گفت و گو با محمد سعیدی کیا به روایت مصاحبه کننده از آنجا آغاز می شود که در میان سایتها و وبلاگها، روایتی سیاه و سفید از ماجرای بازسازی بم پس از زلزله تلخی که در این شهر به وقوع پیوست وجود دارد. عدهای نگاه انتقادی به روند بازسازی بم داشتهاند و برخی دیگر حتی احساسی برخورد کردهاند. سپس وزیر مسکن دولت نهم در مقابل این پرسش قرار می گیرد که با گذشت نزدیک به یک دهه از زلزله بم، او به عنوان رئیس وقت بنیاد مسکن در آن زمان چه روایتی از روند بازسازی دارد. بخش هایی از این گفت و گو را در ادامه خواهید خواند:
*در یکی از بازدیدهای من از بم، به طور اتفاقی با آقای احسان علیخانی مجری تلویزیونی برخورد کردم. ایشان با جمعی از خبرنگاران که با هم بودند پیش من آمد و گفت که میخواهد با من مصاحبه کند. من هم ایشان را آن وقتها خیلی نمیشناختم. گفتم شما بم را دیدهاید؟ آیا بازدید کردهاید که حالا میخواهید با من مصاحبه کنید؟ گفت: نه. گفتم پس چه چیزی را میخواهید بپرسید؟ بروید اول بم را ببینید، بعد بیایید با هم صحبت کنیم. با هم همراه شده و به داخل شهر رفتیم. در طول مسیر در مورد حادثه و خانههای آسیبدیده گفتوگو میکردیم. همین طور که میرفتیم من به ایشان گفتم اگر مایلید بروید داخل یکی از این خانهها شوید و از صاحبخانه در مورد روند بازسازی بپرسید. ایشان استقبال کرد و به راننده گفت که مقابل یکی از خانهها توقف کند. راننده نگه داشت و ما وارد خانه شدیم. با صاحبخانه صحبت کرد. صاحبخانه کاملاً راضی بود. ایشان از آن صاحبخانه عکس و فیلم گرفت و بعد آمدیم سوار مینیبوس شدیم. گفتم آقای علیخانی راستش را بگو شما فکر میکنی اگر این فیلمی را که گرفتهاید، امشب از تلویزیون پخش کنید چند نفر باور میکنند؟ صراحتاً به من گفت: هیچ کس. چون خودم هم باور نکردم. گفتم: چرا؟ گفت: شما یک جوری من را به این خانه هدایت کردید. گفتم خب شما یک جای دیگر را انتخاب کن. از آنجا به یک خیابان دیگر رفتیم و ایشان به راننده گفتند همینجا نگهدار و راننده هم نگه داشت. ایشان گفتند من میروم به آن خانهای که در ته کوچه است. من اول میروم و بعد شما بیایید. گفتم بسیار خوب. ایشان رفتند و بعد از دو سه دقیقه ما هم به داخل رفتیم. این صاحبخانه از صاحبخانه اولی راضیتر بود. گفتم: حالا چی؟ گفت: باورم شد. ببینید، متاسفانه فضای رسانهای در کشورمان به گونهای است که از نظر حرفهای ضعف دارد. به عبارت دیگر گزارشگر باید تا حدودی کارشناس موضوع باشد. در همه موضوعات سیاسی اقتصادی و بازسازی. هر کس میتواند به پیشداوری بنشیند و موضوعی را منعکس کند.
*اتفاقاً از سازمانهای مختلف گزارشهایی در مورد بم تهیه میشد و من نمیخواهم اسم این سازمانها را ببرم. از بم و روند بازسازی بم، گزارشهای زیادی تهیه شده است اما یک سازمان دولتی که بهتر است نامش را نبرم، ماهی یک بار میآمد و گزارش تهیه میکرد. در گزارشهای خود هم به هر دو جنبه نقاط مثبت و نقاط منفی روند بازسازی اشاره میکرد.
*نه تنها برای من، بلکه برای هر انسان نوعدوستی، مردم و آلام آنان محوریت و اولویت اول را دارد. در هر کار اجتماعی هم اینطور است. هر کار اجتماعی اولین چیز مهمش مردمند.
*در بسیاری از مسوولیتهایی که داشتهام همواره با سوانح طبیعی روبهرو بودهام. قبل از بم، آوج و همدان و کرمانشاه و زنجان و... بود. ما آنجاها را هم بازسازی کردیم. چهار استان؛ زنجان، همدان، قزوین و کرمانشاه به صورت همزمان بازسازی میشدند.
