۰ نفر
۱۸ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۸:۰۰

ریاض العیسمی

 پیش بینی وقوع اقدام نظامی علیه ایران در حال کاهش است در حالیکه انگیزه های آن در حال افزایش می باشد. علت کاهش این انگیزه در حقیقت به این تفکر باز می گردد به اینکه هرگونه اقدام نظامی از این قبیل نمی تواند بدون موافقت ایالات متحده امریکا صورت بگیرد و در واقع نمی تواند بدون مشارکت و یا حتی فرماندهی آمریکا روی دهد . ممکن است ایالات متحده امروزه برای هرگونه اقدام نظامی آمادگی نداشته باشد چون زمان انتخابات ریاست جمهوری در آن نزدیک است ( 6 نوامبر2012) و هیچ رئیس جمهوری امریکائی نمی تواند دست با ماجراجوئی بزند وجنگی را براه بیندازد که اوضاع را پیچیده تر کرده و فرصت پیروزی او را برای دست یافتن به دور دوم ریاست از دست بدهد . البته این وضعیت برای جیمی کارتر روی داد هنگامیکه او کوشش کرد گروگانهای سفارت امریکا در ایران را که از سوی سپاه پاسداران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 16 ژانویه 1979 آزاد کند ، بوقوع پیوست .  
اما اوضاع وشرایط امروزه با اوضاع سی ودو سال گذشته تفاوت دارد . در آن هنگام رونالد ریگان توانست در انتخابات 1980 جیمی کارتر را شکست دهد چون کارتر در کوشش برای آزادی گروگانها با شکست روبرو شده بود . بدین ترتیب کارتر به لیست روسای جمهوری آمریکا که برای یک دوره ریاست کردند اضافه شد. در سال 1979 هنگامیکه انقلاب اسلامی برهبری امام راحل آیه الله خمینی ( رض ) رژیم محمد رضا پهلوی را سرنگون کرد ، ایالات متحده امریکا در اوج جنگ سرد با اتحاد شوروی قرار داشت . امریکا در آن هنگام از نفوذ روسها در افغانستان بیم داشت که در آن هنگام با سقوط رژیم پادشاهی در کابل در سال 1973 قدرت روسها در حال افزایش بود . این وضعیت محافظه کاران جدید کهنه کار در دولت جرالد فورد از جمله دیک چینی و دونالد رامسفیلد را در اندیشه اشغال افغانستان انداخت تا شاید جلوی زیاده رویهای روسها را بگیرند و پیش از اقدام آنان برای تسلط بر منابع نفتی خلیج فارس آنها را به محاصره در آورند . اما روسها در آن هنگام راه را بر آنها بستند و از یک کودتای کمونیستی در افغانستان در 27 ابریل 1978 طرفداری کردند . این وضعیت نگرانی امریکائیان را افزایش داد و آنها را وادار نمود در اندیشه جایگزینهایی باشند که بتواند با نقشه های روسها در این منطقه با اهمیت ، رویاروئی کند . پس از امضای قرار داد دوستی میان موسکو وحکومت کمونیستی در کابل در 5 دسامبر 1978 نگرانی امریکائیان افزایش یافت چون این قرارداد به روسها حق دخالت در افغانستان در صورتی که این کشور با خطری روبروشود داد . این وضعیت جیمی کارتر رئیس جمهوری امریکا را واداشت تا یک تصمیم محرمانه ای را در 3 جولای 1979 به امضا برساند که بر اساس به گروههای مخالف حکومت روسها در افغانستان کمک مادی ونظامی بدهد . هنگامیکه انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید ، اتحاد شوروی احساس خطر کرد البته نه فقط از خطر حکومت دینی بلکه از اندیشه امریکا برای منتقل کردن نبرد با شوروی به افغانستان . در اینجا بود که اتحاد شوروی در 24 دسامبر سال 1979 با نیروهایش افغانستان را اشغال نمود ، یعنی 10 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران . نگرانی امریکائیان در آن هنگام  از بیم حضور اتحاد شوروی در افغانستان بود چون بمعنی نزدیک شدن روسها به آبهای گرم خلیج فارس وبخصوص منابع نفتی آن که همواره امریکائیان در اندیشه حفظ امنیت آن بودند ، می گردید . در اینجا بود که آنان دست بهر گونه اقدامی برای مبارزه با اتحاد شوروی در افغانستان زدند از جمله اینکه گروه القاعده را بوجود آوردند واین القاعده همانست که امروزه امریکا در رویاروئی با آن قرار گرفته است . آنان