اینک از آخرین کرانه تدبیر
با نخستین ترانه عشق گذشتهام
و در پیشاروی عزم نوجوان خویش
دریا دریا نیزه و تیغ میبینم
از رنگ و نیرنگ
یاد تو را حزر امان ساختهام
و به معراج عشق تو آمدهام
که خدای گذشته و آینده منی
*
آدمم
که از پارهای گل
با روح ولایت تو جان گرفتهام
و فرشتگان یکسر به نور تو سجده میکنند که از چشمان من میافروزد و در پیش نام تو فرو میافتد که از لبانم میتراود
*
هابیلم
که بهترین داشتههایم «جوانی» را به آتش یاد تو درانداختهام
و میبینی که این آمدنها و رفتنها-
این کهنه شدنها
این بیمار شدنها و پیر شدنها
همه برای توست
*
موسایم
که از فرعون و قارون گریختهام
در دامان خضر آویختهام
دست در گردن هارون انداختهام
و شبان آواره دل را به میقات شبان طور آوردهام
به شوق پارهای نور از دور
آمدهام تا با تو بگویم این عصای چوپانی را به اعجاز سرانگشتان نگاهت چنان کنی که در نیل دنیاطلبی شاهراه امن وصل بگشاید
*
ابراهیمم
که از این خانه به آن خانه گشتهام
ستاره را در پی ماه و ماه را در پی خورشید رها کردهام
و اینک از خاک تو سردرآوردهام
در آتش افتادهام و جز تو نخواستهام
تبر برداشتهام و هر که جز تو را درشکستهام
تیغ «یابی انت و اُمّی» برگرفتهام و به رهنمود بیدارترین خواب دل بر گلوی عزیزان خود نهادهام
*
نوحم
که روزگاران دراز
ریشخند کسان را به سخره گرفتهام
و در برهوت تجدّد
از درد کهنهات سفینه نجات ساختهام
و بر آن همراهان را دوگانه نشاندهام
و از غرقاب گمراهی و تیرهبختی رهاندهام
دو چشم را خیره در نگاه تو
دو پای را رهنورد راه تو
دو دست را آویخته در دامانت دو گوش را به انتظار فرمانت
*
عیسایم
که در هر کوی و بازار
بانگ عشق تو برآوردهام
و به اعجاز نامت
مردگان را زنده کردهام
و اینک مینگری فوج فوج زندگان برخاسته از گور را
که کفن بر خویش پیچیدهاند و با من به پابوس حیات جاوید تو آمدهاند
*
سلیمانم
که از بندگی تو پادشاه جهان شدهام
و بر تخت باد نشسته و کوی تا کوی را به زیر پای کشیدهام
و میبینی که انس و جن در خدمت این خدمتگزاری
صف در صف ایستادهاند
*
و اینک
آدمم، نوحم، ابراهیم، موسایم، عیسایم، سلیمانم
که به درگاه تو فرو افتادهام
و به معراج عشق تو آمدهام
که خدای گذشته و آینده منی
«یاحسین»
به خاک پاک مقدس حضرت سیدالشهدا علیهالسلام<BR>
کد خبر 259400
نظر شما