فرهنگ نامه توفیق/ خوار بار خانه تیشه و تبر
اداره ـ سنگر گاه بچاب بچاب
رئیس ـ برندان می ناب و معشوق مست خدا می رساند به هر جا که هست
کارمند ـ شریک دزد و رفیق قافله
کارکنان ـ این هفت صنار با آن چهارده شاهی هیچ فرقی ندارند
حریر ـ آنکه فقط برای لباس خانمهای روسا خوب است
جوراب ـ بپوشند و پزش را برای ما بیاورند
کتان ـ معنی کرباس را هم فهمیدیم
چیت ـ برای فاطی گرفتیم ولی تنبان نشد
حوله ـ مثل دل و جگر محروم ـ الو کاله ها سوراخ سوراخ است
قطیفه ـ چادر شب
برنج ـ ترسم ز انتظار پلو ترک خو کنم ـ در سازمان چقدر بیا و برو کنم
نخود ـ آنقدر سنگ ریزه داخلش اند که داخل آش ما نمیشود
لوبیا ـ چشم تنگ رئیس خوار بار خانه
عدس ـ تمامش را موش های لامصب بالا کشیده اند
ماش ـ خاک و سنگریزه
روغن ـ چیزی که آب شد و بدست کارمندان نرسید که لااقل سبیلی چرب کنند
سیب زمینی ـ در زیر زمین های روسا مشغول گندیدن است
ذغال ـ زمستان رفت ولی رو سیاهی به متصدیانش ماند
ماهی ـ ماهی یکدفعه هم ما اسمش را نمی شنویم
کنسرو ـ هر چی گنده برای بدبخت کارمنده
لوبیا چشم بلبلی ـ لوبیا چشم مورچه ای
صابون ـ صابون ما که هنوز به تن این بیمروت ها نخورده
روزنامه توفیق ـ 6 بهمن 1322 شماره 14
6060
نظر شما