فطری، عقلی و خدادادی، دادههای اطلاعاتی وحیانی، اعمّ از قرآنی و روایی و با كمك تجارب علمی و علم تجربی سیاسی و تاریخی خویش، از نابهنجاریها و آسیب روی برتافته، به نظام هنجارهای هدایت و مهدویت میگراید.
دوم. آسیبشناسی و آسیبهای جهانیگرایی غیر و ضدّمهدویت
آسیبشناسی و آسیبهای جهانگراییهای غیر و ضدّمهدویت یا جهانیشدن اقتصادی و جهانیسازی نوع آمریكایی، در گفتمان اسلامی، اعمّ از رهیافتهای قرآنی، روایی و علمی سیاسی به ترتیب ذیل هستند:
الف- آسیبشناسی و آسیبهای جهانی پیشامهدوی در رهیافت قرآنی
در فراگفتمان اسلامی كه اسلام، مكتب مدنی و نهایی الهی بوده، در بردارنده نظریه و نظام سیاسی كامل و كارامد، انسانی و متعالی، جهانی و تاریخی است؛ نظریه و نظامی متكامل كه از آدم و در برد خانوادگی آغاز و تا پیامبرخاتم(ص) و در برد امت اسلامی فراگسترده شده است؛ فرایندی كه تا ظهور و حاكمیت امام خاتم ـ عجل الله تعالی فرجه ـ و جهانگستری آن پیش خواهد رفت. در این گفتمان، قرآن، كتاب مكتب مدنی اسلام به شمار میرود. قرآن از همان ابتدا، یعنی در سوره مباركه حمد كه با عنوان فاتحه الكتاب، امّ الكتاب و اساس الكتاب و حتّی سبع المثانی، به مثابه پیش درآمد و مدخل قرآن، گزیده و فهرست قرآن، اساس و چهارچوبه موضوعی قرآن و نقاط عطف و سیر و تحولات محتوایی قرآن و تكامل تاریخی و جهانی تمدن و فرهنگ بشر تا سر حدّ نهایی، شمرده میشود، زیرساخت راهبردی هدایت و مهدویت راستین را نشان داده است؛ یعنی صراط مستقیم راه راست، میانه، متعادل و متعالی یعنی تعالی بخش را بر نموده است. بر این اساس، یكی، «مغضوبین»، ستمگران و زورگویان را كه نماد غصب و غضب، یا خشم و خشونت حیوانی و درندگی طبیعت غریزی بشر، و افراد بشر شمرده میشوند، رو در رو و ضدّهدایت، راستی و استقامت معرّفی میكند. موضوعی كه در تعبیر فیلسوفان و دانشمندان اسلامی از آن به بدراهی و بیراهی یا مدن و سیاست فاسقه تعبیر میشود. دیگری، «ضالّین» كه نماد گمراهی، گمگشتگی و كژتابی یا كجراهی غیرفاضله بوده و سیر و سیاست غیرراستین یا غیرمستقیم و غیرمهدویتگرایی به شمار میروند.
بدین ترتیب، هر دو نماد، نمودار و نتیجه جهل و جهالت اعمّ از نادانی و ناآگاهی و ناشی از به خود واگذاشتگی یا احساس آن هستند. مهمترین مواردی كه از آنها تعبیر به مدن، سیاست، اجتماعات مدنی دولت و نهادهای مدنی جاهله و نادان، غیرعلمی و فاقد مبانی نظریه و نظام سیاسی استوار، سازوار و به سامان شده است(فارابی، 1358: ص168 ـ 207). براساس این مبنا و با این مدل، در رهیافت قرآنی، هم فرآیند جهانیشدن تك ساحتی مادّی و ابزاری و صرفاً اقتصادی، جهانینگری و جهانیگرایی ناقص و نارسا یا كژتاب و ضالّه یعنی گمراه به شمار میرود و هم فرابرد جهانیسازی تك قطبی، یك جانبهگرا و یكّهتازانه استكباری و سیطرهطلبانه جهانی صرفاً آمریكایی و میلیتاریستی نومحافظهكارانه و نئولیبرالی، جهانینگری و جهانیگرایی ناسازوار و تنازعی و تنازع خیز بوده و بدراه و بیراهه یا فاسقه یعنی ضدّمهدویت راستین، ضدّالهی و ضدّاسلامی و در نتیجه قهقرایی است. صهیونیسم، نئوصهیونیسم و صهیونیسم مسیحی نیز در این جهت قلمداد میشوند.(ر.ك: هال سل، 1377).
قرآن در ادامه و طیّ سوره بقره، یكی فساد یعنی تباهی و دیگری خونریزی یعنی سلطهگری و جنگ افروزی در زمین را از زبان ملائكه در محضر الهی كه خلافت آدم بر زمین را اعلام فرمود، به صورت دو نا بهنجاری اصلی در آینده بشر عرضه میدارند. پیشبینیهایی كه از طبیعت مادّی انسان ناشی و نتیجه میشوند. خداوند با توجّه به ظرفیت والای انسان و چه بسا با عنایت به مرحله مهدوی و انسانیت انسان، ضمن اعلام «انی اعلم مالاتعلمون»(بقره(2): 30)، عملاً حق و برتری جهات برتر انسان و جامعه و جهان انسانی را در مقابل این نابهنجاریهای دوگانه مطرح میسازد؛ نابهنجاریهایی كه به سان اركان باطل، گذرا است، و خداوند، ناپایداری و مغلوبیت آنها را در مقابل حق، هدایت، صراط مستقیم پیشبینی، و شكست نهاییشان را در برابر راه راستین، تسبیح و تقدیس الهی پیشگویی میكند.
