این روزها یکی دو فیلم شده اند مشکل بزرگ سینمای ما. نه که گوشه گوشه سینما ردیف است و مشکلات ریز و درشت ندارد، نه که تمام کاستی ها و سو مدیریت ها برطرف شده، حالا مانده این یکی دو فیلم که آنها هم اگر سروته شان هم بیاید، همه سینمای مملکت می شود گل و بلبل.
فیلم "یک خانواده محترم" را من هم دیده ام، نظرات خودم را هم درباره آن دارم. بخش هایی از آن را دوست ندارم و بخش هایی را چرا. به لحاظ کیفی هم به گمانم متوسط کمی رو به بالاست. اما اینها اهمیتی ندارد. نظرم درباره فیلم از آن جهت اهمیت ندارد که متاسفانه حالا بحث نقد و ارزیابی زیبایی شناختی اثر درمیان نیست بلکه صحبت سر این است که میزان ضد ملی بودن آن چقدر است؛ به اندازه اعدام دونفر؟ سه نفر؟ یا چهار نفر؟!
متاسفانه وقتی قرار است چیزی را منکوب کنیم و ریشه کسی را بزنیم، پیش از محاکمه، خودمان نیت خوانی می کنیم، حکم صادر می کنیم، انگ ضد ملی و ضد دینی هم می زنیم و فضا را هم به سرعت امنیتی می کنیم که دهان همه بسته شود و وقتی قرار است تاویل های شخصی خود را اصل قرار دهیم راه را بر هرگونه مباحثه می بندیم. درباره "یک خانواده محترم"، این اتفاق به شکل بدی افتاده است.
کاری به این ندارم که "یک خانواده محترم" چقدر فیلم خوبی است یا بدی و یا اینکه چقدر فیلم تلخی است، کاری ندارم به اینکه چرا و چگونه سرمایه گذار فیلم می خواهد و یا ناچار شده خودش را به کلی از آن مبری بداند، نمی دانم چرا مشاور کارگردان سکوت کرده است، نمی دانم چرا تهیه کننده فیلم مجوزها و قراردادهایش را رسانه ای نمی کند. این را هم نمی دانم که مشکل بعضی ها با فیلم چقدر درون آن است و چقدر بیرون فیلم. به خیلی چیزهای دیگرهم کاری ندارم و مسلماً خیلی چیزهای دیگر را هم نمی دانم.
اما می دانم حجم حملات و هجمه ها نسبت به این فیلم، اساساً با ایرادهایی که دارد نامتناسب است. می دانم دوای درد بحرانی که پیش آمده اعدام چهارنفر نیست. می دانم که فیلم را اسراییلی ها علیه ایران نساخته اند. می دانم فیلم های تلخ تر و سیاه تر از این هم در این سالها ساخته شده ولی هرگز چنین جنجالی برنیانگیخته. می دانم قیاس کردنش با "سیصد" و "سنگسارثریا" و "بدون دخترم هرگز" بیانصافی محض است. می دانم بزرگنمایی بیش از حد اشکالات فیلم و ضدملی و ضد دینی خواندن آن اوج بی مسوولیتی است و می دانم که مشکل فیلم با دردنامه و رنجنامه و فحشنامه حل نمی شود.
مسعود بخشی کارگردان فیلم را از نزدیک نمی شناسم ولی می دانم که سال ها در سینمای مستند، مدیر بوده و منطقاً نمی تواند به این سرعت و شدت، خائن به دین و مملکت شده باشد، ضمن اینکه در جلسه پرسش و پاسخ فیلمش در جشنواره کن هم ضمن اشاره به هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و خسارتهای وارده به مردم ایران، گفته: میخواستم با این فیلم، از جنگی حرف بزنم که در غرب نادیده گرفته شد، چرا که منافع غرب با این جنگ تامین شد...) اینجا بخوانید(
می دانم که محمد آفریده تهیه کننده فیلم، سالهای سال در سینما مدیر ارشد بوده، همواره به عنوان مدیری موجه، متعهد و کاربلد در سینما از او یاد می شود و خدمات ماندگاری هم در کارنامه اش دارد. او هم طبعاً نمی تواند خیانتکار باشد گرچه برخی از اشکالات فیلم را قبول دارد. همچنین است مشاور کارگردان، اکبر نبوی. بابک حمیدیان بازیگر اصلی فیلم هم بارها ارادت خود را به دفاع مقدس ابراز کرده است.(اینجا بشنوید)
می دانم به هرحال دیر یا زود همه مان باید مرز میان "نقد اجتماعی مصلحانه و مشفقانه" را با "سیاه نمایی خصمانه و توام با سوء نیت"، به رسمیت بشناسیم و عادت کنیم با برچسب سیاه نمایی، راه را برهر انتقادی نبندیم که این متوقف شدن انتقاد مصلحانه، به سود هیچکس نیست.
می دانم به هرحال دیر یا زود همه مان باید مرز میان "نقد اجتماعی مصلحانه و مشفقانه" را با "سیاه نمایی خصمانه و توام با سوء نیت"، به رسمیت بشناسیم و عادت کنیم با برچسب سیاه نمایی، راه را برهر انتقادی نبندیم که این متوقف شدن انتقاد مصلحانه، به سود هیچکس نیست.
می دانم که ایجاد چنین فضای مسمومی در اطراف یک فیلم، تنها فیلم را بیش از آنچه هست بزرگ می کند و تعداد مشتری های دیدن آن را در داخل و خارج افزایش می دهد، همچنین اقدام نادرست توزیع نسخه غیرمجاز فیلم در گوشه پیاده روها هم نتیجه ای جز این ندارد. این مشتری سازی ها حتی به فرض مشکل دار بودن فیلم، با اهداف مخالفان آن جور نیست و مشکوک می زند!
یک چیز دیگررا هم میدانم. با نمایش این فیلم حداقل برای منتقدان، اهل رسانه و سینماگران، می شود روشن تر درباره اختلاف نظرها و تفسیرو تاویل ها بحث کرد. به گمانم حق، همین باشد که فیلم نه در پستوها و نمایشهای خصوصی و غیرمجاز که بطور شفاف برای کارشناسان و منتقدان و اهل نظر، نمایش داده شود، چه بسا این مساله، راه حل تازه ای جز آنکه فکر می کنیم داشته باشد.
نظر شما