علی اصغر محمدی می گوید: به نفع حماس است که وارد درگیریهای داخلی کشورهای اسلامی با هم نشود.

زهرا خدایی


حماس، شاخۀ فلسطینی جنبش اخوان المسلمین در اواخر دهۀ 1980 در فلسطین اعلام موجودیت کرد. جنبشی که پرچم مبارزه مسلحانه با اسراییل را سر داد، خیلی زود توانست با حمایت برخی از کشورهای منطقه، به جنبش مقاومتی محبوب با پایگاه بالای مردمی تبدیل شود. آنهم در هنگامه ای که مصالحه جبهۀ سازش با طرف اسراییلی و سیاست های فتح، خشم فلسطینیان را برانگیخته و آنها را به این باور رسانده بود که رهبرانشان در حال معامله ای نابرابر با دشمن اند. اوج قدرت گیری حماس در انتخابات پارلمانی سال 2006 بود که به رغم پیروزی بلامنازع حماس، فتحی ها زیر بار پذیرش پیروزی حماسی ها نرفتند در نهایت جریان مقاومت دولت مستقلی را در نوار غزه تشکیل داد.
اما در سایۀ تحولات دو سال اخیر جهان عرب، موضع گیریهای حماس و اظهارات رهبران آن، انتقاد برخی از حامیان این جریان را به دنبال داشته و در مقاطعی این فرضیه مطرح شد که حماس به اصطاح "نمک خورده و نمکدان را شکسته". اما فارغ از همۀ اظهارنظرهای رهبران مقاومت، اظهارات اخیر مرشد عام اخوان المسلمین حاکی از آن بود که جریان مقاومت همچنان همان مقاومت سابق است و تغییری در مواضع آن ایجاد نشده است. خبرآنلاین در گفتگویی با علی اصغر محمدی، مدیر کل سابق خاورمیانه وزارت خارجه و کارشناس جهان عرب، وضعیت حماس در سایۀ تحولات دو سال اخیر جهان عرب را مورد بررسی قرار داده است که در پی می آید.
وضعیت حماس پس از تحولات جهان عرب را چگونه ارزیابی می کنید؟
تحولات اخیر جهان عرب از یک سو موجب تقویت شدید جریان مقاومت در صحنۀ فلسطین شد و در عین حال جریان مقاومت را در برابر پاره ای چالشها نیز قرار داد. یقیناً سقوط رژیم مبارک به عنوان متحد رژیم صهیونیستی و به تعبیر صهیونیستها "گنج استراتژیک" آنها ضربه مهمی بر اسراییل بود. حسنی مبارک در جهان عرب سردمدار روش مذاکره و سازش با رژیم صهیونیستی بود و با سقوط او دژ اصلی روند سازش و جاده صاف کنی رژیم صهیونیستی در جهان عرب فرو ریخت وسپس اخوان المسلمین بخش های مهمی از قدرت را تصاحب کرد. گرچه اخوان المسلمین هنوز به طور کامل نتوانسته بر کل کشور سیطره پیدا کند ولی بخش های مهمی از قدرت به ویژه ریاست جمهوری را در دست گرفته است.
موضع اخوان المسلمین به طور مشخص در مورد فلسطین چیست؟
موضع اخوان المسلمین روشن است. چند روز پیش محمد بدیع، مرشد عام اخوان المسلمین در اظهارنظری اعلام کرد که بازپس گیری اماکن مقدس و پاسداری از عرض و حیات ملت فلسطین در برابر اسرائیل اشغالگر از طریق راهروهای سازمان ملل متحد و یا مذاکرات شدنی نیست. زیرا صهیونیست ها روشی جز زور نمی شناسند و هیچگاه نمی توان حق را از آنها با این روشها باز پس گرفت. تنها راه جهاد است و مبارزه علیه رژیم صهیونیستی، این اظهارات با عکس العمل شدیدی از سوی اسراییل و آمریکا مواجه شده است.