ذات الهی با این روش، این جریانها و سرنوشت نهایی آنها را بدین ترتیب، یعنی آن گونه كه در فراشد مهدویت و نظریه و نظام راهبردی سیاسی و مدنی مهدوی موضوعیت دارد، گوشزد كرده، مورد تأكید قرار میدهد. قرآن در ادامه و طی سایر آیات و سورهها، ضمن تبیین و تفصیل این راهبردهای سه گانه هدایت، بدراهی و كژراهی یا گمراهی، عموماً و به ویژه در سطح جهانی، هدایت و مهدویت را نعمت و سبب رستگاری دو سرای خوانده و آن دو را یكی فساد و دیگری فسق دانسته و آنها را یكی سبب ایجاد و افزایش حزن و افسردگی و اضطرار میداند كه به زندگی و معیشت ضیق یا تنگی و احساس تنگنایی میانجامد. دیگری نیز مسبب ایجاد و گسترش خوف و ترس و وحشت، یعنی اضطراب و ترور و نیز بیثباتی و ناامنی، جنگ، تبعیض و سرانجام اختناق و استبداد تا سر حدّ جهانی قلمداد میشود؛ جریانی كه ره سوی انحطاط برده و عاقبت به زندگی و معیشت ضنك یا تنازع، تسلّط، تعارض و هژمونی در زندگی، روابط و ساختارهای داخلی، ملّی، خارجی، بین المللی و جهانی و در تمام بخشهای اقتصادی سیاسی و فرهنگی میانجامد (بقره (2): 38)[8]
قرآن در همین جهت، جریان یهودیت را رو در روی جریان اسلام، اسلامیت و اسلامی، به صورت دو جریان اصلی و عمده ستیزش سازشناپذیر تاریخی و جهانی به میان میآورد.[9] دو نزاعی كه خواه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، چه به صورت آشكار یا پنهانی و حتّی سِرّی، خواه به شكل اقتصادی یا فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی، تا ظهور و پیروزی انقلاب نهایی اسلام و شكست واپسین و ریشهای یهودیت، همواره ادامه و كمابیش با شدّت و ضعف جریان داشته است و خواهد داشت؛ همانگونه كه میتوان به راحتی نشان داد به ویژه، صهیونیسم سیاسی پشتوانه فرابرد جهانیسازی یكّهتازی آمریكایی و حتّی به سان پیشینه فرایند جهانیشدن اقتصادی و بازاری شمرده میشود؛ یعنی مجامع صهیونیسم جهانی، غالباً یا نوعاً در عقبه؛ هم جهانیسازی سرمایهسالاری و سرمایهسالاریسازی جهانی، هم عقبه جهانیشدن سرمایهداری و سرمایهداری جهانی، پنهان بوده، آنها را خط داده و بدینسان فعالیت میكند(ر.ك: هال سل، 1377). آیا ممكن است دجال و خر و آونگ آن و نیز مدفوع آن كه در روایات آخرزمان آمدهاند، همین نظریهها، نظامها و دولتهای پر زرق و برق مادّی و ابزارهای گوناگون آنها از جمله فنآوریهای ارتباطی، اطلاعاتی و تبادلی و مانند اینها باشند؟ مواردی كه به تعبیر فارابی، به سان پارچه و پیراهنی رنگین، افكار و قلوب ظاهر بینان، عوام و خواص را هر یك به نحوی و از طریقی به خود جذب و جلب كرده و مفتون و پیرو خود میسازد(فارابی، 1358: ص 192).
این میتواند خود یك فرضیه بسیار مطرح در این زمینه باشد. آیا ممكن است به صحنه آمدن و حاكمیت هر صاحب ادعایی، همانگونه كه در روایت آمده است، همان مطرح شدن هر اسم و ایسم و مكتبی از جمله سوسیالیسم، كمونیسم و ماركسیم و متقابلاً لیبرالیسم و كاپیتالیسم و مانند اینها بوده باشد كه با ظهور و بروز بحرانها و بحرانزاییها و بحرانفزاییهای آنها، از صحنه خارج میشوند؟ همانسان كه هم اكنون این جریانها، به فروپاشی چپ، و به گرفتاری تا سر حدّ بن بست راست كشیده شده است، در چالش نهیلیسم و پوچانگاری یا چشمانداز یا استبداد جهانی و یا آنارشی و هرج و مرج جهانی، منجر شده و میشود. شكست و انسدادی تا بدانجا كه دیگر هیچ فرد یا گروه صاحب نظریه یا مدّعی عملی، معتقد نبوده و مردم نیز بدانها امید نداشته باشند كه آنها قادر به تأسیس نظام و دولت جهانی، با تضمین وحدت، امنیت، اثبات، عدالت توامان با آزادی هستند و میتوانند توسعه متعادل و متعالی جهانی را بدون كمترین تبعیض، ناسازواری، نارسایی و ناروایی، تامین كنند.
