سهراب احمدیان: این گفت و گو فرصتی شد تا پای حرفهای در د و دلگونه کسی بنشینیم که می گوید: «ذره ای گرایش سیاسی به سمت هیچ جناح، حزب و باندی ندارد» و همه آنچه که در نامه خود به محمود احمدی نژاد نوشته است«فقط از سر دلسوزی برای آینده کشور بوده و برای هریک از بندهای این نامه دلیل علمی و کارشناسی دارد».
پس از منتشر شدن کتاب شازده حمام بود که نام دکتر پاپلی یزدی بر سر زبان ها افتاد و این کتاب با استقبال مواجه شد. پاپلی یزدی اگرچه زاده کویر است و در یزد متولد شده اما با اتمام دوران متوسطه، وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و لیسانسش را در «رشته جغرافیا» از این دانشگاه گرفت. در سال 1355 عازم «پاریس» شد و فوق لیسانس و دکترای خود را از «دانشگاه سوربن » دریافت کرد. وی از سال 1362 عضو «مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه» شد و در همان سال به میهن بازگشت و استاد و مدیر «گروه جغرافیا» در «دانشگاه فردوسی مشهد» شد. وی در سال 1365 «مجله تحقیقات جغرافیایی» را به عنوان اولین مجله تخصصی بخش خصوصی بنیانگذاشت و در دوره هایی به تدریس در «دانشگاه سوربن فرانسه» و «دانشگاه میجیژاپن» پرداخت. «پروفسورپاپلی یزدی» که از سال 1375 در جمع 10 جغرافیدان برتر جهان برگزیده شد و یکی از 10 کرسی «کمیسیون جغرافیای فرهنگی انجمن جغرافیدانان جهان» را به دست آورد از مدافعان تشکیل «اتحادیه کشورهای اسلامی» است. وی در سال 1380 به «دانشگاه تربیت مدرس تهران» رفت. پاپلی یزدی در سال 1380 «پژوهشکده امیر کبیر» و سپس «شرکت مهندسین مشاور آمایش و توسعه شرق»، «انتشارات پاپلی» و «موسسه فرهنگی کاوشگران میراث شرق» را تاسیس کرد. از او علاوه بر کتاب شازده حمام، مقالات علمی و کتاب های تخصصی بسیاری به رشته تحریر در آمده است.
مشروح گفتگوی دکتر پاپلی با خبرآنلاین در ادامه می آید:
* به عنوان اولین سؤال درباره نامه ای که مهرماه امسال به رئیس جمهور نوشتید توضیح بفرمائید و اینکه با چه هدفی این نامه نوشته شد و فکر می کنید مشکلات زیست محیطی کشور به قدری داری اهمیت است که باید این مشکلات را به طور مستقیم و بدون واسطه با رئیس دولت مطرح کرد؟
ببینید! من یک استاد بازنشسته دانشگاه هستم و به هیچ حزب و دار و دسته و گروهی وابسته نیستم و گرایش سیاسی نه هیچ وقت داشته و نه دارم. بحث من در این نامه بیشتر بحث توسعه کشور بوده است چراکه حدود 35 سال است که در دانشگاه درس توسعه و برنامه ریزی شهری و روستایی تدریس می کنم و دغدغه اصلی من توسعه کشوردر قالب و چارچوب قانون اساسی است. احساس می کنم در بعضی امور، امر به معروف و نهی از منکر لازم است و هرکسی وظیفه دارد که برای اصلاح امور تذکر بدهد اما تحولات اخیر در بازار ارز و سکه و به ویژه گرانیهایی که پیش آمده یکی از انگیزههای من برای نوشتن این نامه بود چراکه این گرانیها باعث بیکاری عده زیادی از جوانان این کشور شده است و من دلم می سوزد وقتی که می بینم کسانی که دارای مدارک دانشگاهی بوده و پیش از این شغلی برای خود داشته اند از کار بیکار می شوند و این باعث می شودکه انسان بالاخره در هر جایی و به هر نحوی که میتواند صحبت کند تا بتواند حرفش را به گوش مسؤلان برساند. از این جهت من فکر می کنم نوشتن یک نامه به رئیس جمهور به عنوان یک نفر از جمعیت 75 میلیونی ایران، وظیفه دینی و ملی من باشد.
