۰ نفر
۳۰ آبان ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۹
روزآمدی از شرایط اولیه مبلغ دینی است

برای تبلیغات دینی صرفا آشنایی با دین کافی نیست، بلکه شناخت مخاطب و زمانه نیز لازم است.

 اسلام در طبقه‌بندی ادیان، به عنوان دین تبلیغی شناخته می‌شود، بر خلاف دین یهود که در آن تبلیغ چندان جایی ندارد و این تنها بنی‌اسرائیل اند که می‌توانند به آن بگروند، اما اسلام چنین نیست. پیامبر بزرگ اسلام(ص) در قرآن مجید، از آن رو که بزرگترین مأموریتش تبلیغ دین بود، به عنوان مبلغ رسالات الهی شناخته شده است. بر همین اساس، افرادی که در جامعه‌ی اسلامی متکفل تبلیغ می‌گردند، کاری پیامبرانه دارند و طبعا مأموریتی بزرگ را بر دوش می‌کشند. در فرهنگ شیعی، به دلایلی این امر بیش از دیگر مذاهب مورد توجه قرار دارد؛ سیره امامان معصوم(ع) در پرداختن به تبلیغ، در حاشیه‌ی سیاسی بودن جامعه‌ی شیعی در ادوار مختلف تاریخی، ستم‌های حاکم و دسته‌ای دیگر از عوامل مزید بر علت بوده‌اند تا شیعه با مقوله‌ی تبلیغ، مواجهه‌ای جدی‌تر بیابد و علاوه بر دین‌شناسان و عالمان روحانی، دسته‌ای به عنوان مبلغین را در جامعه خود بپرورد (گر چه این اصطلاحات هنوز به درستی تعریف نشده‌ٰاند، اما بر اهل فن پوشیده نیست که همه عالمان شیعی، مبلغ اصطلاحی به شمار نمیٰآیند، هر چند دسته‌ای از آنان چنین اند، و همه آنان که به کار تبلیغ روی دارند، لزوما در جرگه عالم دینی داخل نیستند.) ؛ کسانی که با آشنایی اجمالی با بخشی از مباحث دینی، به ویژه فقه و شریعت، به کار تبلیغ در مساجد و تکایا، به ویژه در روستاها و محافل عمومی می‌پردازند و حتی گاهی برخی بدون آشنایی روش‌مند با دین، مخاطب و نیز شیوه‌های تبلیغ، وارد عمل می‌شوند و کرسی‌هایی را در اختیار می‌گیرند بی آن که از صلاحیت لازمه برخوردار باشند.