ب- آسیبشناسی و آسیبهای جهانی پیشامهدوی در رهیافت و گفتمان روایی
مقصود از روایت، سنّت معصومان و اعمّ از سنّت قولی، تقریری و عملی آن بزرگواران است. خواه شخص پیامبر(ص) و حتّی دیگر انبیای پیشین الهی و به ویژه دانیال نبی حضرت عیسی(ع)، كه دارای نصوص و گفتههای مفصّلتر، مشخّصتر و جامعتری در زمینه پیشگویی مهدویت و از جمله انتظار و به ویژه آسیبهای موعودنگری و هدایت، مهدویت و مهدیگرایی عمومی و موعود در دوران پیشامهدوی هستند. در روایات اسلامی، به طور گسترده به تفسیر و تبیین نظر مبانی و مفاهیم مهدوی و آسیبهای آن پرداختهاند و در مقام تطبیق عینی و عملی، مصادیق كلّی یا بارز آن را به گونهای كاملاً مبسوط و مشروح نشان داده و باز كردهاند تا جایی كه میتوان ادّعا كرد نظریه نظام راهبردی مهدویت و از جمله آسیبشناسی و آسیبهای آن را به صورت مفصل و كامل و چه بسا با نشانههای عینی در اختیار داریم. روایت «یملاء الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا».[10]
از حیث كمّی، بیشترین سهم را میان روایات اسلامی در زمینه مهدویت به خود اختصاص میدهد. بدین ترتیب به نظر میآید در قرائت روایی، ظلم و جور، برترین، بیشترین و فراگیرترین آسیبهای دوران غیبت در فرایند موعودنگری و مهدویتگرایی بوده؛ چنان كه قسط و عدل، به صورت جایگزین آنها، برترین هنجارها در جهانگرایی مهدوی شمرده میشوند. دیگر آسیبها و نابهنجاریها یا علل، عوامل، زمینهها و شرایط این آسیبهای دوگانه بوده یا اجزا، نشانهها، نمودها و نیز آثار و پیامدهای آن دو به شمار میروند. بدین ترتیب یك جور به معنای ستم و تعدی و نیز سلطه و زورگویی در جهان پیشامهدوی را میتوان برترین شاخصه جهانیسازی آمریكایی امروزین دانست؛ چنان كه دیگری یعنی ظلم به نفس و به ساحت متعالی انسان، هستی، زندگی و سیاست به معنای فساد، تباهی، گمراهی و عدم عدالت و اعتدال و عدم رعایت توازن و تناسب میان ساحات مادّی و معنوی را برترین شاخصه جهانیشدن اقتصادی قلمداد كرد؛ چرا كه تعلّل و عدم رعایت حدود و ساحت الهی انسان، اولویت، بهای بیش از اندازه به جهات مادّی و اصالت مادّی، اقتصادی و جسمانی یا همان ماتریالیسم، یوتیلیتاریانیسم یا منفعتخواهی و سود و سوداطلبی و هدونیسم یا لذّتجویی مدرنیستی و لیبرالیستی در این راهبرد، همچنین سكولاریسم و لائیسم یا جدایی دین از سیاست و سیاستزدگی دنیایی و مادّیگرایانه ناشی از آن، مهمترین مواردی بوده كه جهانیشدن اقتصادی مدّعی و مروّج آن است یا اینها از استلزامات و نیز عواقب آن به شمار میروند. جهات مثبت و قابل استفاده رهیافت جهانیشدن اقتصاد، همان توسعه ابزاری و اقتصادی است. حال این كه جهات قابل توجّه رهیافت جهانیسازی، در صورت امكان، زیر ساخت سخت افرازانه و شبكه جهانی آن ممكن است باشد.
ج- آسیبشناسی و آسیبهای جهانی پیشامهدوی در رهیافت علمی سیاسی
آسیبشناسی و آسیبهای جهانی پیشامهدوی، در رهیافت علمی و نظری بر اساس، در جهت و در حدّ توجیه و تكمیل علمی پدیده مهدویت و آسیبهای آن و نمودن ساز و كارها و روشها یا راهبردهای عملی، عینی و تحقّق واقعی و خارجی آنها است. رهیافت علمی مهدویت پژوهی و آسیبشناسی و آسیبهای جهانی پیشامهدوی، خود ممكن است با راهبردهای فلسفی سیاسی خواه نظری و عملی صورت گیرد یا با راهبرد فقهی سیاسی و در حدّ تبیین احكام وحدود حقوقی و وظایف و تكالیف همگانی نیروها و نهادهای مدنی، مردمی و سیاسی انجام پذیرد. همچنین امكان دارد با راهبرد علمی به معنای خاص، یعنی علمی تجربی و تجربی علمی سیاسی عملی شود؛ به ویژه این فرایند خواه در حدّ علمی ـ انسانی ـ سیاسی یا در حدّ علمی ـ اجتماعی ـ سیاسی قابل تحقیق و بررسی است. فرایند جهانیشدن اقتصادی، فرابرد جهانیسازی آمریكایی و فراشد جهانیگرایی مهدوی، همچنین با راهبرد سیاستگذاری عمومی نیز قابل تحقیق و قابل ترسیم است. رهیافت علمی سیاسی مهدویت و آسیبشناسی و آسیبهای جهانی پیشامهدوی، به ویژه در حوزه اندیشگی فیلسوفان، فیلسوفان سیاسی، فیلسوفان تاریخ و تمدّن، برجستگی خاصی دارد. تاین بی، ویل دورانت، سوروكین، یاسپرس و حتّی ماركس در غرب مدرن با نوعی تاریخنگری و تاریخگرایی و از آن فراتر با نوعی آیندهنگری و موعودگرایی، بدین مهم توجّه كردهاند(یاسپرس، 1364).