حماس، شاخۀ فلسطینی اخوان المسلمین است. هرقدر که ساختار سیاسی مصر به محمد مرسی فشار بیاورد تا وی را مجبور کنند که رابطۀ رسمی با اسراییل را در مواضع خود مورد توجه قرار دهد، اما پر واضح است که آقای مرسی نمی تواند به جریانی که او را به قدرت رسانده و در هرگونه تنشی در کنار او بوده، پشت کند.
از سوی دیگر تحولات اخیر مصر نشان داده که مرسی برای اینکه بتواند کارش را پیش ببرد، در صف بندی بزرگی که در داخل مصر شکل گرفته، ناگزیر باید به متحدین اسلامگرای خود تکیه کند. موضع آنها در مورد مسئلۀ فلسطین کاملاً واضح و روشن است. لذا مرسی بعید است که سیاست کنونی خود را بدون نوسان و احیاناً تغییر به همین صورت پیش ببرد. او ناگزیر است در مقاطعی تصمیم گیری اساسی کند و آن تصمیم گیری لاجرم او را بیشتر به سمت مقاومت سوق خواهد داد. این مسئله در نوع موضع گیری وی که حمایت از مقاومت فلسطین را مورد تایید قرار می دهد، کاملا روشن است.
در تونس نیز با سقوط بن علی، شاهد سفر هنیه به این کشور بودیم و مثل قهرمانان از فرودگاه تا محل استقرار وی مورد استقبال مردم واقع شد. اینها نکات مثبتی است که برای تقویت مسئلۀ فلسطین در مقابل رژیم صهیونیستی در منطقه رخ داده است.
اما به نظر میرسد رابطۀ حسنه دولت مرسی با آمریکا و اسراییل مانع از آن می شود که او موضع چندان طرفدارانه ای از جریانهای مقاومت داشته باشد. به عبارتی به نظر می رسد مرسی، نقش کشورش را تنها به عنوان یک میانجی در مناقشۀ اسراییل-فلسطین تعریف کند؟
دو مسئله را باید در پاسخ به سوال شما مطرح کنم: اولاً نقش واسطه گری میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی و آمریکاست که این نقشی است که در جریانهای متمایل به اخوان المسلمین به ترکیه داده شده است و این نقش را علی القاعده باید ترکیه به دلیل برخورداری رابطه خوب با غرب و ارتباطات رسمی با رژیم صهیونیستی دنبال کند. قرار نیست کشور دیگری این نقش را ایفا کند به ویژه که نقش جدی و فعال مصر در منطقه و جهان عرب منوط به حضور پر رنگ آن در مسئله فلسطین و قرار گرفتن در کنار مقاومت است.
اما در مورد مرسی و مصر صریح و واضح و روشن می گویم که مصر لاجرم به سمت تنش با رژیم صهیونیستی پیش خواهد رفت و لاجرم روابطش با آمریکا دچار تنش های بیشتری خواهد شد. چون آمریکا و رژیم صهیونیستی به هیچ وجه قادر نیستند که بپذیرند یک مصر مستقل و خارج از تأثیر و یا سیطرۀ آنها قدرت داشته باشد و یا از ثبات برخوردار گردد. این مسئله موجب خواهد شد که رفتار مرموز و توطئه آمیزی را علیه حاکم کنونی مصر و جریان در حال رشد اخوان المسلمین اتخاذ کند و این سیاست ها نمی تواند از سوی مرسی بی پاسخ بماند و ریس جمهور نیز علیرغم همۀ تلاشی که می کند اما همچنان بخشی از قدرت را در دست ندارد و باید بسیاری از چهارچوب را در نظر بگیرد. ولی رفته رفته مواضع رییس جمهور لاجرم باید تغییر کند. این مرسی نیست که الزاماً دربارۀ سیاست ها تصمیم گیری می کند بلکه طرف مقابل نیز باید در این بازی مورد توجه قرار گیرد و همین طور افکار عمومی.