بنابراین هر انسانی که دلش برای این کشور و خون شهدا می سوزد، وظیفه خودش می داند که امر به معروف و نهی از منکر کند و این امر به معروف و نهی از منکر تنها این نیست که بنده به یک جوان بگویم که تو چه کار کرده ای؟ بلکه به مسؤلان دولت باید بگویم: کاری که دارید انجام می دهید، کار درستی هست یا نیست.
در حوزه محیط زیست هم که در واقع محیط پیرامونی زندگی ماست در حال حاضر مشکلات بسیاری در کشور وجود دارد و مهم ترینش که به آن توجهی چندانی نمی شود مسئله، افت آبهای زیرزمینی است؛ به طوری که در شرق و بخش های مرکزی کشور برداشت بی رویه آبهای زیرزمینی باعث شده است که ما با کمبود آب روبه رو شویم و عملا ناحیه شرقی کشور درحال وابسته شدن به آب های کشورهای دیگر مثل افغانستان است که این خود معضل بزرگی است.
متاسفانه با وجود همه تلاش هایی که می شود، شاهد هستیم که مساحت جنگلها در حال کاهش و دریاچه ها در حال خشک شدن هستند که بخشی از این مسائل مربوط به تغییر اقلیم است اما بخشی از آن به نداشتن طرح و نقشه اساسی و جامع مصوب مجلس برمی گردد. البته در مسائل دیگر نیز من معتقدم همین طرح و نقشه وجود ندارد چراکه به نظر من امروز بزرگترین مشکل کشور، عدم وجود و تصویب طرح آمایش سرزمین است. در حالی که فصل ششم قانون برنامه چهارم دولت را مکلف کرده است که طرح آمایش کشور را آماده کند و به تصویب برساند. این طرح به طور پراکنده در برخی استانها انجام شده ولی طرح ملی هنوز به تصویب نرسیده است.
بروکراسی اداری گرفتاری خاصی را ایجاد کرده است به طوری که در حال حاضر عملا سیستم اداری ما قفل است و کار چندانی انجام نمی دهد و اگر کسی کار اداری و یا نامه ای داشته باشد خود به خود انجام نمی شود و تحقیقاتی نشان می دهد 80 درصد نامه ها به گونهای است که خودمردم باید از این اداره به آن اداره دنبالش بروند.
من برای سازمانی تحقیقاتی انجام دادم که مراحل اداری آن حدود 19 ماه طول کشید اما به محض تغییر مدیریت در آن سازمان، دوباره به من گفته شد که باید دوباره تمام مراحل اداری گذشته را طی کنم! چراکه سیستم اداری ما یک سیستم نیست بلکه وابسته به فرد است و این فرد اگر تازه منصوب شده باشد، به چرخش کار گذشته توجهی نمی کند! نمونه این مثال ها را در هرموضوعی در کشور می توانیم مشاهده کنیم.
یعنی شما فکر می کنید مشکلات کشور با اصلاح نظام اداری حل می شود؟
من فقط این فکر را نمی کنم. مجلس این فکر را می کند و در فصل یک بخش اول قانون برنامه سوم اصلاح ساختار اداری و مدیریت کشور را به تصویب رسانده است. این مسئله در قانون برنامه چهارم و پنجم نیز به خوبی دیده شده است. همچنین اجرای اصل 44 قانون اساسی هم که می تواند تحول اساسی در اقتصاد کشور ایجاد کند از تاکیدات مقام معظم رهبری است. بنابراین بروکراسی یک بحث مخفی نیست و مثلا در امر سرمایه گذاری می بینیم که گرفتن مجوزها چقدر طول می کشد؟
بگذارید این را به شما بگویم که اصلا انگار ایران شده است کشور مجوز! یعنی فردی که می خواهد برای احداث کارخانه و یا حتی مغازه ای سرمایه گذاری کند باید 2 سال دنبال مجوز بدود و این بروکراسی اداری برای دریافت مجوزها و گرفتن وام مردم به ویژه جوان ها را بیانگیزه کرده که دنبال اینگونه کارها نروند بلکه همه یا به دنبال بخر،بفروش هستند و یا به دنبال دلالی می روند چراکه این سیستم اداری، فلج کننده تولید را هم با رکود مواجه کرده است. وقتی که جوانی تحصیل کرده درآمدش یک صدم یک بنگاه دار معاملات املاک نیست. انتظار دارید چه اتفاقی بیفتد؟! چرا جای دور برویم ، در فاصله 100 متری دفتر کار من، فردی مغازه املاک دارد با مساحت6 متر مربع که حداقل قیمت اتوموبیلش یک میلیارد تومان است.می توانید تصور کنید؟!