برخی همانند شوپنهار، اشپنگلر و نیچه كه با گونهای بدبینی به حال و آینده جهان به ویژه غرب مدرنیستی و مدرنیسم غربی اعمّ از شاخه سوسیالیستی و كمونیستی یا شاخه لیبرالیستی و كاپیتالیستی آن پرداختهاند(شوپنهاور)، از سویی و جریاناتی همچون هستیشناسی و اگزیستانسیالیسم كی یركگارد، پدیدارشناسی هوسرلی، بودشناسی معناكاوانه هایدگری، به گونهای دیگر و به صورت نسبی، ضمن شك و انتقاد به بنیادها و باورهای مدرنیسم، به منظور پیجست راه رهایی، به دنبال نظریههای راهگشایی به گمان خویش بودهاند.(داوری، 1378) هر چند جریان غالب این راهبرد در غرب، به پسامدرنیسم فوكویی و به پوچ انگاری نهیلیستی مدرن در غلتیده و خود مزید بر درد و بر علّت شدهاند(ورنو، 1372)؛ امّا برخی سرشاخههای آنها از قبیل لئواشتراوس و به ویژه هانری كربن فرانسوی و برخی سنّتگرایان معاصر همچون شووان، رنه گنون و حتّی سید حسین نصر، با گرایش اسلامی، شیعی و ولایی، تا حد مهدویت راستین و موعود فرا رفته اند(رنه گنون، 1365).
حكیم فارابی، خواجه نصیر، آیت الله نائینی، حضرت امام خمینی(ره) و در این جهت علامه مطهری(ره)، دارای آرای جامع و راهگشایی در زمینه آسیبهای مهدویتنگری و مهدویگرایی در زمان غیبت و انتظار هستند. اینان در نظریه خویش، هر یك به گونهای و از زاویهای خاص به تشریح این آسیبها اعم از تحریف و انحرافها و یا موانع و شبهات و ضدّیتها و اضداد مهدویت راستین میپردازند؛ خواه در سطح و گستره ملّی و به اصطلاح مدنی و خواه در سطح و گستره جهانی و به اصطلاح مدینه عظما یا جامعه جهانی در تعبیر فارابی و خواجه نصیر(فارابی، 1358: ص 136). مدن جاهله ضالّه در تعبیر و نظریه فارابی، به ویژه در مراحل مدن ضروریه، بداله و خست یا ثروت اندوزی و سرمایهداری رفاه و لذّتطلبانه و جهانگستر، همگن جهانیشدن اقتصادی در حال حاضر شمرده میشوند و مراحل شكلگیری آن را برمینمایانند؛ چنان كه مدن جاهله فاسقه به ویژه در مراحل مدن كرامیه، تغلبیه سلطه و استكبارطلبی و جهانگیری و نیز مدن جماعیهی جهانخواری فرا استكباری و سرمایهسالارانه، همگون جهانیسازی آمریكایی كنونی به نظر میآید.
مهمترین مواردی كه خواجه نصیر، در كتاب اخلاق ناصری خویش، از سویی به تشریح آنها میپردازد و از دیگر سوی، انواع سیاستهای سه گانه اعم از یكی، سیاست امامت و هدایت، دیگری سیاست ناقصه به سان سیاست و توسعه تك ساحتی و صرفاً اقتصادی جهانیشدن، و سوم، سیاست سلطهگرانه و سیطرهگرایانه جهانیسازی نوع آمریكایی را ترسیم و روشن میسازد. امام خمینی(ره) نیز با ترسیم و ارائه تقسیمهای سهگانه سیاست، آنها را شامل سیاست انسانی یا الهی و اسلامی، سیاست حیوانی یا مادّی، اقتصادی و طبیعی و سرانجام سیاست شیطانی یا ضدّانسانی، ضدّاسلامی و ضدّالهی میخواند؛ سیاستها و سامانههایی كه به ترتیب بر سیاست مهدویت و هدایت راستین، سیاست جهانیشدن اقتصادی و سیاست جهانیسازی آمریكایی قابل تسرّی و تعمیم بوده و قابل تطبیق هستند.
آیت الله نائینی نیز در كتاب تنبیه الامه و تنزیه المله خویش در قبال نظریات و نظامات ناقصه و نامشروع، ملوكی خواه سرمایهدارانه یا سرمایهسالارانه كه در آن رابطه حاكم، دولت و كانونهای قدرت با مردم و ملتها، به سان رابطه مالك و سرمایه داران با مِلك و مایملك و مملوك زر خرید خویش است، از طرفی نظریه و نظام نهایی و كامل مهدوی را مطرح ساخته، از دیگر سو و در دوران غیبت و انتظار، ضرورت نظریه و نظام قدر متیقن و قدر مقدور اسلامی را به میان میكشد. در نگاه وی، به تناسب میزان فهم و به میزان توان، امكانات و مقتضیات، لازم است، حكومت و نظام قانونی، اسلامی و عادلانه، اجرا شود. معنای آن این است كه ضمن اعلام هرگونه سیاستگرایی و جهانگرایی غیراسلامی و ضدّاسلامی كه به گرایشهای غیرالهی و ضدّالهی و انسانی و نامشروع، معتقَد و مدّعای سیاستگرایی و به تبع آن جهانیگرایی نسبی و به تناسب توان علمی و عملی در زمان غیبت و انتظار است، او آن را زمینه ساز مهدویت و جهانگرایی نهایی، كامل و نیز جهانیسازی حقیقی و یقینی مهدوی میداند. وی بدین ترتیب هرگونه تعلّل و سستی یا نارسایی و كاستی و به ویژه مخالفت و ناسازواری با این فراشد هدایت، اسلامیت، ولایت، مشروعیت و در یك كلام مهدویت را بدترین آسیبها و نابهنجاریها میخواند.