همچنین جنبش طالبان ومجاهدین افغان را که کوشش داشتند اشغالگران کمونیست را از کشورشان بیرون بیاندازند پرورش دادند . در این موقعیت ایالات متحده روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران را برای خود نگران کننده نشمرد بلکه بعکس آنرا زمینه ای برای جدا سازی رژیم کافر در افغانستان کمونیست وملتهای عرب در کشورهای خلیج فارس پر از منابع نفتی دانست . وبنظر میرسد این انگیزه اصلی روی گرداندن امریکا از شاه بود که از سال 1941 حافظ وحامی منافع واشنگتن در منطقه بود . در عین حال ضعف حکومت شاه در دوران قبل از انقلاب اسلامی بخصوص در برابر نیروهای انقلابی و حزب توده کمونیست ، چنان امریکا را نگران کرده بود که کاخ سفید از آن بیم داشت کمونیستها با پشتیبانی روسها در ایران روی کار آیند همچنانکه در دوران مصدق پیش از سال  1951 اتفاق افتاد . در اینجا بود که امریکا در برابر روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران و سرنگون کردن شاه سکوت اختیار کرد .
روابط ایران وایالات متحده در این دوران در حالتی از رکود بسر برد و تا روی کار آمدن صدام حسین در عراق ادامه یافت تا آنکه صدام حسین در ماه ژوئیه  1979در رأس قدرت در عراق قرار گرفت . در این هنگام بود که ایالات متحده فرصت را مغتنم شمرد و اصل مهار دوگانه را که هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق در حکومت ریگان پیشنهاد کرده بود به اجرا گذارد . هدف این اصل تضعیف عراق و ایران با جنگی که در اوت 1980 آغاز گردید و هشت سال بطول انجامید صورت گرفت . امریکائیان در این جنگ به دو طرف کمک کردند و بر اساسی اصل نه پیروز ونه شکست خورده پایان یافت و هر دو کشور پس از هزینه کردن ملیاردها دلار و از دست دادن ملیونها تن تضعیف شدند .  
اما ایران امروزی و پس از گذشت سی وسه سال بر پیروزی انقلاب اسلامی در آستانه دستیابی به بمب هسته ای است . این موضوع می تواند اسرائیل را مورد تهدید قرار دهد وبرتری نظامی آنرا از بین ببرد . در عین حال قدرت ایالات متحده را بعنوان ابر قدرت برای تسلط بر دیگران از بین برده است . در عین حال سیاستهای نابخردانه امریکا درباره عراق از جمله جنگ علیه عراق واشغال آن در سال 2003  به افزایش نفوذ ایران انجامید تا آنجائی که امروزه ایران بصورت خنجری در پشت امریکا درآمده است همچنانکه " راغده درغام " تحلیلگر روزنامه " الحیات " می گوید .  
ایالات متحده در سال 2003 عراق را اشغال کرد اما آنچنانکه خود ادعا کرد بعلت داشتن سلاحهای کشتار جمعی که بعد مشخص گردید وجود نداشته است نبود ، بلکه با هدف تسلط بر این کشور و بیرون راندن آن از چهارچوب نبرد با اسرائیل ونیز بازگرداندن آن به گروه کشورهای مدافع از منافع امریکا صورت گرفت . اما امروزه و پس از گذشت بیش از دهسال بر این جنگ ، امریکا نه تنها خود را در یک موضع دفاعی در برابر ایران می بیند بلکه در برابر روسیه وچین نیز همچنین . در این میان در حالیکه ایالات متحده و اسرائیل با برنامه هسته ای ایران مخالفت دارند ، روسیه وچین با آن موافق هستند و در گذشته و بهنگام دوران جنگ سرد ، ایالات متحده امریکا کوشش داشت به ایران نزدیک گردد تا شاید بتواند در برابر حضور اتحاد شوروی کمونیست در افغانستان ، قدرت نمائی کند . اما امروزه  این موضوع بصورت معکوس در آمده است و در حالیکه امریکا با حضور نیروهایش و پایگاههایش در افغانستان موضعگیری کرده است ، روسها کوشش دارند منافع سیاسی و اقتصادی وحتى استراتژیک خود را با ایران در اتباط  بدانند . ونیز در حالیکه ایالات متحده امریکا کوشش دارد اثرات جنگ سرد را از میان بردارد و در جنگ خود علیه تروریسم پیروز گردد ، روسیه سعی می کند جنگ سرد را دوباره زنده نماید تا أثرات تروریسم را از خود دور کند .