اما فکر نمی کنید که بین مشکلات اداری با مشکلات زیست محیطی نتوان ارتباط منطقی پیداکرد؟
یکی از مسائلی که احساس می کنیم در این دولت اتفاق افتاده است همین موضوع عزل و نصبهای یک مرتبه ای است. وقتی رئیس جمهور وزیری را بدون اطلاع قبلی عزل میکند، وزیر استاندارش را و استاندار معاونش را با همین شیوه عزل میکند. فکر می کنند که نوعی قاطعیت اداری به خرج داده اند در صورتی که نمی دانند با این گونه اقدامات در کار کشور اختلال ایجاد می شود. وقتی استانداری یک مرتبه عزل می شود، فرماندارها و بخش دارها دلسرد می شوند و بیشتر به فکر تامین زندگی خود می افتند تا حل مشکل مردم.
در حال حاضر مجموعه عواملی از بروکراسی اداری، عدم اعتماد، عدم علاقه و مسؤلیت پذیری کارمندان باعث شده است که سیستمی ایجاد شود با این ذهنیت که به جای اینکه خدمتگذار مردم باشد، خدای ناکرده خود را طلب کار مردم بداند و هرکس پشت میز نشسته فکر می کند فردی که آمده روبه رویش ایستاده و او باید کارش را راه بیاندازد را حتما باید بدواند! وحتی این سیستم به گونه ای شده است که اگر کارمند کار مردم را زود انجام دهد، زیر سؤال می رود که شاید رشوه گرفته باشد و یا ارباب رجوع از قوم و خویشانش بوده که کارش را انجام داده است. مدیرانی هستند که می توانند کاری را 10 روزه انجام دهند اما از ترس اینکه مورد اتهام اطرافیان قرار بگیرند می گویند این پرونده را باید کارشناسان دیگری هم ببینند.مسئله از فرد فراتر است و به پیچیدگی های اداری مرتبط استکه ما باید تحول اساسی در دستورات اداری انجام دهیم. شهرداری ها اکثرا این کار را کرده اند و موفق هم بوده اند. حدود 10 سال پیش کسی که می خواست از یک شهرداری پروانه پایان کار ساختمان بگیرد حداقل 2 ماه باید میدوید و 84 مرحله کار انجام می داد. بسیاری از شهرداری ها الان در ظرف 48 ساعت پایان کار صادر می کنند. کار خودشان و مردم را ساده کرده اند چرا در تشکیلات دولتی همین ساده سازی انجام نشود؟
آقای دکتر پاپلی! با توجه به فرصت کمی که از عمر این دولت باقی مانده است، توصیه های از این دست به چه کار این دولت می آید؟
البته من باید به این نکته اشاره کنم که این روند در این دولت شروع نشده ولی در این دولت شدت گرفته است و این دولت در چندماه باقی مانده، نمی تواند این روند را اصلاح کند. به همین دلیل از این نامه مربوط به دولت آینده است که هرکس بیاید و رئیس جمهور شود باید این بروکراسی اداری فلج کننده و خلاف قانون را اصلاح کند. من معتقدم که این بروکراسی از زلزله بدتر است ، این بروکراسی که ادارات مردم و سرمایه آنها را معطل و جوانها را سرگردان می کند از هر سانحه طبیعی بدتر است. از بی آبی و خشکسالی بدتر است و همین بروکراسی باعث تعطیلی کارخانه ها، دلسرد شدن جوانها و مهاجرت است. این بروکراسی مانع توسعه کشور است، همه بزرگان هم قبول دارند. خود رئیس جمهور هم از بروکراسی ادری ناراضی است و انسان هم ادعا ندارد که ادارات عالی کار می کنند. ولی این دولت برای رفع این معضل کار چندانی نکرده است.حتی اگر قصدو نیتش را هم داشته است در عمل این کار را انجام نداده است.