آسیبهایی كه به گمان وی، ناشی از عدم درك و اجرای درست اسلام، جهل، اعمّ از نادانی و به ویژه ناآگاهی مسلمانان و حتّی رهبران آنان به حقوق، رسالت و نیز ارزش و نقش خویش دانسته، آسیبهای استبداد و خودكامگی سیاسی دولت و دولتمردان را از یك سو و عافیتطلبی رهبران مردمی و تودههای مردم را از دیگر سو، ناشی از آنها تلقّی میكند. آسیبهایی كه مسبّب فقر، فساد، فحشا، تبعیض، تفرقه، تنازع و عقب ماندگی مسلمانان و به ویژه شیعیان در آن زمان شمرده میشدند؛ بنابراین در این نگاه، همانگونه كه هم استبداد و هم تك ساحتی بودن سیاست در گستره داخلی پذیرفته نمیشود، با همین قیاس و در همین جهت، جهانیسازی تكقطبی و سلطهطلبانه و نیز جهانیشدن تك ساحتی و رفاهطلبانه را بر نمیتابد. در عین حال، سیاستگرایی و بر همین اساس، جهانیگرایی مهدوی هر چند به صورت نسبی، به تناسب قدر متیقن و قدر مقدور، مورد توجّه وی بوده و به صورت زمینه ساز آمادگی پویا و انقلابی و انتظار مثبت، فعّال و سازنده، مورد تأكید وی تا حضرت امام(ره) و علامه مطهری(ره) است.[11]
برآمد
فرایند جهانیشدن اقتصادی، فرابرد جهانیسازی آمریكایی، از حیث ظاهری و صرفاً در حدّ نگرش جهانی و گرایش به ساختار و شكل جهانی، شبیه به فراشد جهانیگرایی مهدوی و مهدویتنگری و مهدویتگرایی جهانی هستند؛ امّا در حقیقت، ضدّآن بوده؛ بلكه هر دو، مهمترین آسیبهای دوگانه مهدویتگرایی جهانی راستین و جهانیگرایی درستین مهدوی و مهدویت به شمار میروند. به تعبیری دیگر، جهانیشدن شبه جهانیگرایی بوده و جهانیسازی، ضدّجهانیگرایی به شمار میآید. جهانیشدن به سبب تك ساحتی صرفاً مادّی، در پی تحقّق و تأمین سرمایهداری جهانی بوده؛ بدین سبب، عامل تحریف و انحراف و مانع جهانیگرایی مهدویت است و جهانیسازی نیز به سبب تك قطبیگرایی، یك جانبهگری نظامی و مداخلهجویانه هژمونیك، سلطهطلبانه و سیطرهجویانه آمریكایی، ضد جهانیگرایی مهدویت بوده و عامل تخریب، تضعیف و سركوب جهانیگرایی مهدویت خواهد بود.[12]
در مقابل، جهانیگرایی مهدویت و مهدویتگرایی جهانی، با نقد درست مدرنیسم، اعم از شعبه سوسیالیستی، كمونیستی و ماركسیستی آن و نیز شعبه لیبرالیستی، كاپیتالیستی و اندیودوآلیستی آن و با نفی نارسایی و خلا معنویت داخلی و نیز ناسازواری و هژمونی امپریالیستی و استكباری سلطهگرانه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خارجی ذاتی و ضمیری هردوی آنها، روشن و روشنگرتر خواهد بود. در این صورت و با این الگو، به ویژه با نقّادی بهینه جهانیشدن اقتصاد و فرایند آن از یك سو و جهانیسازی آمریكایی و فرابرد آن از دیگر سو میتوان اوّلاً به بهرهبرداری از فرصتهای جهانی، به ویژه در بخش سختافزاری و نیز نرمافزاری توسعه جهانی به خصوص در زمینههای ارتباطات، اطلاعات و تبادلات پرداخت و در عوض، تهدیدهای تك ساحتی جهانیشدن یا تهدیدهای سلطهجویانه آمریكایی را به تعویق انداخت یا به حداقل كاهش داد؛ بلكه آنها را بهانه و فرصتی برای ارتقای كارامدی و انگیزهای برای تجدید، مهندسی مجدّد، تقویت و ارتقای هویت، همبستگی و بهرهوری ایرانی و بینالمللی اسلامی خویش تلقّی كرد و قرار داد.
ثانیاً با عنایت به بحران تا حدّ بنبست خلا معنویت نهیلیسم معرفتی از سویی و بیعدالتی و تبعیض و تروریسم یا ناامنی و بیثباتی و وحشت ناشی از آن از سویی دیگر میتوان با تبیین هرچه بهینهتر نظریه و نظام كامل و كارامد نهایی مهدوی و جهانیگرایی آن، به صورت چشمانداز و نیز با ترسیم و تحقّق هرچه فراتر نظریه و نظام قدر متیقن و قدر مقدور اسلامی، انسانی و مهدوی در دوران غیبت به صورت زمینه ساز انتظار و آمادگی فعّال، پوینده و انقلابی سازنده، به ویژه با ارتقای هرچه بیشتر كارامدی نظام و دولت جمهوری اسلامی ایران كه شاهد عینی و نمونه عملی رهیافت جهانگرایی راستین و مهدوی است، راه برون رفت از چالش جهانی را بازیافت و باز نُمود؛ راه و راهبردی كه در صورت تبیین درست و تحقّق عملی هرچه نزدیكتر آن به نمونه نظری و اصیل نهایی جهانیگرایی مهدویت میتواند در مهدویتگرایی جهانی، سخت كارساز شود. در این صورت میتوان از تمام فرصتهای چالش جهانی، جهانیشدن و جهانیسازی بهرهمند شد و از تهدیدهای آنها بازداشت و یا كاست؛ بلكه آنها را به فرصتهای طلایی و بس مغتنمی تبدیل كرد كه در تحكیم، تداوم و توسعه و تعالی جمهوری اسلامی كارامد بوده، در بیداری و همگرایی جهان اسلام و مسلمانان جهان اثربخش باشد و سرانجام در رواج و ترویج جهانیگرایی مهدوی ولو به صورت نسبی و نمونه قدر مقدور، كارساز خواهد بود.
