موقعی که نخستین فیلم کلاه قرمزی در دهه هفتاد رکوردشکن شد، همه غرق در تعجب شدند. انتظار این موفقیت را نداشتند؟ مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی آن قدر موفق بود که کسی تصور شکست تجاری فیلم را نداشته باشد اما کسی فکر نمیکرد بشود با بودجهای در حد هیچ، کاری را کرد که دستاندرکاران آثار پرهزینه خواباش را میدیدند.
کلاه قرمزی یک پدیده است با این همه تا به حال کسی از خودش پرسیده، چرا؟
نمیخواهم به این بحث قدیمی برسم که این عروسک و پسر خالهاش بدون کارگردانی و اجرا و متن طهماسب و جبلی، هیچ نیستند [یادمان هست که بعداز موفقیت فیلم اول و قطع ارتباط گروه سازنده با تلویزیون، مقلدهای صدای جبلی، عروسکها را دوباره روی آنتن فرستادند اما مخاطبان اصلاً استقبال نکردند. یادم هست در نمایشگاه کتاب 73، اجرای زنده این مقلدان، برای کودکان خردسال هم خندهآور بود و داد میزدند: «تو قلابی هستی کلاه قرمزی!»] با این همه باید دلیل این موفقیت را در همین اجرا و متن جستجو کرد.
کلاه قرمزی توانسته در این چند دهه با نسلهای مختلف ارتباط برقرار کند. چرا؟ چون که میخنداند؟ یا سرگرمکننده است؟ یا آموزنده است؟ یا خیلی خوشتیپ و بهروز و فشن است؟ یادمان باشد که کلاه قرمزی در زمانهٔ غیاب ستارگان، به تلویزیون و سینمای ایران آمد و بعد که «ستارگان تازه» اجازه درخشیدن یافتند حتی از گلزار هم مشهورتر بود و هست!
کلاه قرمزی در طول عمر کوتاه خود، بدل شده به چهره منتقد و البته شوخطبع ایرانی معاصر. قدرت به چالش کشیدن واقعیات «مگو» چه به شیوه مستقیم و چه به شیوه زیرگفتار و چه به روش توارد و اشتباهات لپُی، در هیچ اثر دیگری از اواخر دهه پنجاه تاکنون دیده نشده حتی در اخراجیهای دهنمکی که مجوزدار این گونه چالش بود و نانِ کم گفتن واقعیاتی را خورد که دیگران چوبِ به اشاره گفتن بیمجوزش را خوردند.
کلاه قرمزی البته حرف سیاسی نمیزند. انتقاد مستقیم نمیکند. کاری به کار وقایع مهم مثل جنگ، دوران سازندگی یا اصلاحات ندارد اما کارهایی میکند و حرفهایی میزند که برای دوستداراناش مترادف تجربه مشترک اجتماعیشان از این وقایع است. کلاه قرمزی نماینده مترادفهاست؛ آن هم در کشوری که طنز، قرنها متصل بوده به همین شیوه و مستقیمگویی تنها شیوه طلحکهای درباری بوده که حد نگه میداشتند، ورنه همچون آن طلحک نگونبخت شاه عباس، سر از گردن جدا میدیدند!
در این چند دهه، ما نه کمدین کم داشتیم نه ستاره، نه چهره زیبا نه حتی عروسک و عروسکگردان موفق اما هیچ کدام کلاه قرمزی نشدند. کلاه قرمزی و عروسکهای اعضای سندیکایاش بودند که همه چیز را به انحصار خود درآوردند و نسلهای تازه را هم با خود همراه کردند.
تأثیر رفتار و گفتار مترادفساز کلاه قرمزی در حدی بود که تفاوت کیفی غیرقابل وصف مجموعه تلویزیونی با فیلم اول هم نتوانست حتی مخاطبان سختگیر را وادارد که از رفتن به سالن سینما صرف نظر کنند.
کلاه قرمزی مهره مار ندارد اما همان «مبارک» نمایشهای خیمهشببازی و روحوضیست که به جای پرداختن به نتایج وقایع اجتماعی، به روند پیش از نتیجه میپردازد. کلاه قرمزی چهره سیاه شده ایرانی معاصر است که برای در امان ماندن از بلایای غیرقابل اجتناب، زبان را میپیچاند و شیرین سخن میگوید و سیاهبازی میکند اما مخاطب را سیاه نمیکند و این را مخاطب در همان اولین برخورد درک میکند و به آن احترام میگذارد.
5858
نظر شما