من فکر می کنم مرسی لاجرم باید حمایت از فلسطینیان مقاوم را سرلوحه خود قرار دهد. دوباره به اظهارات محمد بدیع باز می گردم که بر ضرورت جهاد علیه رژیم صهیونیستی تأکید کرده است. ممکن است این فرضیه وجود داشته باشد که این سخن تنها در حد حرف است، اما به نظر من حتی بیان این موضع به تنهایی می تواند به عنوان یک امر بسیار مهم در مناسبات سیاسی در خاورمیانه تأثیرگذار باشد. مگر نه اینکه فراهم آوردن پوشش سیاسی یکی از مهمترین نیازهای مقاومت در فلسطین است. فراموش نکنیم این ادبیات، ادبیات انقلاب اسلامی ایران و همین طور متحدین اصلی انقلاب اسلامی ایران بوده است. اینکه اخوان المسلمین اینک و پس از راه یافتن به گردونه قدرت با این ادبیات صحبت می کند، خود یک نشانۀ بسیار مثبت در سمت گیری تحولات در مصر و خاورمیانه است.
تحولات سوریه چه تأثیری بر وضعیت حماس گذاشت؟ چرا به رغم حمایت فراوان بشار اسد از مقاومت، حماس دمشق را ترک کرد؟
تحولات سوریه و مشکلی که به طور مشخص اصلی ترین شاخۀ مقاومت یعنی حماس و تا حدی جهاد با آن مواجه شدند، تا حدی مسئلۀ فلسطین و جریان مقاومت را به چالش کشید. از یکسو دولت سوریه خدمات بسیار شایان، قابل توجه و سرنوشت ساز و تعیین کننده ای به جریان مقاومت در چند دهۀ گذشته ارائه کرده بود و توقع داشت که در هنگامۀ مشکل در کنارش بایستند و از آن حمایت کنند.
اما از طرف دیگر وجود برخی جریانهای اسلامگرا (اخوان المسلمین سوریه)در میان مخالفینِ حکومت سوریه و ارتباطات عقیدتی و بعضاً همگرایی تشکیلاتی که با حماس داشتند موجب می شد که آنها هم از حماس انتظار داشته باشند، دولت سوریه را رها کند و در کنار آنها بایستند. این یک چالش بسیار بزرگی برای جریان مقاومت در صحنۀ فلسطین بود. 
طبیعتاً اگر بپذیریم که مسئلۀ فلسطین باید فراتر از مسائل درونی جهان اسلام اعم از اختلاف دولتهای اسلامی با یکدیگر و یا اختلافاتی که در درون کشورهای اسلامی جریان دارد، در نظر گرفته شود و نباید هیچ جریانی از فلسطینی ها این انتظار را داشته باشد که خودشان را هزینۀ رقبای داخلی و یا منطقه ای آنان کنند، آنوقت بهترین انتظار از حماس و همین طور جهاد اسلامی این بود که سکوت پیشه می کردند. نه در کنار دولت به مفهوم ضدیت با مخالفین قرار می گرفتند و نه اینکه بیایند و در کنار مخالفین دولتی قرار گیرند که بیشترین حمایت را در چند دهۀ گذشته از آنها انجام داده است البته می باید همیشه نقش تاریخی نظام سوریه در حمایت از مقاومت را مورد توجه و سپاس قرار دهند.