نمونهای عملی و تحقّقپذیر در جایگاه رقیب و جایگزین(آلترناتیو) جهانیشدن به ویژه جهانیسازی كه حامیان و پیروان آنها، هر كدام با تمام توان و ابزار در پی اعلام و تثبیت خویش در جایگاه گزینه بیرقیب و گزیرناپذیر جهانی هستند.[13] امید كه فرهیختگان هماره تیزفهم ایرانی، نواندیشان اسلامی و متفكّران اصالتگرا و آزاده جهانی، با برخورد راهبردی و نقّادانه با این جریانهای جهانی، پیش از این كه جهان كنونی از چاله مادیت مدرنیسم به چاه ویل نهیلیسم، آنارشیسم و فاشیسم پسامدرنیستی نئولیبرالیستی و نومحافظهكاری سرمایهدارانه تا سرمایهسالارانه، فرو برده شود، با هماندیشی و همیاریجهانی، چالش جهانیگرایی را به چشماندازی بس روشن در جهت توسعه اقتصادی، عمرانی و ابزاری، تعادل سیاسی و عدالت اجتماعی و در جهت تعالی فرهنگی، اخلاقی و انسانی الهی و در نتیجه دینی و اسلامی مبدل سازند؛ انشاءالله.
پینوشتها:
[1]. آن چه مسلّم است، مهمترین جریانات سه گانه جهانیگرایی، جهانیشدن و جهانیسازی، در اندیشهها و انگیزههای انسانی، اجتماعی و سیاسی ملتها، دولتها و قدرتها ریشه داشته، از نگرشها و گرایشهای آنان سرچشمه میگیرد. توسعه سخت افزاری از جمله پیشرفتهای جهش وار دانش فنی و به ویژه فنآوری اطلاعات و ارتباطات، با همه اهمیت و طول و عرض و گستره و نیز ارزش و اثرگذاری، در این جریانها و راهبردها، نقش ابزاری و وسیلهای داشته، نقش تسهیل كنندگی، تسریع كنندگی و تشدید یا افزایندگی یا برعكس را ایفا میكند و علّت فاعلی، موجده و محرّك اصلی آنها، همان نگرشها و گرایشهای سیاسی هستند.
[2]. سه گونگی جریانهای جهانیگرایی و راهبردها و رهیافتهای سه گانه آن، ناشی از سه گانگی جهات عملی و سیاسی انسانها، گروهای انسانی و جوامع بشری است. انسان یگانه جانداری بوده كه قادر است جهتگیریهای سه سویه داشته باشد؛ یعنی یكی جهتگیری طبیعی، مادّی یا تك ساحتی و اقتصادی صرف و صرفاً توسعهای و عمرانی داشته یا جهتگیری انسانی، اخلاقی، الهی و متعالی میتواند داشته باشد یا در مقابل، دارای جهتگیری تنازعی، سلطهگرایانه و به اصطلاح پستتر از حیوان یعنی شیطانی و شریرانه باشد.
[3]. نگرشها و گرایشهای سه گانه طبیعی، انسانی و شیطانی، به ترتیب تك ساحتی اقتصادی، دو ساحتی متعادل و متعالی، و سوم دو ساحتی تنازعی و تنازلی یا قهقرایی هستند.
[4]. نگرشها و گرایشهای سه گانه طبیعی، انسانی و تنازعی را به ترتیب، یكی پنداری، دیگری حقیقی و یقینی و سوم توهمی میخوانند . پنداری یا ظنّی و گمانی و نیز حدسی، به معنای جزنگری و ظاهرگرایی است. همانند این كه افرادی ثروت را عین سعادت بینگارند و حال این كه دارایی و كفاف، ابزار، مقدّمه، لازمه و حتّی به یك اعتبار، جزء سعادت است، نه عین یا غایت آن یا اینكه افرادی، توسعه اقتصادی را به تنهایی كافی بدانند. نظریه اینان ممكن است نادرست نباشد؛ ولی كامل و رسا نیز نیست. نگرش و گرایش توهّمی، كاذب و دروغین بوده غلط و اشتباه است.
[5]. به منظور بررسی به ویژه نقد و ارزش سنجی پدیدههای از جمله سیاسی، همانند جهانیگرایی، نیازمند طرح تیپ، نمونه اعلا و معیار، به سان خطكش و سیستم متریك است. جهانگرایی مهدویت، در زمینه جهانگرایی سنجی كنونی و جاری، از این حیث، كار بست دارد. در عین حال، جهانگرایی مهدوی، نمونهای هر چند عملی بوده؛ امّا آرمانی و(مربوط به) آینده است. برای شناخت خود این راهبرد، به معرفتشناسی و روششناسی خاص خویش نیاز است. ضمن اینكه تطابق و بررسی مقایسهای جهانیگرایی جاری كه فرایندی عینی و عملی این زمانی است، در مقایسه با جهانیگرایی مهدوی و از جمله در آسیبشناسی سیاسی و اجتماعی آن، باز هم به روش علمی و شیوهها یا تكنیكها و ابزار علمی خاص نیاز دارد.