*بنیاد مسکن مسوول بازسازی است. بنیاد مسکن تجربه خیلی خوبی در بازسازیها دارد. بازسازی را از دوران جنگ شروع کرده و تجربه کرده و به مرور زمان پیشرفت کرده است. سیلها، زلزلهها و همه اینها را پشت سر گذاشته تا به یک پختگی بسیار خوبی رسیده است. من به شما میگویم تجربه بازسازی بم یا لرستان و حتی زلزله اخیر آذربایجان بسیار ارزشمند است. بم چون بزرگترین شهر تخریبشده در اثر زلزله بوده به خوبی در دنیا قابل عرضه است. اما بم آن طور که باید و شاید جلوه نکرد. فرصت ما همه صرف رسیدگی به مردم و کاهش آلام آنان شد. در واقع جلوه واقعی کاری که در بم انجام گرفت این فرصت را نیافت که به خوبی اطلاعرسانی شود.
*میدانید که کار بازسازی بر عهده بنیاد مسکن است. اقدامات اولیه، امدادرسانی، اسکان و یا مسائل اضطراری بر عهده بنیاد مسکن نیست. در روز سوم زلزله بم دولت در این شهر تشکیل جلسه داد و من هم در آن جلسه بودم. گفتند که بازسازی با بنیاد مسکن است و برای شهر و مسائل آن قرار شد یک سازمانی تشکیل شود. خدمت مقام معظم رهبری هم یک جلسهای رسیدیم و ایشان فرمودند : بنیاد (مسکن) که هست چرا بازسازی را به بنیاد محول نمیکنید؟ به این ترتیب بنیاد مسکن مسوول کل بازسازی شد.
*شهری نبود. مانند بقایای اطفای یک حریق بود. تقریباً بیشتر از 90 درصد بم منهدم شده بود. یعنی یک شهر با همه وجودش از بین رفته بود. ما وقتی آمدیم بازسازی را شروع کنیم مردم همه غمزده و گرفتار بهت و حیرت ناشی از زلزله بودند. در آن زمان هر هفته جلسه بود. رایزنی کردیم که برای افزایش روحیه مردم چه باید کنیم. خیلی از این خانهها در شهرها آجری و خیلی از خانهها در روستاها خشت و گلی بود. گفتیم مردم خودشان آجرها را از خانهها جدا کنند و ما آجرها را از آنها میخریم. این را اعلام کردیم. از فردا همه مشغول شدند به آجر درآوردن از آوار. ما قصدمان این بود که مردم مشغول شوند و بیکار نباشند که این غم به آنها فشار بیاورد. وقتی که دارند یک کاری را انجام میدهند خود آن کار یک نشاط است. مردم هم مشارکت کردند. از این دست کارها و کارهای فرهنگی انجام شد تا مقدمات بازسازی هم فراهم شد. احیای انگیزه در مردم مهمترین کار بود. باید زندگی جاری میشد.
*بازسازی بم نمیتوانست آمرانه و با شدت باشد. تقویت ارزشهای اجتماعی و مقررات تنها راه سرعت در بازسازی با لحاظ کردن معیارهای علمی بود. در چنین مواقعی مدیران نباید تسلیم فشارها و ارائه آمار کمی و بدون کیفیت شوند. خیلی بحث شد که بم چگونه بازسازی شود. ستادی در دولت تشکیل شد تا مصوبات ضروری را به تصویب برساند و از بوروکراسی بکاهد به نام ستاد سیاستگذاری و راهبری بازسازی بم.
*11 یا 12 عضو کابینه و استاندار بودند که ریاست این ستاد هم بر عهده وزیر وقت مسکن آقای دکتر عبدالعلیزاده بود که رئیس بنیاد مسکن عضو و دبیر آن بود. پیشنهادات را به آنجا میبردیم و تصویب میکردیم و این مصوبات به عنوان مصوبات دولت ابلاغ میشد. مکانیسم خوبی بود. ما شاید از این شورا 30 تا مصوبه داریم. خود این یک تجربه خیلی خوب است و سرعت بالای تصمیمگیری و ابلاغ مصوبات بسیار کمک کرد.