بخشی از نیروهای مخالف سوریه اخوان المسلمین هستند، آیا می شد چنین انتظاری از حماس داشت که سکوت پیشه کند؟
اخوانی ها باید این نکته را به خوبی درمی یافتند که مسئلۀ فلسطین اهمیت آن بیش از مسائل داخلی کشورهای اسلامی است. همه باید در خدمت فلسطین باشند، همه باید در خدمت جریان مقاومت باشند، نه اینکه انتظار داشته باشند که جریان مقاومت خودش را هزینۀ آنها بکند. به همین دلیل اخوان المسلمین نباید از حماس انتظار ناجائی داشته باشد. خوشبختانه ساختار تشکیلاتی حماس به این پایبند بود و مواضع رسمی حماس هم تقریباً همین بوده است. یعنی هم با مردم برای دستیابی به حقوق حقۀ آنها در برخورداری از دمکراسی، آزادی و عدالت اعلام همبستگی کرده اند و هم از خدمات دولت سوریه که بیشترین خدمات را به مقاومت در چندین دهۀ گذشته داشته، قدردانی کرده اند. اظهارت اخیر آقای موسی ابو مرزوق، فرد پرقدرت حماس و همچنین آقای زهار در این چهارچوب بوده است. ولی اخیراً خالد مشعل تا حدی از این دایرۀ خارج شد و صحبت هایی کرد که حتماً در راستای مصالح و مسائل مسئلۀ فلسطین، جریان مقاومت و تشکیلات حماس نبود.
درست است که خالد مشعل دیگر کاندیدای رهبری حماس نیست و سعی می کند که از رهبری حماس کنار برود ولی تا این لحظه سخنگوی شمارۀ یک حماس است و باید توجه کند نباید وارد مسائل اختلاف انگیز جهان عرب چه در چهارچوب روابط با کشورهای اسلامی و چه در مسائل درونی یکی از کشورهای اسلامی و عربی شود. البته ایشان اظهارات بسیار مثبتی در رابطه با مناسبات کشورهای اسلامی با یکدیگر و همچنین روابط شیعه و سنی نیز داشته و بر ضرورت رابطه استراتژیک ایران ترکیه و مصر تاکید کرده است که باید از آن تشکر شود.
خالد مشعل در اظهارات خود در کنگرۀ حزب عدالت و توسعه اردوغان را رهبر جهان اسلام خوانده بود که این مسئله تعجب انگیز بود و واکنش هایی را به همراه داشت، در حالیکه در جریان تحولات جهان عرب، همواره از ترکیه به عنوان مدل و الگوی اسلام سیاسی یاد می شود. می توان این دو مسئله را مرتبط با یکدیگر دانست؟
اولاً، خالد مشعل برخلاف آنچه که رسانه ها منعکس کردند، آقای اردوغان را رهبر جهان اسلام خطاب نکرده است، بلکه اردوغان را یک رهبر قابل احترام نه تنها در داخل ترکیه، بلکه در سطح منطقه و جهان اسلام خطاب کرده است و نه رهبر جهان اسلام. فراموش نکنیم که خالد مشعل به مانند همۀ شاخه های اخوان المسلمین بیعت آقای محمد بدیع را بر گردن دارد و نه بیعت اردوغان را و نمی تواند این بیعت را بشکند و با اردوغان بیعت کند.
نکتۀ بعدی اینکه الگوی ترکیه شاید برای خود ترکیه وتا حدی برای کشوری مثل تونس الگوی نسبتاً مناسبی باشد، ولی حتماً برای مصر، لیبی و یمن الگوی مناسبی نیست. مصر بزرگتر از آنست که الگوی ترکیه و یا هر الگوی دیگری را برای خود مبنا قرار دهد. مصر از چنان پتانسیل بالایی برخوردار است که خودش به یک الگوی جدید تبدیل شود. این توهم که برخی تصور می کنند ترکیه الگوی کشورهای اسلامی می شود، ناشی از عدم شناخت آنها از وضعیت اجتماعی، سیاسی و ساختار فرهنگی کشوری همچون مصر است و همین طور مسئلۀ فلسطین و فضای موجود در داخل فلسطین. 
ترکیه می تواند تأثیر مهم و مثبتی در روند تحولات جهان عرب داشته باشد و می تواند از گروههای اسلامی حمایت و آنها را تقویت کند، اما اینکه ترکیه الگو باشد، چنین موضوعی را غیرقابل طرح می دانم.