 تبلیغ، به عنوان یک وظیفه‌ی دینی برای اسلام‌شناسان و متخصصان دین، کارویژه‌ای همیشگی است ولی در جامعه‌ی شیعی، ایام ویژه‌ای نیز به آن اختصاص یافته است که بیش از همیشه مبلغان را به سوی ترویج شریعت اسلامی می‌کشاند. مهم‌ترین این زمان‌ها، ایام محرم است؛ ایامی که امام سوم شیعیان، حسین بن علی (ع) با دسته‌ای از خاندان و اصحابش به ناجوان‌مردانه‌ترین شکل و شیوه در سال شصت و یک هجری به شهادت رسید و بازماندگان آن حادثه نیز به اسارت برده شدند. شیعه طبیعی است که در این ایام به بیان خاطره‌های تلخ تاریخی و علل و انگیزه‌های شکل‌گیری آن بپردازد. این ایام هم مبلغ به عنوان گوینده از حال و هوای دیگری برخوردار است و هم مخاطب به شدت متأثر از فضای معنوی و تاریخی، و همین امر نوع خاصی از تعامل تبلیغی را رقم می‌زند که با دیگر ایام متفاوت است. در این فضا چه بسا عنان‌گسیختگی تبلیغی پیش آید و سودجویانی نیز پای به عرصه نهند و از عواطف جمعی و احساسات مذهبی بهره‌گیری نمایند یا ناخواسته برخی به زعم تبلیغ دین به تحریف دین بپردازند. این جاست که توصیه‌های پیوسته و مناسبتی پیش‌کسوتان و عالمان دردمند لازم می‌نماید تا هم به هوشیارباشی مخاطبان بپردازند و هم به هشداردهی مبلغان.
در روزهای اخیر، جناب حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی، رئیس محترم ستاد اقامه نماز کشور، به بهانه‌ی ورود به آستانه‌ی محرم، در جمع بانوان مبلغ حوزوی و سنتی که با محوریت «آسیب‌شناسی خرافات و موهومات» برگزار شده بود، دغدغه‌مندانه به بیان نکاتی پرداختند که در یک نگاه به دو دسته قابل طبقه‌بندی است؛ تذکرات شایسته و توقعات ناسخته.
اما تذکرات شایسته‌ی ایشان که به راستی قابل تأملند، چنین است:
 اول عدم سخت‌گیری در خصوص مستحبات و درنظرداشت ظرفیت و گنجایش افراد. بی‌تردید هر گونه افراطی نتیجه عکس به دنبال دارد و امروزه که به هر دلیلی اندکی پرسش‌گری معطوف به اساس ارزش‌های دینی پیش آمده است، تأکید بر حواشی و صلابت‌ورزی درباره‌ی آن‌ها، هر چند شاید برای توده‌ی مردم جذبه‌ای داشته باشد، اما برای دسته‌ای دیگر در صورتی موثر است که منطبق با اصول تربیتی القا شود که این هم از عهده‌ی بسیاری از مبلغان خارج است، به همین جهت جناب ایشان مبلغان را از «ادای بزرگان در آوردن» پرهیز دادند.
دوم، توجه بیشتر به دختران جوان و نوجوان به عنوان جامعه‌ی هدف است که مورد تأکید وی واقع شد. بی‌گمان این دسته از افراد که هم به لحاظ سطح دانش و پرسش‌ها، هم به جهت تحول فیزیولوژیکی و هم خطرات فکری و فرهنگی و نیز مسائل اجتماعی در معرض تهدیداتی اند، باید مورد عنایت ویژه قرار گیرند، البته مشروط بر آن که با دانش‌های روانشناسی تربیتی، جامعه‌شناسی، فرهنگ‌شناسی و سنخ‌شناسی در پرتو دین‌شناسی همراه باشد.
نکته‌ی سوم، تأکید بر استفاده از خطبه‌های معتبر در جلسات تبلیغ است. واقعیت آن است که امروزه سخن بر اساس مشهورات یا شنیده‌ها راندن، و به داستان‌ها و روایات مجعول تکیه کردن، و با ادبیات عاطفی و عوام‌پسند حرف زدن، امری شایع و آفتی فراگیر است و لازم است بزرگان دینی و دوست‌داران حقیقت، مبلغان و مدعیان تبلیغ را به شدت از این گونه سخن گفتن زنهار دهند و بر «استناد به منابع و متون متقن» و بهره‌گیری از «خطبه‌های معتبر» توصیه نمایند و الا این چوب حراجی که بر مذهب زده می‌شود، اساسی برای آن نخواهد گذاشت.
چهارمین نکته‌ی شایسته‌ی ایشان، خلاصه و کوتاه سخن گفتن، و مهم‌تر از آن با دلیل و مستند حرف زدن است. وی تأکید می‌کند از آیات و احادیث نیز با ذکر دلیل و سند استفاده کنید. این سخن بسیار ارزشمند است. امروزه با وجود امکان جستجو و در اختیار بودن منابع، دیگر نمی‌توان بی‌دلیل و سند با مخاطب سخن گفت، پس لازم است هر سخنی با پشتوانه‌ی علمی باشد.