جورج بوش رئیس جمهور اسبق امریکا دهسال پیش و پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 ، جنگ علیه تروریسم را آغاز کرد وبر اثر آن افغانستان وعراق را به اشغال خود در آورد و البته طی هشت سال ریاست خود ، فشارهای بسیاری بر ایران وارد نمود ، تا آنجا که او در سال 2007 دستور حمله به تأسیسات هسته ای ایران را نیز به امضا رساند . اما گسترش بحران مالی در ایالات متحده  مانع از اجرای این حمله گردید . در آن هنگام دیک چینی معاون جورج بوش و دونالد رامسفیلد وزیر دفاع امریکا و دیگر گروه محافظه کاران نوین در حکومت جورج بوش رویداد 11 سپتامبر را برای تحقق برنامه های خود برای تسلط بر منطقه جغرافیائی که اتحاد شوروی سابق را از منافع نفتی خلیج فارس جدا میکرد ، دنبال میکردند . این رویدادها بصورت توجیهی از سوی آنان برای اجرای برنامه خود در تسلط بر افغانستان و بدنبال آن بر عراق و پس از آن بر ایران بود . بخصوص پس از آنکه ایالات متحده در دهه نود قرن گذشته کوشش کرد مناطق قدرتی را برای خود در جمهوریهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1989بدست آورد . از جمله اینکه امریکا یک پایگاه نظامی پیشرفته در ازبکستان در سال 2001 و پیش از اشغال افغانستان احداث نمود . همچنین چندین پایگاه جاسوسی و خبرچینی در قزاقستان و ترکمنستان و تاجیکستان ومناطق دیگری در همسایگی روسیه و افغانستان ونیز ایران احداث کرد .    
هدف برنامه محافظه کاران نوین گسترش نفوذ ایالات متحده بر منطقه حوزه آبهای گرم بطور کامل است از جمله کشورهای خلیج فارس وعراق و ایران وافغانستان تا دریای خزر در جنوب روسیه می باشد . هدف از این برنامه تسلط بر تمامی منطقه خاورمیانه است ونیز ایجاد یک منطقه جدا کننده در مرزهای روسیه از جنوب و چین از غرب است تا این دو کشور را از منابع نفتی دور سازد . در صورتیکه اگر نگاهی به نقشه امروزین منطقه بیندازیم خواهیم دید که ایالات متحده در تمامی این منطقه دارای پایگاههای نظامی و یا جای پای قدرتمند در سرتاسر دریای عرب در جنوب و دریای خزر در شمال البته به استثنای ایران می باشد . ایالات متحده هم اکنون به بهانه ارائه کمکهای بشر دوستانه و حفاظت از کشتیرانی در سومالی ، و در یمن نیز به بهانه سرکوب القاعده حضور دارد . البته این در کنار پایگاههای لوجستیکی در سلطان نشین عمان و امارات و پایگاههای نظامی گسترده آن در قطر وعربستان ونیز در کویت وعراق است .    
در اینجا می توان گفت که موضعگیری امروزین روسیه در برابر بحران سوریه ضعیف می باشد اما در عین حال قابل پیش بینی است چون اگر روسیه به امریکا وغرب اجازه دهد بر اساس منافع و روشهای خودشان این بحران را حل وفصل کنند ، این بمعنی زیان بزرگ خواهد بود نه تنها برای روسیه که تنها پایگاه نظامی آن در منطقه ، در بندر طرطوس سوریه وجود دارد بلکه درباره بحران هسته ای ایران خواهد بود و در نتیجه روسیه بطور کلی از منطقه اخراج خواهد شد .
ما وقوع چنین وضعیتی را در حال حاضر ، پیش بینی نمی کنیم . اما پرسش مهمتر آنست که آیا پرزیدنت اوباما موافقت خواهد کرد برای حل وفصل بحران سوریه با روسها و نیز با چینی ها به گونه ای گفتگو کند که منافع آنان در منطقه تضمین گردد ، یا اینکه همچنان بر اساس برنامه محافظه کاران نوین و با همسوئی با خواسته های اسرائیل در حمله به تأسیسات هسته ای ایران و روی کار آوردن یک حکومت هوادار غرب  عمل خواهد کرد به گونه ای که سرتاسر منطقه در اختیار ایالات متحده قرار گیرد؟    
 

دکتر ریاض العیسمی کارشناس وتحلیلگر سوری است که این یادداشت را برای خبرآنلاین عربی ارسال کرده است

 

26149

منبع:خبرآنلاین عربی

ترجمه: محمد ماجد نجار
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 241579

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 10 =