صادق زیبا کلام در یادداشتی در باره حضور انصار حزب الله در فرایند تصمیم گیری وزارت ارشاد نوشت؛ گروه فشار گروهی کوچک هستند که تلاش میکنند تا مسئولین و نهادهای قدرت را برای جلوگیری از برخی سیاستها و اقدامات یا برعکس ترغیب آنان به انجام برخی از امور و اقدامات، تحت فشار قرار دهند.
البته دو تفاوت مهم میان گروههای فشار در ایران با گروههای فشار در جوامع توسعه یافته وجود دارد. نخست آنکه گروههای فشار در جوامع دیگر معمولا مستقل از حاکمیت و اصحاب قدرت هستند. در حالی که در ایران گروه فشار موسوم به «انصار حزبالله» به صورت مرئی و نامرئی با برخی از مراکز قدرت گره میخورند.
علیرغم آنکه در مواردی برخی از اعضای و افراد گروه فشار انصار حزبالله مرتکب اعمال و رفتارهای فراقانونی شدهآند، منتها کمتر از اتفاق افتاده که با آنان برخورد جدی شده باشد. به تعبیر دیگر انصار از یک حاشیه امنیتی برخوردارند. اتصال انصار به برخی از مرکز قدرت به کنار، میرسیم به بخش اصلی: اساسا انصار به عنوان یک گروه فشار به دنبال تحقق کدام احزاب و آرمانهای سیاسی، اجتماعی، تعقیب اهداف و آرمانهای انسانی، طرح مسائلی که به خیر و صلاح جامعه است اما حکومت ما خیلی به آن نمی پردازد ؟در پاسخ میبایستی گفت که انصار حزبالله به عنوان یک گروه فشار از یک مجموعه اهداف آرمانگرایانه مشخص برخوردار نیستند یا اگر هم برخوردار هستند، این اهداف را خیلی مشخص و روشن نه بیان میکنند و نه تاکنون به دنبال تحقق آنها بودهاند. به عنوان مثال، و به عنوان یک جریان اسلامگرای وفادار به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی، انسان انتظار دارد که انصار حزبالله در قبال ظلم، بیعدالتی، فساد ریخته شدن خون ناحق، گرفتار شدن و به زندان افتادن انسانهای بیگناه، پایمال شدن حق و حقوق انسانهایی بیگناه، پایمال شدن حق و حقوق انسانهایی که نمیتوانند از حقشان دفاع کنند و این دست مسائل، احساس مسئولیت نموده و در این موارد بانگ برآورده و تمام قد بایستند. انسان انتظار دارد که انصار حزبالله وقتی ستار بهشتی آنگونه فوت میشود اعتراض کنند؛ وقتی دریاچه ارومیه جلوی چشمان 75 میلیون نفر دارد خشک میشود اعتراض کنند؛ وقتی فساد مالی از در و دیوار مملکت دارد بالا میرود، فریاد بزنند؛ وقتی یک خانواده تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی 60 الی 70 هزار تومان ماهیانه دریافت میکند، انصار خون گریه کند؛ وقتی داستان فساد 3 هزار میلیارد تومانی اتفاق میافتد انسان انتظار دارد که انصار حزبالله یقه چاک کند؛ وقتی ... اما با نهایت تعجب و شگفتی، انصار حزبالله در قبال هیچیک از این مصیبتها خم به ابرو نمیآورد. کانه اینها در یک کشور دیگر اتفاق افتاده و دارند اتفاق میافتند. مسئولیت اجتماعی انصار حزبالله به نظر میرسد که همچون یک شرکت سهامی «مسئولیت محدود» میباشد چراکه به جای همه آنها که گفتیم مسئولیت اجتماعی انصار حزبالله صرفا محدود میشود به یک فیلم سینمایی که وقتی اکران میشود خون انصار حزبالله به جوش میآید و احساس تکلیف و وظیفه شرعی میکند. در همان هفتهای که فیلم فریدون جیرانی، «من مادر هستم» بر روی پردههای سینما ظاهر شد؛ جنازه ستار بهشتی تحویل مادرش گردید. اما چون مسئولیت اجتماعی انصار حزبالله «مسئولیت محدود» است در قبال رویداد دومی انصار حزبالله هیچ موضعی نگرفت اما در قبال اولی دارد از همه توان و قدرتش استفاده میکند که جلوی نمایش «من مادر هستم» را بگیرد. ظرف دو هفته گذشته صدها هزار نفر این فیلم را دیدهاند. آیا همه آنها کافر حربی، بیدین و نامسلمان بودهاند؟ چند نفر از این صدها هزار نفری که فیلم «من مادر هستم» را دیدهاند، همچون انصار حزبالله به این نتیجهگیری رسیدند که این فیلم علیه اسلام است؟ چرا و براساس کدام ضابطه و منطق، اسلامشناسی انصار حزبالله بیشتر و بالاتر از دیگران است؟ چرا و براساس کدام منطق، درک و فهم انصار حزبالله از درک و فهم دیگران از اسلام بیشتر و بالاتر است؟ آیا اعضا و افراد انصار حزبالله سالها دروس و مطالعات اسلامشناسی و ادیان داشتهاند؟ آیا بسیاری از آنها دینشناس، اسلامشناس، مجتهد و مفسر شریعت هستند؟ اگر انصار حزبالله مدافع حقوق اجتماعی، حقوق محرومین، رفع ظلم و فساد و این دست مسائل میشدند (که هرگز در این حوزهها حاضر نشدند گامی بردارند) نیازی به تخصص نبود. اما به عنوان مدافع اسلام و اسلامشناس، موضوع کاملاً فرق میکند. انصار حزبالله به هیچروی نمیتوانند مدعی انحصار اسلامشناسی باشند. نظر آنان در مورد فیلم «من مادر هستم»، حداکثر در کنار نظر دیگران قرار میگیرد. آیا در جامعه یک اجماعی وجود دارد که فیلم فریدون جیرانی ضددین و ضداسلام است؟
ای کاش انصار حزبالله خود را اینقدر عقل کل، مرجع و دینشناس نمیپنداشتند. ای کاش آنان به جای یقه چک کردن برای یک فیلم که معلوم نیست کجای آن ضداسلامی است، احساس مسئولیت در قبال هزار و یک مساله جدی بنیادی جامعه میکردند.
19 301
نظر شما