از همکاری علیرضا قربانی و علی قمصری در کنسرت دیدار باید به عنوان سرفصلی جدید در فعالیت این خواننده یاد کرد. فعالیتی که به دلیل داشتن سبکی متفاوت، میتواند همچون راه رفتن روی لبه تیغ باشد.
چند شب پیش علیرضا قربانی بار دیگر به همراه گروهش، گروه موسیقی اشتیاق روی صحنه حاضر شد و قطعاتی بدیع را در حال و هوای موسیقی تلفیقی-سنتی اجرا کرد. او که چند سالی است گروه اشتیاق را تاسیس کرده است این بار نیز با اجرای قطعات جدید در سالن نمایشگاه بین المللی به روی صحنه رفت. با توجه به اینکه چندسالی است از تاسیس این گروه و کار کردن که قربانی با آن میگذرد احساس کردم که باید دربارهء او و اجراهای اخیرش که قطعا اتفاقات مهمی در موسیقی ایرانی محسوب میشوند بنویسم.
1- اول اینکه همچون دیگر کنسرتهایی که محسن رجبپور برگزاری آنها را به عهده دارد این برنامه هم در نهایت نظم برگزار شد که امیدوارم کنسرتگذاران دیگر هم بیاموزند. دوم اینکه تصورم بر این است که سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی ابدا سالن مناسبی برای برگزاری کنسرت نیست، نه مانیتور بزرگ دارد که حداقل آن تماشاگران بینوایی که حداقل چهل هزار تومان پول دادهاند و به تماشای این برنامه آمدهاند و ردیفهای آخر بهشان رسیده بتوانند گوشهای از سن را ببینند.
از سویی دیگر سن این سالن آنقدر عقب است که ردیفهای جلو هم به سختی شمایی از گروه را میتوانند ببینند. در حالیکه لذت کنسرت به همین چیزهاست وگرنه که آدم سیدی موسیقی دلخواهش را هرکجا که بگذارد با بهترین کیفیت صدا میتواند آن را گوش کند. به هر حال بضاعت اندک موسیقی ایران از سالنهای اجرای موسیقی نکته تازهای نیست و جز امیدواری نمیتوان آرزویی نداشت.
با این حال فکر میکنم مدیران چنین سالنهایی - چه دولتی چه خصوصی فرقی نمیکند - که درآمد خوبی از راه اجاره آنها دارند، ای کاش که بخشی از آن را حداقل به خریداری چند مانیتور بزرگ اختصاص دهند تا اینکه تماشاگر کمی راضیتر از سالن بیرون برود نه اینکه وقتی کنسرت شروع شد، شما در دوطرف سالن، موجی از ادمهایی را ببینید که در حال تغییر صندلیهایشان هستند بلکه بتوانند گوشهای از سن را ببینند و فقط به سر و کلهء تماشاگران صندلیهای جلویی خیره نشوند.
2- فعالیت علیرضا قربانی را از آغاز تا به حال پله به پله دنبال کردهام، از روزگاری که خواننده مهمان ارکستر ملی ایران بود تا الان که خواننده پرآوازهای است و در ایران و جهان کنسرتهای متعددی را برگزار کرده و طرفداران پر و پا قرصی دارد. راستش بر این باورم که قربانی طی یکی دو سال اخیر مسیرش را گم کرده است. به نظر میآید که در حال آزمون و خطاست تا در نهایت به آنچه که میخواهد برسد اما نمیدانم برای این مساله چقدر هزینه پرداخت خواهد کرد؟
«نوگرایی» از آن تیغهای دولبهای است که به راحتی میتواند یک هنرمند را به اوج ببرد و یا برعکس از اوج بیاندازد. در عین حال چنان خوش آب و رنگ است که یارای مقاومت در برابر آن کار سادهای نیست و البته دلیلی هم ندارد. باید فرزند زمانه خویشتن بود و از درجا زدن هیچ کسی چه برسد به هنر خوشش نمیآید، اما باید در تطابق این نوگرایی و سبک شخصی به تعادل رسید و زیباییشناسی آن را رعایت کرد. به خصوص هنرمندی همچون قربانی که صاحب سبک شده است. این همان نکتهء ظریفی است که باید با آگاهی مضاعف با آن برخورد کرد.
تصورم بر این است که علیرضا قربانی از آن دست سرمایههای موسیقی است که چند ویژگی توامان دارد که اصلا به این سادگیها به دست نمیآید. اول اینکه قربانی در اجرای موسیقی سنتی همواره بسیار جسورانه عمل کرده و این نه تنها نشان از تبحر او داشته بلکه بیشک نشانه شجاعتش در انتخاب راه موسیقاییاش بوده است.
دوم اینکه او خوانندهای است که در این وانفسای تنبلی عموما اهالی موسیقی، برای کارش زحمت میکشد، برای هر کنسرتش زمان میگذارد و همچون بسیاری از همکاران هم نسل خود علاقهء وافری به تولید آلبومهای یک هفتهای ندارد. سوم اکه به نظرم یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای اوست این است که قربانی باعث شد که پیوند بسیار خوبی میان جوانترها و موسیقی سنتی ایرانی به وجود بیاید. این در حالی است که سنین بالاتر هم همواره برای صدای او و موسیقیاش احترام قائل بودهاند و او را به عنوان یک خوانندهء پیشتاز و حرفهای قبول داشتهاند.
حالا با این ویژگیها باید بگویم که غرضی جز دلسوزی نقادانه پشت این نوشته نیست و شاید در این مقطع زمانی او باید نگرشی دیگر به کارش داشته باشد. شاید باید قربانی جلوی آینه استادانش، جلوی آینهء سبک شخصیاش و جلوی آینه هوادارانش بایستند و امروز پس از چندسال فعالیت در این گروه از خود بپرسد که آیا این لباس تازهای که بر تن موسیقیاش کرده است به او و سبکش میآید یا نه؟ شاید او هم درگیر «مد» موسیقی تلفیقی این روزها شده و از موسیقی سنتی و تصنیفخوانیها و آوازهای سرراست و اصیل که او و استعدادش در آن نهفته است غافل مانده است. او بیشک صدای بلندتری از کف زدن تماشاگران را در مقایسه با کنسرت یکی دو شب پیش در حافظهاش ثبت کرده است.
با این وجود در خبرها خواندم که کنسرت این گروه در دانشگاه فردوسی مشهد توسط گروههای خودسر لغو شده است. خبری بسیار تاسفبرانگیز و خجالتآور. آن هم درباره یک گروه موسیقی سنتی و آن هم دربارهء خوانندهای که اجراهای او در باب محرم و دیگر مناسبتهای مذهبی شهرهء خاص و عام است و همواره به عنوان یکی از موجهترین چهرههای موسیقی ایرانی شناخته میشود.
5858
نظر شما