از سال 1327که این انجمنها شروع به شکل گیری کرده اند آغاز کرده ام و تا سال 1340 رسانده ام. در تحولات سالهای سی و نه و چهل متوجه این نکته شدم که در کنار مبارزات جنبش دانشجوئی نمیتوان از شکلگیری یک حرکت سیاسی مبارزاتی در میان روحانیت و مخصوصا در قشر جوان و طلاب از اواسط دهه سی و تاثیر آن بر جنبش مذهبی دانشجوئی غفلت کرد.
اگرچه پایگاه این جنبش مذهبی نو گرائی در تهران و مسجد هدایت بود و نقش راهبردی مرحوم آیت الله طالقانی در کنار همرزمانش چون مرحوم دکتر سحابی و مهندس بازرگان در روند نوگرائی اندیشه دینی و نیز افزایش روحیه و روند مبارزاتی ضد رژیم شاه تاثیر بسزائی داشت ولی تعدادی از این طلاب سیاسی و مبارز در این سالها نقش اجتماعی خویش را در این مسجد که پایگاه روشنفکری و روشنگری دینی شده بود یافتند و به جامعه سیاسی مبارزاتی پیوند خوردند. تا اینکه فوت مرحوم آیت الله بروجردی و انتخاب مرجع تقلید بعدی هم دریچه ائی از واقعیات جامعه مذهبی را پیش روی سیاسیون و مخصوصا جوانان دانشجوی مذهبی باز کرد و هم باعث نزدیک شدن این دانشجویان و روحانیت سیاسی شد.
دانشجویان که در این سالها روند سیاسی مبارزاتی خود را در چارچوب تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان، نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی طی کرده بودند با فعالیت فدائیان اسلام که ضربه پذیری رژیم شاه را در دوران خفقان بعد از کودتای بیست و هشتم مرداد سال 1332 نشانه رفته بودند گرایش بیشتری به سمت روحانیون مبارز پیدا کرده بودند. مرحوم ایت الله بروجردی اگر چه تحولی در حوزه علمیه قم بوجود آورده بود ولی این چیزی نبود که بتواند پاسخگوی عطش دانشجویان به عنوان قشری از جامعه و نیز خود جامعه بطور عام که دنبال تبیینی جدید از اسلام از جهت اندیشه و نیز نقش پذیری هدایت اجتماعی دین باشد. مخصوصا پاسخ منفی ایشان به درخواست وساطت آیت الله طالقانی و امام خمینی(ره) برای جلوگیری از اعدام شهید نواب صفوی در سال 1336 روحانیت سیاسی را بیشتر به سمت نیروهای مبارزاتی آن زمان سوق داد ولی از طرف دیگر نیز همین نیاز جامعه بود که علیرغم عدم تلاش و یا تمهیدی برای پیدا کردن نقش مرجعیت توسط امام خمینی (ره) در این سال، این دسته از روحانیت با حضور خود در اطراف ایشان توانست نقش اسلام سیاسی و مبارز را در تحولات اجتماعی بصورت بارزتری در آورد و باعث امید قشر دانشجو و سایر نیروهای مبارز علیه شاه شود.
به نظر من مهمترین خصیصه ایشان از جهت رهبری تحولات سیاسی اجتماعی شجاعت و جرئت اخذ تصمیمات خطیر بود که این روحیه اتفاقا در عموم روحانیون سیاسی و مبارز نیز وجود داشت که بیشتر آنها نیز به دیار باقی شتافته اند و آخرین آنها میتوانم به مرحوم آقای محی الدین انواری که از مبارزین فعال علیه رژیم سلطنتی بود اشاره کنم. تا قبل از دهه سی شمسی که مبارزات دانشجوئی شکل و شدت یافت قلب مبارزه علیه رژیم شاه در بازار میطپید و در دوران جدید نیز پشتوانه مبارزات سیاسی اجتماعی دانشجویان بازار بود و چند نفر بودند که در روشن نگه داشتن شعله مبارزاتی بازار نقش تعیین کننده ائی داشتند مانند آیت الله سید رضا زنجانی بانی نهضت مقاومت ملی، مرحوم حاج شیخ جواد فومنی حائری، آیت الله طالقانی، و در مرحله بعدی مرحوم لاهوتی و.... مرحوم انواری از فعالین قیام 15 خرداد 42 و عضو در شورای روحانیت هیئت های موتلفه اسلامی و امام جماعت مسجد چهل تن بازار تهران از آن جمله بودند.