پنجم، سنجش یافته‌ها با محک تخصص بزرگان است. این نکته گر چه قابل تبیین‌های مختلف است، اما وجه معقولی دارد که برابر آن می‌توان به ارزیابی یک یافته‌ی دینی دست زد. آدمی گاه در مطالعات خویش به چیزی دست می‌یابد که چه بسا مبتنی بر منطق درستی نباشد (در علوم دینی، دسته‌ای از قواعد به مثابه روش به کار می‌آیند که آزمودن آن‌ها آسان نیست، به همین جهت نگاه به دیدگاه‌های دیگران می‌تواند در شناخت صحیح از ناصحیح به کار آید، بر خلاف دانش تجربی و علوم طبیعی یا ریاضی)، از این رو با عرضه‌ی آن به متخصصین دینی، می‌تواند به صحیح بودن یا ناصحیح بودن آن پی ببرد. در نهایت ایشان به یک نکته‌ی اساسی دیگر اشاره کردند که به راستی آفتی در تبلیغ امروزین عالم تشیع است و آن استناد به رویا، برای ترساندن مردم از یک چیزی یا ترغیب و تشویق‌شان به عملی است. آقای قرائتی فرمودند: «رویای صادقه یک هفتادم وحی است، [اما] بسیاری از خواب‌ها دروغ است، پس خواب‌ها را نقل نکنید و قرآن را که صد درصد وحی است مورد استفاده قرار دهید». این سخن بسیار پسندیده و دقیق است؛ رویا حتی اگر هم صادق باشد، صرفا برای صاحب آن می‌تواند به کار آید و برای دیگری هیچ حجیت ندارد، پس اساسا در سخنرانی‌ها و منابر نباید از آن بهره گرفت؛ چه خواب انسان عالمی باشد یا عامی، و چه از سیدی باشد یا غیر آن، تفاوتی در قابل استناد نبودن آن نیست.
 موارد مذکور از نکات مثبتی است که هر چه جامعه‌ی روحانیت و مبلغان دینی بر آن پای فشرند، جا دارد، اما در سخنان جناب ایشان نکات دیگری وجود دارد که به زعم نویسنده، «توقعات ناسخته» است. این موارد چون از زبان ایشان که در جامعه‌ی ایرانی و مجامع عمومی حوزه به عنوان کارشناس دین شناخته می‌شود و از پشتوانه‌ی رسانه‌ای قوی نیز برخوردار است، صادر شده، جای تأمل و نقد دارد، به این جهت با حفظ احترام، به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
   ۱- ایشان در توصیه‌ی خویش که گویی در آسیب‌شناسی تبلیغ به آن رسیده، از مبلغان می‌خواهد «در موضع‌گیری‌های سیاسی و... خود حجت را فقیه عادل بی‌هوس در نظر بگیرید، حزب و... برای ما حجت نیست، فقیه عادل و بی‌هوس حتی اگر راهش غلط هم باشد حجت دارد». این سخن به راحتی با سنجه‌های عقلی و حتی دینی راست نمی‌آید. البته اگر ایشان مرادشان این بود که در کشاکش سیاسی و جبهه‌گیری‌های داخلی از ولی فقیه تبعیت شود، موجه می‌نمود، اما با چه منطقی می‌توان از مبلغ دینی خواست تا در امور اجتماعی و سیاسی از فقیه عادل پیروی کند تا حتی در صورت غلط بودن راه وی، باز حجت به شمار آید؟ اولا فقیه در امور فقهی تخصص دارد نه در همه‌ی امور و ثانیا با این همه اختلاف‌نظرهایی که در عالم فقها در خصوص مسائل سیاسی وجود دارد، چگونه می‌توان فردی را به حکم تبعیت از هر یک از آنان محق دانست؟ و اساسا این چه توصیه‌ای است که باب فهم سیاسی و درک اجتماعی را به تعطیلی می‌کشاند؟ ضمن این که ایشان به چه دلیلی به بدگویی از حزب روی می‌کنند در حالی که در دنیای امروزی یکی از راه‌های مهم فعالیت مردمی، تحزب است، البته با شرایط خودش!
   ۲- از این گزنده‌تر توصیه به دوری‌گزینی از شعر و تاریخ است که به فرمایش ایشان باید از این دو در کمترین میزان خود استفاده شود! به راستی چرا چنین چیزی به ذهن انسانی می‌رسد که برای شناخت و شناساندن دین نباید از شعر و تاریخ بهره گرفت؟ آیا ناآشنایی با این دسته دانش‌ها تا این حد می‌تواند فردی را به مواجهه با آن‌ها بکشاند؟ برای این نویسنده قابل درک نیست. شعر البته ابزار بیان است و در تاریخ و امروز، به فراوانی در فرهنگ‌سازی و تهییج و تحریک آدمیان به کار آمده است، به همین جهت ائمه‌ی بزرگوار، گاه از شاعری می‌خواستند تا با این ابزارحقی را بیان کند۱ و در قبال آن هدایایی بدانان اعطا می‌کردند و همین زبان شعر بود و هست که آرمان‌هایی را به میان مردم می‌کشاند و سنتی را محفوظ می‌دارد و عمق معنایی را رمزینه به مخاطب القا می‌کند و هیچ زبان دیگری از چنین کارایی برخوردار نیست. اما تاریخ که دیگر فاجعه‌ای است از زبان ایشان! آیا بدون تاریخ می توان پیامبر و ائمه را شناخت؟ آیا بدون مراجعه به تاریخ از حقیقت اسلام می‌توان پرده برداشت؟ مگر جز این است که بخش زیادی از قرآن به تاریخ پرداخته و تأکیدهای زیادی به مطالعه‌ی گذشتگان و سنت پیامبران دارد؟ اگر تاریخ به مطالعه گرفته نشود چه از کربلا و عاشورا و امام حسین و یزید می ماند، چه از شهامت و شجاعت و درایت زینب دیده می‌شود؟ آیا این همه تأکید بر بسندگی قرآن خطرناک نیست و آیا می‌توان از حقیقت شیعه سخن گفت؟ و... شاید اندکی در باب دانش‌ها و معارف بشری مطالعه کردن، گونه‌ی دیگری از سخن گفتن را مجاز دارد. چه خوب است بنا به توصیه‌ی حضرت آقای قرائتی، هر چه به ذهن آمد فورا مطرح نشود، با متخصصان بزرگ در میان نهاده شود تا فاجعه‌ای به بار نیاید که دیگر نتوان مهارش کرد!
   ۳- وی هم چنین به دو مقوله‌ی دیگر اشاره کرد که باز هم چون ضربه‌ای بر گیج‌گاه آدمی است. ایشان فرمودند: «راه رشد شما این است که فیلم نبینید، من از ابتدای انقلاب فیلم ندیده‌ام و روزنامه هم نمی‌خوانم، روزنامه باعث به روز شدن علم شما نمی‌شود، بلکه تفسیر بخوانید، من نه فیلم دیده‌ام و نه روزنامه خوانده‌ام، اما چهل کتاب نوشته‌ام». این که یک فردی فیلم نبیند و روزنامه نخواند، اما از این رسانه‌ها برای القای یافته‌های خویش سالیانی دراز بهره گیرد، خود مایه‌ی شگفتی است و این که بدون این‌ها بتوان کتاب‌هایی متناسب با نیاز روز نوشت، شگفتی مضاعفی است، اما به فرض آن که انسانی در این دوره وجود داشته باشد که از چنین مواهبی خود را بی‌بهره ساخته و هم چنان گمان مفید بودن داشته باشد، آیا موجهی برای کوبیدن این دو و خود الگو نمایی است؟ امروزه مدعیان عرفان‌های کاذب و حتی مدعیان نیابت از امام زمان (ع) به فراوانی از بی‌اعتباری درس و بحث سخن می‌رانند و برآن اند که این چیزها و حتی متون دینی چندان به کار نمی‌آیند و مدعی اند با ارتباط باعالم معنا، به کشف عوالم دنیا راه می‌یابند و از این طرق به خام کردن توده مردم دست می‌زنند و اتفاقا طرفدان پر و پا قرصی دارند و اگر اندکی رسانه‌ی جمعی به کمکشان بشتابد پیروانی بی حد و حصر می‌یابند، آیا می‌توان عمل آنان یا گفته‌های شان را مقرون به واقع دانست و درس و بحث و دین را بی‌ارزش قلمداد کرد؟
فیلم، بسیار زیاد و گوناگون است و شاید برخی از آن‌ها برای دیدن مناسب نباشند، چنان که در میان کتاب‌ها نیز چنین است، اما فیلم‌های خوب که هم چون رسانه‌ای بسیار قوی عمل می‌کنند، اندک نیستند و چه بسا یک فیلم از هزاران سخن‌رانی موثرتر باشد. روزنامه نیز رسانه‌ای برای تبادل اطلاعات و انعکاس دغدغه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و... انسان‌های امروز است و قطعا بی‌اطلاعی از این‌ها، نمی‌تواند افتخار باشد، چون نشان می‌دهد فردی در زمان خویش زندگی نمی‌کند. به نظر می‌رسد کسی که از اول انقلاب تاکنون نه فیلم دیده و نه روزنامه خوانده است، اصلا به آن چه در این دو رسانه وجود دارد، واقف نیست تا بتواند در باره آن‌ها قضاوت کند!
   پایان‌بخش سخن کلامی از امام صادق (ع) باشد که می‌فرماید: «علی العاقل أن یکون عارفا بزمانه۲ بر خردمند است که نسبت به زمانه‌ی خویش آگاه باشد» و نیز می‌فرماید: «لایفلح من لایعقل و لایعقل من لایعلم و ...العالم بزمانه لایهجم علیه اللوابس.۳  کسی که تعقل نمی‌کند رستگار نمی‌شود و او که نمی‌داند، تعقل نمی‌کند و ... انسانی که نسبت به زمانه‌اش آگاه باشد، شبهات بر او هجوم نمی‌آورند.» مرحوم مازندرانی در شرح این حدیث آورده است که انسان عالم، کسی است که از اوضاع زمانه و آداب و رسوم بد آن و هم چنین از پایمال شدن حقوق و ترویج شرور آگاهی داشته باشد و اگر چنین باشد از هجمه‌ی شبهات می‌رهد.
 