آیندۀ خاورمیانه در سایۀ قدرت گرفتن نیروهای اسلامگرا را چگونه پیش بینی می کنید و در این میان وضعیت حماس چه خواهد شد؟
اولاً حماس قادر نیست در سیاست های خود چنان تغییر جوهری ایجاد کند که از سیاست های تاریخی و همین طور حضور پرقدرتش در مقاومت فاصله گیرد. چون اگر چنین سیاستی را در پیش گیرد مردم چرا باید به حماس رأی بدهند؟ در آنصورت حماس یک کپی و تصویر از فتح خواهد بود. اگر قرار باشد حماس همان سیاستی را که فتح در دستور کار خود قرار داده در پیش گیرد، چرا مردم باید به حماس رأی بدهند؟ اگر در درون حماس چنین تحولی صورت گیرد، در واقع به علت اصلی وجودی این جریان در صحنۀ فلسطین خدشه وارد کرده است. حماس قادر نیست این کار را بکند. ممکن است حماس سیاست آرامش را برای دوره ای در پیش گیرد، ولی قادر نیست سیاست جوهری خود را تغییر دهد، چون اساس موجودیت خود را در معرض تهدید جدی قرار می دهد.
نکتۀ دوم اینکه در نگاهی گذرا به تاریخ فلسطین و به ویژه جریان مقاومت اینگونه به نظر میرسد که با گذشت 7 دهه از بحران، مردم فلسطین یاد گرفته اند که صبور باشند و به هر ادعایی برای آزادی شان فرصت می دهند، این فرصت ممکن است چند ساله باشد اما الی الابد نخواهد بود. اگر اقتضای شرایط فعلی اینست که مقاومت فعلاً آرامش را در پیش گیرد، این به مفهوم تغییر سیاست نیست، همانگونه در دهۀ 1990 نیز شاهد آن بودیم. در طول دهۀ 1990 تقریباً عملیات آنچنانی از سوی گروههای مقاومت صورت نگرفت. لذا ممکن است گروههای مقاومت اندکی صحنۀ مقاومت را آرام کرده باشد ولی این به مفهوم عدول از سیاست مقاومت نباید تلقی شود.
نکتۀ سوم اینکه تحولات داخلی حماس در این مقطع قابل توجه است. به نظر من اوضاع به سمتی پیش می رود که خالد مشعل بالاجبار صحنۀ رهبری حماس را به موسی ابومرزوق، سلف خود تحویل می دهد که در آن صورت ابومرزوق هم سلف وی و هم خلف وی خواهد بود.
نکتۀ آخر اینکه کاملاً واضح است که جریان اسلامی درون فلسطین (حماس و جهاد اسلامی) می توانند بهترین بهره را از تحولات صورت گرفته در جهان عرب برگیرند، مشروط بر اینکه متوجه باشند نباید وارد درگیریهای داخلی بین کشورهای اسلامی و همین طور مسائل داخلی کشورهای اسلامی شوند. اگر به این مسئله ورود نکنند و محور روابطشان را با همۀ طرفها اخذ کمک و حمایت همه برای مقابله با رژیم صهیونیستی قرار دهند، من فکر کنم این سیاست عاقلانه و مبتنی بر منافع ملت فلسطین و آزادی فلسطین و قدس شریف است.

 

49263


 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 250840

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
    16 1
    آخه برای چی می گی"مرگ بر..." خوانندۀ محترم. چرا فحش میدی؟ چرا نمی تونی صدای اعتراضت رو با زبان خوش به گوش همه برسانی؟
  • بدون نام IR ۱۲:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
    20 1
    عامل تمام مشکلات داخلی مملکت و تحریم ها و فشارهای اقتصادی و مخالفت با دستیابی به انرژی هسته ای و ... که امروز مردم ما دارند تحمل می کنند بخاطر همین مساله فلسطین و حمایت ایران از اونها بوده. ایران بیش از 30 ساله که داره سنگ همین گروههایی مثل حماس و ... رو به سینه می زنه و جالبه که سر مساله سوریه همین گروهها گذاشتند توی کاسه ایران. به این می گن کاسه داغتر از آش شدن!!!