آقای انواری را از قبل از زندان سومم میشناختم ولی اولین بار اوصافش را از دوست عزیزم ابوالقاسم سرحدی زاده در اوایل سال 1356 که من را از انفرادی به سلول شماره شش بند شش کمیته شهربانی که قبلا مرحوم شریعتی در آنجا نگهداری می شد آوردند و وی را نیز از زندان قصر بعد از 12 سال برای تحقیق! آورده بودند، شنیدم ولی چون چند ماه قبل آزاد شده بود توفیق دیدارش در زندان را نداشتم. تا اینکه بعد از انقلاب در حج سال 1361 با آقای انواری و همسر محترمشان همسفر شدم. ایشان رئیس هیئت بود و من نماینده وزارت امور خارجه. در آن سالها سازمان حج به این وسعت نبود و امور حجاج با کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در جده بود که امکان خدمت به این حجم از زائر را نداشت و لذا وظیفه اصلی هیئت هم بیشتر رتق و فتق امور حجاج در فرودگاه جده و نیز شهرهای مکه و مدینه بود.
در این سفر به نکات زیبائی از اخلاق و منش و رفتار یک روحانی مبارز که دوازده سال عمر خود را با هدف و انگیزه از سال 1343 تا 1355 به جرم مشارکت در قتل حسنعلي منصور نخست وزیر شاه در زندان سپری کرده بود اشنا شدم. سئوالاتی از نحوه شکلگیری و تاریخ مبارزه فدائیان اسلام و موتلفه، نحوه رابطه آنان، دلایل سوق پیدا کردن آنان به سمت حرکات و عملیات مسلحانه، جو زندانها در فاصله سالهائی که ایشان در زندان بودند و نیز وضعیت نیروهای مذهبی در این سالها در زندان و شناختش از افراد که خیلی از آنها را در طول زندانهایم نیز دیده بودم، داشتم که برایم فرصت مغتنمی بود تا بپرسم و بدانم که بسیاری از آنها اطلاعاتی جدید و دسته اول بود و هم اکنون انبان دانسته هایم است که در مرور تاریخ آن دوران در صدد استفاده هستم.
آیت الله انواری با آنکه مسائل را جدی میگرفت ولی خنده رو بود و اخلاقی خوش داشت و زندگی را به خود و دیگران سخت نمیگرفت. چنین روحیه ای برای کارهای سیاسی اجتماعی که انسان با طیف گوناگونی از مردم روبرو می شود و باید ملجا و پناه همه باشد یکی از مهمترین خصیصه ها بشمار میرود. باید در مقابل مسائل جامعه سعه صدر داشت و با چنین اخلاق نیکوئی اسلام واقعی را به مردم نشان داد. تحمل، طاقت، نیاز و نیت افراد جامعه متفاوت است، لذا خوشروئی را کنار مسئولیت پذیری و پاسخگوئی قرار دادن میتواند به بسیاری از بی اخلاقیها و تالمات سیاسی- اجتماعی رایج پایان دهد. در مراسم میهمانی عقیقه فرزندم در آذر ماه سال 1364 زمانیکه پسرم را در بغلش قرار داده شد جمله جالبی گفت که همیشه به یاد داریم و امیدواریم محقق شود.
خداوند او را با اولیا الله محشور گرداند و اجر این سالهای زحمات خود و خانواده اش در راه ایران و اسلام را ذخیره آخرت او گرداند. راهی است که همه میرویم و چه خوب که نیک نام و سبک بال برویم.
نظر شما