[6]. نگرشهای حقیقی، پنداری و توهّمی به ترتیب؛ فلسفی سیاسی، تفلسفی سیاسی یا پندار بافی سیاسی، و سوم سوفیسم یا سفسطه و مغالطه كاری سیاسی نامیده میشوند.
[7]. حدّ این بحث، طرح جریانها و راهبردهای سه گانه جهانیگرایی معاصر، مهمترین ویژگیها و مبانی عمده آنها است. تحلیل راهبردی پدیده جهانیشدن، اعم از منشأهای نظری، بنیادهای عملی، مبانی بینشی و ساز و كارها و سیاستهای عینی و اجرایی آنها، خود مجال مستقل و مستوفای دیگری را میطلبد. به تعبیری دیگر، در این مقال، بیشتر به ماهیت یا چیستی، مفهوم و حدود جهانیگرایی و انواع آنان با نگاه فلسفی سیاسی میپردازیم. چرایی یا هستیشناسی و چگونگی یا سیر و ساختار عینی و عملی خارجی آن و نیز ساز و كارها، سیاستها و آثار اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و حتّی امنیتی و عدالتی آن، موضوع مباحث دیگری است.
[8]. در این زمینه آنجا كه خداوند میفرماید: و من تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون، مفهوم مخالف آن برعكس به معنای خوف و حزن غیرهادین و غیرمهتدین است.
[9]. آیات 40 تا 123 سوره بقره در مورد برگزیدن و مردودیت قوم یهود، ازآیات 123 تا133 جریان امتحان، انتخاب و امامت حضرت ابراهیم(ع) وچرخش جهانی دین و دین جهانی اسلام ابراهیمی و از آیات 134 و یا 142 تا آخر سوره بقره در مورد امت مرحومه اسلام، با بیان و تكرار تِلْكَ أُمَّه قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا یَعْمَلُونَ ، 134 و 141 و با خطاب به مسلمانان در جایگاه امّت وسط و میانه رو و تأكید بر این كه وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّه وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیدًا(143) كه مبیّن میانهروی، جهانیگرایی و نمونه پردازی اعلاجهانی بوده و به تعبیری دیگر، روشنگر اركان جهانیگرایی میانه روانه و نمونه جهانی اسلام و امّت اسلامی است.
[10]. برترین شاخصههای دوران پیشا مهدوی در رهیافت روایی یكی، ظلم در مقابل قسط و به معنای عدم قسط، و دیگری جور در مقابل عدل و به معنای ضدّعدل است. این دو شاخصه با ضلالت و مغضوبیت یا فساد و فسق در رهیافت قرآنی متناظرند. یكی ـ توسعه تك ساحتی و دیگری توسعه تنازعی، در گفتمان سیاسی به ویژه معاصر نیز چه بسا با این دو زوج پدیدهها، مفاهیم و واژگانی متناظر باشند.
[11]. برای مطالعه تفصیلی آسیبشناسانه جهانی معاصر، علاقهمندان را به پژوهش و نگارش این جانب تحت عنوان آسیبشناسی سیاسی و اجتماعی مهدویت كه به سفارش مؤسّسه انتظار نور دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم انجام و اخیراً گزارش نهایی آن ارائه شده است ارجاع میدهم. این اثر به رغم برخی كاستیها، هم از حیث روش آیندهپژوهی، مهدویتپژوهی و آسیبشناسی سیاسی و اجتماعی، به ویژه در زمینه مهدویت و هم از حیث رهیافتهای سه گانه قرآنی، روایی و علمی ـ سیاسی و تبیین هر یك از آنها، جایگاه و روابط آنها در مهدویتپژوهی و آسیبشناسی آن، حائز كمال اهمیت است. این مدل مطالعه و تحقیق میتواند از جمله در بررسی، ارزشیابی و نقادی جهانیشدن، جهانیسازی و جهانیگرایی، كارساز باشد.
[12]. آمریكا دغدغه و حتّی داعیه جهانیسازی تك قطبی با یكّه تازی مورد نظر خویش و تمام ابزار، سختافزاری لازم و حتی نرمافزاری كافی و نیز غالب عوامل مناسب در بخش فنآوری، صنعتی، علمی و اقتصادی و به ویژه در زمینه ارتباطات، اطلاعات با پشتوانه به ظاهر قوی نظامی و سیاسی و حتّی رسانهای آن را در اختیار دارد؛ امّا به سبب فقدان نظریه راهبردی لازم، ضعف روحیه و اعتماد به نفس مناسب و به خصوص نااستواری عزم و اراده ملّی و جهانی نمیتوان توفیقات مستدام و اطمینان بخش در خوری را در دهههای آینده در جهانسازی برای آن متصوّر بود.