*بر اساس مصوباتی که این شورا به تصویب میرساند، کار کشاورزی به وزارت کشاورزی سپرده شد. کار ادارات و بازسازی آنها که بسیاری از ساختمانهای دولتی آسیب زیادی دیده بود به مجری ساخت واحدهای دولتی داده شد که معاون وزیر مسکن است. مجری بازسازی خانهها و مراکز و واحدهای تجاری که مردمی هستند به بنیاد مسکن سپرده شد.
*ما در بازسازی سه تا اصل داشتیم و خیلی هم سر این موضوع بحث کردیم که چه باید شود: اول اینکه بم را با استحکام کامل بسازیم یعنی طبق اصول فنی و مهندسی کشور اقدام به بازسازی کنیم. دوم مشارکت مردم در بازسازی بود که به عنوان یک اصل مطرح شد؛ و سوم توجه به معماری خاص بم بود. در بازسازی بم روی این سه اصل تمرکز کردیم و بقیه زیرمجموعه اینها بود. برای هرکدام از این سه اصل نیز یک مقررات خاص وجود داشت. مثلاً برای اینکه به معماری توجه شود، آقای وزیر یک شورای پنجنفره درست کردند به نام «شورای بازسازی بم در امر شهرسازی و معماری». دبیر آن جلسه هم معاون شهرسازی و معماری وزارت مسکن بود و بنیاد هم در آن جلسه شرکت میکرد. این شورا اصول شهرسازی و معماری را ابلاغ میکرد.
*بنیاد به اندازه 85 متر ساختوساز به مردم پول پرداخت کرد. این پول هم به صورت وام و بلاعوض بود. اما اگر همین الان به بم بروید هم خانه 150 متری میبینید هم متراژهای پایینتر با همه نوع معماری. بنیاد در بم، آزمایشگاه فنی و مکانیک خاک مستقر کرد. با نظام مهندسی قرارداد بست تا روند نظارت واقعی عملی شود. هیچ ساختمانی در بم نیست که حتماً دو نمونه آزمایشگاهی از بتن فونداسیون و سقفش وجود نداشته باشد. این موردی بینظیر است. هر 100 تا خانه را به یک مهندس و دو تکنسین دادند و پرداخت به نظام مهندسی توسط بنیاد مسکن انجام میگرفت و بر روند ساخت و ساز نظارت کامل داشت. نقشهها را هم مشاورین تهیه میکردند. برای کنترل جوش، کنترل بتن و کنترلهای مختلف و... آزمایشگاههای مختلف مستقر بودند. مرکز تحقیقات بتن هم در آنجا روی بتن مصرفی کار میکرد و همین طور مرکز تحقیقات مسکن فعال بود. قبل از زلزله در بم 200 دستگاه تاکسی وجود داشت. اما در بازسازی نزدیک به 500 کامیون و دستگاههای سنگین در شهر مشغول به کار بودند تا آواربرداری کنند. یعنی شهری که کشش آن 200 تا تاکسی بوده است یکباره 500 لودر، بولدوزر و کامیون در این شهر مشغول کار شده بودند.
*مشارکت مردم در بازسازی مورد بحث ما هم بود. چون بنیاد در این مورد تجربه داشت. بحث مشارکت مردم در بازسازی از همان ابتدا در «شورای سیاستگذاری و راهبری» مطرح شد و بالاخره این نظر بنیاد بعد از ساعتها جلسه پذیرفته شد که مشارکت یعنی «حق انتخاب». من از شما سوال میکنم اگر بخواهید خانه بسازید چه کار میکنید؟
* بنیاد 10 ستاد برای این کار داشت. این 10 ستاد همان طوری زندگی کردند که مردم زندگی میکردند. مردم در چادر بودند و اینها هم در چادر بودند. به مردم «کانکس» دادیم به اینها هم کانکس دادیم. تا مردم کولر نگرفتند هیچ مدیری کولر نگرفت. شب و روز در کنارشان بودیم.
