جزئيات اين عمليات را به نقل از سرتیپ دوم خلبان «فرج الله براتو پور» لیدر دسته پروازی عملیات مذکور در گفت و گو با جماران بخوانيد:
· در روز 31 شهریور حمله عراق اتفاق افتاد. البته ما از قبل اطلاع داشتیم و از چهار پنج ماه قبل هواپیماهای پایگاههای مختلف شکاری گشت میزدند و بر اساس مشاهدات، به تهران گزارش میدادیم که عراق در حال جاده سازی و سنگربندی در مرز است.
· در اول شهریور ماه مطمئن بودیم که جنگ اتفاق میافتد و گزارش آن را هم داده بودیم که عراق آماده جنگ است. حتی در آن ایام عراق برخی نقاط مرزی ما را گرفته بود و برخی مواضع مانند شهر مهران، پاسگاهها و... را نیز هدف قرار داده بود. اما مسئولان توجهی به این اخبار نمیکردند. حتی یکبار 6 فروند هواپیما با لیدری خودم و به دستور فرماندهان ارتش نقطهای را بمباران کردیم تا نیروی زمینی برود آن را پس بگیرد، اما آنها عقب نشینی نکردند. دلیل این بود که ما در ارتش فرماندهی قوی نداشتیم و در تقسیم نیروها مشکل بود. مثلا یک نیروی فنی، به آشپزخانه رفته بود! در سطح فرماندهی هم خیلی از فرماندهان جابجا و برخی نیز اعدام شده بودند سیستم ارتش به هم خورده بود.
· اگر ارتش در آن زمان قدرت و نظم فعلی را داشت عراق جرات نمیکرد به ایران حمله کند. در آن هنگام هم صدام فکر کرد مردم با نظام نیستند، نیروهای مسلح هم ضعیف هستند و ظرف یک هفته به تهران میرسند.
· خلبانانی داشتیم که از ارتش اخراج شده بودند، اما وقتی جنگ شد همه برگشتند و گفتند هیچ پولی نمیخواهیم و فقط میخواهیم برای کشورمان بجنگیم. آن روزها تمام فشار جنگ هم روی نیروی هوایی بود که متاسفانه اسمی هم از آن نیست. نیروی هوایی بود که ارتش عراق را زمین گیر کرد. در حالی که در حالت عادی یکی از وظایف نیروی هوایی حمایت از نیروی زمینی است و کار اصلی اش برتری هوایی و هدف قرار دادن فرودگاهها، پایگاههای هوایی؛ مخابرات و.. است. اما به خاطر اینکه ما در نیروی هوایی بیش از حدود وظایف کار کردیم، در همان ماه اول جنگ بیشترین تلفات را دادیم و بعد از آن بود که نیروی زمینی و سایر نیروها مانند بسیجی های عزیز که قهرمانان و دلاوران جنگ بودند، وارد شدند.
· عملیات حمله به H3 در 15 فروردین 1360 انجام شد. ما اطلاع پیدا کرده بودیم که عراق یکسری از هواپیماهای ساخت انگلیس با ارزش خود را در 3 پایگاه نزدیک مرز اردن مستقر کرده است تا در وقت لزوم از آنها استفاده کند. آن هواپیماها عبارت بود از هواپیمای استراتژیک توپولوف 22 که میتوانست از بغداد برود و مشهد را موشک باران کند و برگردد، میگ 25، سوخو 24، میگ22 و... . ما برای این کار 2 هزار کیلومتر باید میرفتیم و 2 هزار کیلومتر هم برمیگشتیم؛ از طرفی در سوریه هم نمیتوانستیم فرود بیاییم و باید برمیگشتیم. فرماندهان جنگ هم مخالف سوختگیری در سوریه بودند و لذا باید در شرق و غرب عراق خودمان دو بار از هواپیمای مادر در ارتفاع پایین سوخت گیری میکردیم. در نهایت این عملیات حدود 450 دقیقه طول کشید و خدا را شاکریم که لطف او شامل حالمان شد و با وجود طی کردن این مسیر طولانی توانستیم دشمن را غافلگیر کنیم و تازه وقتی که آنجا را زدیم، عراق فهمید. البته یکی از هواپیماها با خلبانی شهید خزایی هنگام برگشت به دلیل مشکل فنی در تبریز فرود آمد.
· امام در جریان ماموریتها بودند. ما روز 18 فروردین یعنی سه روز بعد از عملیات به دیدن امام رفتیم، بنده، شهید فکوری و سرهنگ بهرام هوشیار از طراحان عملیات در این دیدار حضور داشتیم. من در آن دیدار نقشهای را باز کردم و محل رفت و برگشت و جزئیات عملیات را بر روی نقشه نشان دادم. ایشان خیلی خوشحال و شاد بودند و دعا کردند. حضرت امام در قلب ماست؛ علاقه به امام را بر اساس ظاهر افراد نمیتوان تشخیص داد، بلکه این علاقه باید در قلب هرکس جای داشته باشد. یکی از خلبانان حاضر در عملیات به نام آقای حیدر صفری به من گفت که حضرت امام به شهید بابایی گفته بودند که «من هرچه در مورد این عملیات بیشتر فکر میکنم، بیشتر به اهمیت آن پی میبرم».
· در عمليات H3 مجموعا 54 هواپیما از 4 پایگاه هوایی در عملیات شرکت داشتند. از پایگاه اصفهان هوایمای F14 بود که در مرز پاسداری میدادند، 4 هواپیمای مادر جمبوجت 747 از تهران که بنزین میدادند (دو فروند در شرق عراق و دو فروند دیگر در غرب عراق) و هواپیمای شنود C130 روی دریاچه ارومیه گشت میزد تا حملات احتمالی عراق را اطلاع دهد. از پایگاه همدان هواپیماهای F5 و از پایگاه تبریز نیزF4 در عملیات شرکت داشت که عملیات ایذایی انجام میدادند (توسط شهیدان اردستانی، توکلی و آقای شفیع حسینی پور که اکنون در قید حیات هستند) و پایگاه کرکوک را زدند تا فکر کنند هدف اصلی کرکوک بوده است. به دلیل همین عدم تشخیص عملیات اصلی دو تن از نیروهای پدافند هوایی عراق توسط صدام اعدام شدند. مجموعا حدود 115 کادر پروازی در عملیات شرکت داشتند. برای اولین بار بود که در دنیا در ارتفاع پایین از هواپیما سوخت گیری شد و حتی در پیشرفته ترین کشورهای دنیا چنین عملیاتی امکان انجام نداشت. در آن عملیات 48 فروند هواپیمای عراقی، دو آشیانه و دو رادار از بین رفت. اما الحمدلله ما آسیب چندانی ندیدیم و کسی هم شهید نشد. واقعا در آن روزها همه دنیا در مورد آن عملیات صحبت میکردند.
· یکبار من فرمانده پایگاه همدان بودم که اخبار اعلام کرد، نمایندگان اقلیتهای مذهبی به ملاقات امام رفتند. من به دوستان گفتم «حتی اقلیتهای مذهبی هم سالی یکبار به دیدن امام میروند، اما ما محرومیم؛ چقدر ما بدبختیم!» همان شب امام به خواب من آمد و به شانهام زد و گفت «پسرم تو همیشه با من هستی!» بعد از آن خواب دیگر هوس نکردم به دیدن امام بروم!

/2929
نظر شما