ایران دارای بمب است. من می دانم. من آن را پیدا کرده ام. نه، نه آن بمبی که شما فکر می کنید، این بمب در دورنمایی ساده نهفته است. در دبیرستانها، دانشگاهها و قهوه خانهها. این بمب در جامعه ایرانی در حال شمارش معکوس است و در دهه های آینده منفجر خواهد شد و چهره جمهوری اسلامی را عوض خواهد کرد که من به طور خلاصه آن را "نسل سوم" میخوانم.
نسل اول ، انقلابیونی بودند که در سال 1979 شاه را بر کنار و جمهوری اسلامی را تاسیس کردند.
نسل دوم در دهه 1980، در جنگ عراق علیه ایران شرکت داشتند که 286000 کشته (شهید) و 500000 زخمی به جای گذاشتند.
نسل سوم آن دسته از ایرانیهایی هستند که در سنین میان 16 تا 30 سال قرار دارند و به طور کامل در دوران حکومت اسلامی به بلوغ رسیدهاند. آنها هرگز استبداد مطلقه شاه را ندیدند، (امام) خمینی را درک نکردند و هم اکنون 20 میلیون از آنها وجود دارد، این ها تقریبا یک سوم از جمعیت ایران هستند.
آنها مهم ترین گروه جمعیتی در ایران هستند ، مقصد این نسل، هم اکنون روشن است. در حالی که بعضی از آنها مذهبی محافظه کار هستند، اما برخی این چنین نیستند. آنها جوان، بیقرار، مدرن و اغلب بیکار هستند، چرا که شغل مناسب کافی وجود ندارد. آنها از طریق اینترنت و ماهواره با جهان خارج در ارتباط هستند و آنچه که میبینند دوست دارند. آنها خواهان زندگی خوب، شغل خوب و آزادی و ارتباطات بیشتر با جهان خارج هستند . آنها به اسلام علاقمندند، اما چیز های دیگر را نیز دوست دارند، آنها ضد دین نیستند اما طالب دنیای بهتری هستند...
وقتی ایرانی ها به تلگراف دست پیدا کردند، از آن برای انقلاب مشروطه کمک گرفتند، هنگامی که به تلفن و کاست دست یافتند از آن برای گسترش انقلاب اسلامی کمک گرفتند، اکنون که به اینترنت و تلویزیون ماهوارهای دست یافته اند ، به دنبال چه هستند ...
از مطالب این روزنامه نگار حرفه ای می توان فهمید که چرا طراحان جنگ نرم، مخاطب سطح یک خود را از این نسل انتخاب کرده و کلیه مراکز دگر اندیش داخلی و خارجی ، توجه ویژه و تمرکز اصلی خود را بر این گروه قرار داده اند.آنچه مسلم است پیش بینی او تحقق پیدا نکرده وان شاء الله تحقق نخواهد یافت، امروز ما شاهد نسل سومی هستیم که گوش به فرمان رهبر، آمادگی هر نوع جهادی را در عرصه های مختلف علمی، اجتماعی، نظامی و... دارد، اما بخشی از این گروه هنوز راه خود را نیافته و حرف نسل قبلی خود را درک نمی کنند، این ها خیلی هم غریبه نیستند، بعضی از ایشان فرزند همان هایی هستند که با جان فشانی ، جنگ را اداره کردند ، ولی امروز در اداره فرزندان خود مانده اند، به گونه ای که نه حرف فرزندان خود را می فهمند و نه قادرهستند سخن خود را به آن ها بفهمانند.
با این مقدمات ، به نظر می رسد نهادهای تصمیم گیر، باید به موارد زیر اهتمام ویژه داشته باشند:
1- به توسعه "شکاف بین نسلی" توجه کرده و تدابیر لازم را برای پر کردن آن اتخاذ نمایند.
2- مطالعات میدانی برای شناخت هر چه دقیقتر "خواستهای منطقی و غیر منطقی" این نسل را در دستور کار قرار دهند .
3- در برنامه ریزی های خود ، به خواست های این نسل توجه ویژه کرده و در "برآورده ساختن بخش منطقی"این خواست ها تلاش نمایند.
4- از هر گونه "فرافکنی" و واگذار کردن مسئولیت به عهده دیگری و جستجوی عوامل بعضی از نارضایتی ها در خارج ، پرهیز نموده و هر کس خود را مسئول رسیدگی به این موضوع مهم بداند.
5- با "پذیرش" و قبول بعضی از مشکلات و نارسایی ها، زمینههای بهره برداری طراحان جنگ نرم را کاهش داده و آن ها را خلع سلاح نمایند.
6- از تحلیل های یک جانبه و "سیاه یا سفید کردن شخصیت ها" احتراز کرده و در مورد هر فرد مورد علاقه این نسل ، با ویژگی های خوب و بدش، اظهار نظر نمایند و همه را با یک چوب نرانند.
7- از آن جا که نسل سوم برای پر کردن خلا ذهنی خود، با بهره بردن از وسایل ارتباطی جدید، به دنبال فراگرفتن ارزشهای شناخته شده جهانی است، ارزشهایی که متعالیترین شکل آن را در فرهنگ خودی داریم، به زبان ایشان" بسته بندی" کرده وعرضه نمایند.
8- با توجه به اینکه نسل جدید شاهد انقلاب، جنگ و فرهنگ شهید و شهادت نبوده ، لازم است با " ادبیات مناسب " او ، جانفشانی های صورت گرفته در جریان انقلاب و جنگ و وضعیت زندگی در زمان شاه، به گونه ای برای اوتصویر شود که احساس کند، او هم مدیون خون شهداست. مثل کاری که فیلم "بوسیدن روی ماه" با هنرپیشه نسل سومی خودش می کند. شیدا خلیق در مصاحبه با هفته نامه همشهری جوان(29/7/91) می گوید :
... حالا همه کسانی که رفتند، جنگیدند و شهید شدند، برای من عزیز هستند.نمی خواهم بگویم زندگی روزمره برای من عوض شده، اما آن آدم ها برایم عزیز شدند. حالا می فهمم اگر هشت سال دفاع نمی کردند، من الان بازیگر نبودم. همه این حقیقت ها حالا برایم ملموس شده اند.
9- با تعریف "خطوط قرمز"حرام ها) و "خطوط سبز"(حلال ها) به آن ها اطمینان داده شود که از ایشان انتظار رعایت همین محدوده می رود و آن چه تحت عنوان رعایت احتیاط ، ترک شبهات ومقید بودن به سنت های معمول و بعضا سلیقه ای ، مطرح می شود ( خطوط زرد) ، ربطی به آن ها ندارد.
10- مسئولین مربوط ، توجه داشته باشند هر چه بی توجهی به خواست های این نسل بیشتر باشد ، خطرها و بحران های اجتماعی پیش رو، بیشتر خواهد بود، بر این اساس تاکید های مقام معظم رهبری را جدی گرفته وموجبات تحقق آن ها را فراهم آورند و مانند گذشته
" فقط به تکرار" جملات ایشان بسنده ننمایند.
آخرین رهنمود ایشان در این زمینه ، سخنانشان در جریان سفر به استان خراسان شمالی است که در تاریخ 21/7/91 به مسئولان استان فرمودند:
«خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانون هاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوان ها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهاى هم داشته باشد؛ داشته باشد. بعضى از همین هائى که در استقبالِ امروز بودند ، خانم هائى بودند که در عرف معمول به آنها «خانم بدحجاب» می گویند ؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمان هاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص هاى این حقیر باطن است و نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید.»
21
نظر شما