بیاندیشگی فلسفی سیاسی و بیارادگی سیاسی بایسته و شایسته آمریكا در این چالش سنگین و سترگ و در این كشاكش تاریخی و سرنوشتساز جهانیگرایی، نماد پیری و فرتوتی روز افزون و پاركینسون سیاسی و حتّی ایدز مدنی و سرطان بدخیم تمدّنی آن دولت، نظام سیاسی و قدرت برتر جهانی در حال حاضر است؛ بیماری هایی كه سبب لرزش و فراموشكاری تاریخی ناشی از غرور توفیقات تكنولوژیك و قدرت، آسیبپذیری شدید و ضعف سیستم ایمنی و اقتدار جهانی و حتی داخلی و فروپاشی محتوم فراروی این ابر قدرت جهانی شده است؛ آن هم به رغم شكوه و جلال و جبروت ظاهری و برخلاف بسیاری قدرت نماییهای ظاهری، تبلیغاتی و جنگ روانی و به اصطلاح برعكس مانور قدرت و اقتدار آن؛ اگر چه آمریكا، دن كیشوت وار، خود را هنوز شوالیهای جوان و جدّی در این كارزار تاریخی و معركه جهانی پنداشته و نشان میدهد. بنابراین حاضر نیست جای خود را به ملّت ـ دولتها و گروههای مدنی جدید و جاندار بدهد یا دیگران را در رأس هرم قدرت و در حقیقت سلطه هژمونیك جهانی، جز در سلسله مراتب زیرین، سهیم یا نزدیك سازد. مقاومت و شنا كردن برخلاف جریان و دترمنیسم تاریخی و جهانی، اگر چه دردسرها و خسارتهای چه بسا جبرانناپذیری هم برای جهان و جهانیان و هم برای ابرقدرت آمریكا آفریده و ایجاد كرده و میكند، این جریان، محتوم و محكوم به شكست نهایی و جابجایی به جای قدرت و مدنیت است؛ البتّه این ضدّجریانات، شدّت زلزله سیاسی و میزان درجه ریشتر تكانههای آن را تشدید و تعمیق كرده، پردامنهتر خواهد ساخت.
[13]. ساختار آینده جهانی در كشاكش چالش میان جریانها، رهیافتها و راهبردهای سه گانه جهانیگرایی مدنی و مهدوی، جهانیشدن اقتصادی و جهانیسازی آمریكایی، طی دهههای آینده، بیشتر به نظر میرسد به سان شبكهای جهانی مركّب از عناصر دولت ـ ملتها، امّت ـ تمدّنها و گروههای مدنی ملّی ـ جهانی و با همكاری متقابل و همه جانبه آنها باشد. در این میان هرچند به ظاهر، مرز سخت افزاری دولتها و نقش كمّی و حتی كیفی آنها، در مقایسه با گذشته، كمرنگتر، خط چین و هاشوری میشود، نقش راهبردی و نرمافزارانه دولت، از حیث جوهری، تحوّل و ارتقا خواهد یافت. در این میان، هستههای ملّت ـ دولتهایی كه پیشینه و پشتوانه مناسب و لازم و ظرفیت، داعیه و دغدغه مدنیت داشته و دارای نظریه راهبردی باشند، همچون نظام، دولت و ملّت انقلابی مسلمان ایران، در صورت ارتقای كارامدی ملّی، سیاسی و دولت و اصلاح ساختاری و مهندسی مجدّد آن، به تناسب میتوانند نقشی فعّال هم در تجدید، باز آوری و تقویت هویت ملّی خویش یافته، هم كاركردی اثرگذار و حتّی جهت دهنده در جریانهای جهانیگرایی معاصر و فرا روی، ایفا كنند.
منابع:
افزون بر قرآن و آثار پربار روایی و تفسیری، منابعی كه در این مقاله از آنها استفاده یا بدانها ارجاع داده شده، به ترتیب ذیل است.
1. اشتراوس، لئو، گراپسی، جوزاف، نقد نظریه دولت جدید، تدین، تهران، كویر، 1373ش.
2. اشتراوس، لئو، فلسفه سیاسی چیست؟ رجایی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373ش.
3. توین بن، آرنولد، تاریخ تمدن، آژند، تهران، مولی، 1364ش.
4. حكمت جاویدان، گردآوری خندقآبادی، تهران، مؤسّسه توسعه دانش و پژوهش ایران،1380ش.
5. خردجاویدان، به كوشش یوسفی فرد، تهران، دانشگاه تهران، 1380ش.
6. خواجه نصیر، اخلاق ناصری، به كوشش حیدری و مینویی، سوم، تهران، خوارزمی، 1364ش.
7. داوری، رضا و جوزی، فلسفه و بحران غرب، تهران، هرمس، 1378ش.
8. فارابی، سیاست مدینه، سجادی، تهران، انجمن فلسفه ایران، 1358ش.
9. ـــــ، آراء اهل مدینه فاضله، سجادی، دوم تهران، طهوری، 1361ش.
10. ــــ، احصاء علوم، خدیو جم، دوم تهران، علمی فرهنگی، 1364ش.
11. گنون، رنه، سیطره كمیت و علائم آخر زمان، كاردان، دوم، تهران، نشر دانشگاهی، 1365ش.
12. نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، به كوشش طالقانی، تهران، سهامی كتاب، بی تا.
13. ورنو، روژه و وال، ژان، نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفههای هست بودن، مهدوی ن تهران، خوارزمی، 1372ش.
14. هال سل، گریس، تدارك جنگ بزرگ، اسلامی، تهران، رسا، 1377ش.
15. هولاب، رابرت، یورگن هابرماس، نقد در حوزه عمومی، بشیریه، تهران نی، 1375ش.
16. هیوبرت، دریفوس، رابینو، پل، میشل فوكو، فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیك، بشیریه، نی، 1376ش.
17. یاسپرس، كارل، آغاز و انجام تاریخ، لطفی، تهران، خوارزمی، 1364ش.
منبع چاپی: فصلنامه قبسات . شماره 33 . پاییز 1383
نظر شما