عقربه ساعت 9:14 را نشان می دهد که مسعود شجاعی کارت زرد دوم را از عبدالمالک بشیر دریافت می کند. حدود ده دقیقه پس از آغاز نیمه دوم است که او آن تکل بیهوده را وسط زمین می زند و سفیدپوش کره ای را نقش زمین می کند. داور لاغراندام سنگاپوری جلو می آید و جلوتر. همه آه می کشند. آه می کشند و آرزو می کنند آن اتفاق نیفتد. ولی می افتد و عبدالمالک بشیر کارت زردش را در می آورد. کارت زرد دوم برای شجاعی را. سپس کارت سرخ را.
بازی از این لحظه تازه آغاز می شود. از ساعت 9:14 شب. برابر هزاران تماشاگر نشسته و این پا و آن پا کرده روی سکوهای استادیوم آزادی. با برتافته شدن دلشوره های میلیون ها نفر برابر تلویزیون ها. زمانی که تیم ناتوان به نظر می رسد. مدافعان سردرگمند و توپ دو بار تیر دروازه مهدی رحمتی را لرزانده. مردان میانی تا آن ساعت پاس قابل اشاره ای ارسال نکرده اند و دژاگه و قوچانی نژاد یک تنه به قلب کره های ها تاخته اند. با این وصف آن تکل، آن کارت و آن اخراج فصل متفاوتی می گشایند. بدل می شوند به هدیه آسمانی. به باز شدن گره های تیم. شعار بیش از حد نیشدار "شجاعی بی غیرت" چنگی به دل بازیکنان می زند و تیم روان تر می شود.
عقربه ساعت روی 9:37 رفته که جواد نکونام دروازه جونگ سونگ ریونگ را باز می کند. پس از ارسال توپ روی دروازه شمالی استادیوم آزادی و دفع ناقص کره ای ها. توپ سرگردان برای شما جایی رفته که باید برود. جلوی پای کاپیتان نکونام. نکونام که برابر لبنان مصیبت بار بوده و برای استقلال هنوز بازی قابل قبولی انجام نداده. جلوی پای او آمده و او کار را تمام کرده. دروازه شمالی را گشوده. ایران یک - کره جنوبی صفر.
بیش از 15 دقیقه تا پایان بازی باقی مانده. بیش از یک ششم یک بازی تمام و کمال. با این وصف این از آن دفعاتی است که دویدن بازیکنان، ضربه زدن ها و زمین خوردن های شان نه بوی شکست که طعم پیروزی دارند. نه عذاب آور که دلنشین هستند. می دانید توانایی ذهنی شان آن قدر بالا رفته که مغلوب نشوند. می دانید می توانند اخراج کروش از کنار میدان را به هیچ بگیرند. کروش که در بازی برابر لبنان هم عصبی بود و معترض. که خنده هایش تدریجا بیش از آن خبر از خونسرد بودنش بدهند بازتابنده عصبی بودنش شده اند. حرکات پا به توپ خلعتبری تازه وارد شده و دژاگه شاداب آن قدر خوب هستند که همه اینها را به هیچ گرفته و ثانیه ها را از کره ای ها بربایند. 5 دقیقه وقت اضافی هم به شما تعلق دارد و نه کره ای ها. عقربه روی 9:56 آمده که داور سنگاپوری سوتش را به صدا در می آورد. تمام. پرچم و نور و بوق و فریاد.
پرده بعدی بلافاصله بالا رفته و نبرد با ازبکستان که در دو امتیازی تان قرار دارد خودنمایی می کند. ازبکستان که نشانه های نظم فوتبال عصر کمونیسم را به رخ می کشد و در نبرد رفت مغلوب تک حمله تان شده. با پاس انصاری فرد و ضربه خلعتبری. دو بازیکنی که در نبرد با کره روی نیمکت نشستند. مثل محمد قاضی مهاجم دیگر. نیمکت نشینی سه مهاجم ملی پوش لیگ ایران و در خشش دژاگه و قوچانی نژاد هشدار داده فوتبال داخلی محصولی برای این جناح خط نداشته. تیمی که در چهار دیدار دو گل زده. فقط دو گل. کره ای ها با همین تعداد بازی نه گل زده اند و ازبک ها چهار گل.
جدول خاطر نشان می کند قدرت ایران با فقط یک گل خورده در خط دفاعی اش نهفته. یادتان هم نرفته مهرداد پولادی شب خوبی را سپری کرده و ترکیب منتظری خوش فکر و حسینی سر زن هم برابر کره نوید بخش بوده اند. ولی نه آن قدر که دو سانتر و دو ضربه سر و دو بار اصابت توپ به دروازه را فراموش کنید. لبنان با چنان ترکیبی تک گل را زده بود. دشواری های خط میانی هم کماکان جلب نظر می کنند. این که آندو تیموریان در نبردهای تن به تن سنگین بود و به نظر می رسید از تکل زدن طفره می رفت. این که محمد نوری که وظیفه ارسال پاس های عمقی و کوتاه را داشت حتی یک پاس هم ارسال نکرد و پس از اخراج شجاعی جایش را داد به ماهینی. ورود ماهینی و نه علی کریمی هم می توانست برای تحلیل گران باب فتحی دیگر باشد در سامان بخشی خط میانی که نیازمند بازنگری برای بازی های بعدی است.
برنده اصلی رسانه ها بودند که ده روز اخیر را جانانه کنار تیم ملی ایستادند و برنده بزرگ تر مردمانی که بار دیگر گوشزد کردند تیم ملی به آنها تعلق دارد. همان کسانی که در تهران برابر ازبکستان و لبنان کنار مردان شان می ایستند و چشم به راه دو دیدار دور از خانه خواهند ماند. هم در میدان قطر که یادآور خاطرات تلخی است، و هم در زمین کره جنوبی. جایی که پسران شان فقط یک بار برنده شده اند. در سال های دوردست. در 1971 و آن هم در دیداری دوستانه. همه این ها یعنی نبرد برای سفر به برزیل 2014 تازه آغاز شده. آغاز شده و چه خوب.
نظر شما