*اصلاً هتل نمیرفتم. ما کانکسهایی که به مردم داده بودیم 12 متر بود ما این را دو قسمت کردیم. یعنی یک پارتیشن وسط کانکس تعبیه شد. به هر نفر یا دو نفر یکی از این اتاقها را دادیم. برای هر اتاق یک کولر کوچک 50 سانتی گذاشتیم و شبها هم همان جا میخوابیدیم. مردم این باورشان شد که بنیاد خدمتگزارشان است. در بم یک پایگاه خدمات فنی و مهندسی راهاندازی شد و مشاوران آنجا مستقر شدند. این ساختمان با معماری خوبی است و الان محل دانشگاه شده است. این شرکتهای مشاوره آنجا بودند و مردم میرفتند پیششان، نقشه میدادند و آنها کار میکردند. طرح خانههای مردم با نظر خودشان تهیه شد. کاشیها، درها، پنجرهها و... هر کدام که دوست داشتند خودشان انتخاب کردند. یک روز آقای عبدالعلیزاده آمدند با هم رفتیم به یکی از روستاهای اطراف. یک روستایی از دور آقای وزیر را صدا کرد و گفت: بیایید «خانه من» را ببینید، من «خانهام» را ساختم. همه فلسفه بازسازی همین یک جمله است. «من خانهام را ساختهام.» یعنی طرف میگوید من خودم همهکاره بودهام. ما فقط کارهایی را میکردیم که افراد نمیتوانستند انجام دهند.
*بروید بررسی کنید که از سال 87 که مسکن مهر شروع شد تا به حال چند واحد با تمام امکانات شهری تمام شده و مردم ساکن شدهاند.
*بدون رودربایستی در کشور ما برنامهریزی مشکل بزرگی است که حل نشده است. برنامهریزی یعنی چه؟ نخستین گام برنامهریزی تشخیص هدف است. بعد از آن تهیه برنامه است و سپس ایجاد یک ساختار برای رسیدن به این هدف و آن برنامه. در نهایت تامین امکانات است و اجرای طرحها و پروژهها و ... بعد تبدیل به پروسه میشود. ما در کارمان اگر این کارها را نکنیم کار جلو نمیرود. باید اول هدف را مشخص کنیم.
*ما در بم حتی یک خانه هم نساختیم. مردم ساختند. باورتان میشود؟
*وقتی مردم میتوانند این کارها به خوبی انجام بدهند چرا باید خودمان را جای مردم قرار بدهیم؟ مردم خودشان انتخاب کنند، مشاورشان را انتخاب کنند بگویند چه میخواهند. هر چه که طرحهای شهرسازی میگوید. میگوید اینجا پنجطبقه بسازید، پنجطبقه میسازند. میگوید اینجا میتوانید هفت طبقه بسازید، هفتطبقه میسازند. حرف من این است که مقررات شهرسازی هر جا هر چقدر اجازه میدهد بسازند. مردم خودشان انتخاب کنند و بسازند. مقررات شهرسازی وجود دارد. الان شهر تهران طرح جامع و طرح تفصیلی دارد. خیلی از شهرهای ایران طرح جامع دارند طرح تفصیلی دارند. هر چه آن طرحها اجازه دادند. مردم اگر خواستند میسازند. کار اصلی ما هدایت، حمایت و نظارت است. ما در بم دقیقاً این کار را انجام دادیم. مردم را هدایت کردیم به سمتی که چطور خانههایشان ساخته بشود. آنها را از طریق منابع، رساندن مصالح و تهیه نقشه و مشخصات توسط مشاوران حمایت کردیم. بعد هم نظارت کردیم که درست ساخته شود. نتیجه آن هم مشخص است.
*مسکن مهر فوقالعاده کار خوبی برای کشور است. به شرطی که اصولی که در آن حاکم بود رعایت شود. ما نباید خودمان را جای مردم قرار دهیم. نباید ارزشهای مهندسی را فراموش کنیم. یکی از برجستهترین کارهایی که دولت نهم انجام داد مسکن روستایی و مسکن مهر است. اما انتقاد وجود دارد. یک کسی گفت مسکن مهر شکست میخورد، گفتم نه برای چی شکست بخورد، کار خیلی خوبی است اما دولت باید همت خودش را صرف شهرسازی و تاسیسات زیربنایی میکرد، آمد و صرف ساخت و ساز کرد. در حالی که وظیفه دولت شهرسازی و ساخت زیربناهاست.
*در بازدیدی که اخیراً از منطقه داشتم بحمدالله فهمیدم که دولت مسوولیت کامل را به بنیاد سپرده و بنیاد ستادهای بازسازی را مستقر کرده و اعتبارات هم توسط دولت تامین شده است. این تصمیمات بسیار خوب است و بنیاد هم کار خود را شروع کرده است بنیاد کارش را بلد است و آقای تابش و همکارانشان برای بازسازی کاملاً فعال هستند. آنها میدانند چه کار کنند. لازم نیست من توصیه کنم.
3939
نظر شما