  ۱-  کامل الزیارات ابن قولویه، ص ۲۱۰ و ثواب الاعمال شیخ صدوق، ص ۸۴

  ۲- اصول کافی، ج ۲، ص ۱۱۶

  ۳- همان، ج ۱، ص ۲۷

 

کد خبر 258918

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • داود IR ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰
    8 0
    ای کاش حاج اقا کمی هم درباب این مداحان سخن میگفت که این روزها بره کشانشان است و وقت انها را باید از چند ماه پیش گرفت...
  • دکتر حسینی IR ۰۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
    8 0
    با سلام از نویسنده تشکر می کنم و از این که در نقد بعضی ها که خودشان را راهنمای بی اشکال می دانند وارد شدند، البته تا حدی خطر کردند، اما واقعا کار خوبی است. هر کسی نباید در هر مسأله ای حرف بزند. امیدوارم این نوشته ها یک هشداری برای مسئولان باشد تا از هر کسی برای هر برنامه ای دعوت نکنند و هر سخنی را به خواننده نخورانند. خدا یارت باد سید
  • بدون نام IR ۰۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
    8 1
    خود بزرگ بینی آفت خطرناکی است که انسان را به ورطه شرک می کشاند
  • بدون نام IR ۰۵:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۱
    8 1
    پس علت اینکه ما چیزی نشدیم این بوده که فیلم آقای قرائتی را حدود سی سال تماشا کردیم و اخبار ایشان را از روزنامه ها خواندیم ! عجب اشتباهی مرتکب شدیم !
  • بی نام IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 1
    کاش آدرس می دانند تا بدانیم که آقای قرائتی دقیقا کی و کجا این سخنان را گفته و استنادشان به چیست؟ آیا ایشان هم از این و آن نقل سخن می کند یا اینکه خود در جلسه بحث آقای قرائتی حضور داشته یا آن را از رسانه مشاهد کرده یا در روزنامه ای این خبر منتشر شده است؟ می شود هر سخنی را به هرکسی نسبت داد و شروع به نقد آن نمود. اول باید دید که استناد به کجاست؟ مگر مولای متقیان علی ع نفرمودند میان حق و باطل چهار انگشت فاصله است؟
  • فاطمه IR ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
    1 0
    نقد موشکافانه و بسیار جالبی بود ! اصلا از جناب حجه الاسلام قرائتی چنین انتظاری نمی رفت .من زیاد از برنامه های ایشان استفاده می کنم ولی تا حالا چنین چیزهایی از ایشان نشنیده بودم

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین