اینکه چقدر خبری که میگویم مستند است، نمیدانم. امیدوارم که از بیخ و بن کذب محض باشد. اما به هر حال در وبگردهای دیروز به این خبر رسیدم که گویا در پارهای از ادارات (که امیدوارم زودتر دوخته شوند) زنان شاغل از پوشیدن کفشهای کتانی منع شدهاند. فرض میکنیم خدای ناکرده این موضوع صحت داشته باشد. در چنین شرایطی اتفاقات گوناگونی شکل میگیرد.
مورد اول: بخشنامه
از: فلانجا
به: همه جا
متاسفانه اخیراً گزارش شده که در این اداره برخی از خواهران همکار از کفشهای کتانی استفاده کردهاند. لذا بر کلیه همکاران فکور و برادران غیور در همه واحدهای نزدیک و دور فرض است که با این پدیده محرک، مهلک و ضد بشری با شدتی در خور مبارزه نمایند تا بار دیگر توطئه استکبار جهانی خنثی شده و سریعتر این بساط اباحهگری نیز برچیده گردیده و به طور کلی همه چیز در نطفه خفه شود تا خدای ناکرده فساد تا اقصی نقاطمان نفوذ ننماید. در ادامه متذکر میشود که این بیناموسیها در غیاث آباد ما سابقه نداشته و نخواهیم گذاشت که داشته باشد. در همین غیاث آباد ما یک غلام مقنی داشتیم، یک بار الکی گفتند گویا خواهرش در شهر جواب سلام زنی که کتانی پوشیده بوده را داده است. غلام مقنی رفت فیالفور 7 بسته مرگموش و 20 بسته د.د.ت و به قاعده 3 مشت داروی نظافت خورد تا خودش را از این بیناموسی و بیآبرویی خلاص کرده باشد. حالا ما با آن سابقه درخشان تعصب و غیرت غیاث آبادیمان قبول کنیم این چیزها را؟! حاشا!
مورد دوم: خواستگاری
پدر عروس: آقای محترم صد دفعه گفتم ما به خانوادههای معلومالحال دختر نمیدهیم.
پدر داماد: اولاً اینکه آدم حالش مجهول باشد عیب است معلوم بودن حال که عیبی ندارد. ثانیاً کدام منکر و اشتباهی از خانواده ما سر زده؟
پدر عروس: مگر دختر خالهتون رو از اداره بیرون نکردند؟ خبرها میرسه آقای عزیز.
پدر داماد: خبآره، کار بدی نکرده بود. کتونی پاش بوده بیرونش کردند.
پدر عروس : همینه دیگه. اولش کتونی میپوشن. بعد شیشه و کراک به خودشون تزریق میکنند و بعد هم دختر فراری میشن و یه جامعه رو در راستای اهداف استکبار جهانی با خودشون به تباهی میکشن. خودم یه باجناق دارم که همه فامیلشون چارق و گیوه و پاتاوه میپوشن. حتی میگن دو تا از عموهاش تو غار زندگی میکنند. اگه بنا باشه دختر بدم میدم به اونا که ناموس و غیرت و تعصب و خانواده سرشون میشه، نه شما معلومالحالها. فلذا برین گم شین.
نظر شما