این بروکراسی حتی باعث می شود که مردم بین فاصله کار کوچک با کار بزرگ تفاوتی قائل نشوند به طوری که مثلا وقتی نان مشکل دارد و مربوط به نانواست، می گویند تقصیر دولت است و شیر مشکل دارد و مربوط به دامدار، کارخانه ها و ادارات مربوطه است می گویند تقصیر دولت است. چون دولت در همه امور دخالت می کند و در همه جا نظر می دهد به همین دلیل مردم دولت را مسؤل هر مشکلی میدانند. حال؛ اگر دولت فرصت، توان و انگیزه اش را دارد که اصلاحاتی انجام می دهد؛ حداقل در این مدت کوتاه که از عمرش باقی مانده است می تواند مدیرانش را تغییر ندهد. البته اگر مدیری خلاف عمده ای انجام داده است، قانون هم به رئیس جمهور و دستگاههای زیربط اختیار داده است که آن مدیر تغییر کند ولی تغییرات سریع بدون علتموجب دلسردی و نگرانی دیگر مدیران می شود.
من برای هریک از مواردی که در این نامه به آن ها اشاره کرده ام، دلیل علمی و کارشناسی دارم. یکی از این موارد موضوع مدارک تقلبی است. ببینید مدرک تقلبی چیزی نیست که من بگویم یک نفر تقلب کرده است بلکه کسی که می خواهد با تقلب مدیر یک اداره یا مدرسه بشود، اعتقاد به راست گویی ندارد و تا آخر عمرش صدها متقلب تربیت می کند و صدها تخلف دیگر انجام می دهد.
امروز می بینیم در بعضی از کشورهایی که دینی و ایمانی هم ندارند رئیس جمهورشان را به خاطر یک خلاف کوچک به دادگاه می کشانند؛ بنابراین کسی که تقلب کرده باید پاسخ گو باشد. من می خواهم بدانم چگونه است که در کنار بعضی از دانشگاههای کشور ما با کمترین مبلغ، پایان نامه آماده دکتری می فروشند و هیچ کس نیست که جلوی این کار را بگیرد. در حالی که وزارت علوم باید طبق قانون این عمل خلاف را پیگیری و کشف کند که چند پایان نامه تقلبی وجود دارد؟ چون مردم دراین کشور فرش زیرپایشان را می فروشند که فرزندشان تحصیل کند. آمده اند موسسات علمی - کاربردی درست کرده اند. بعضی جاها هم می بینید که طبقه بالای یک گاراژ مکانیکی یک موسسه علمی است! یا ساختمانی که کاربری مسکونی دارد، یک شبه موسسه علمی-کاربردی می شود و 600 دانشجویی که درآن تحصیل می کنند فقط با گچ و تخته سرو کار دارند و فاقد هرگونه کارگاه و یا آزمایشگاه استانداردی هستند. در حالی که وقتی این دانشجویان فارغ التحصیل شوند، متوقع می شوند که در این کشور باید چه کاری انجام دهند و نتیجه آن فارغ التحصیلان بیکار می شود.
و دیگر چه عواملی توجیه نوشتن نامه به رئیس جمهور بود؟!
یکی دیگر از عواملی که باعث شد من این نامه را بنویسم گرانی های اخیر بود و اینکه مسؤلان دولتی این گرانی ها را به تحریم های آمریکا نسبت دادند. این حرف بدان معناست که ما خودمان می گوییم آمریکا آنقدر قدرت دارد که می تواند اقتصاد ما را ظرف 20 روز زیر و رو کند اما واقعیت این است که تاثیر تحریم 10 تا 15 درصد است و 85 درصد آن اثرات سوءمدیریت است. وقتی کسی دشمن دارد و می خواهد با تمام کشورهای قدرتمند دنیا در عرصه اقتصادی بجنگد باید بتواند این بحران ها را پیش بینی کند. دولت باید مدیریت ریسک داشته باشد و بتواند با مدیریت خود، از خطر و بحران احتمالی جلوگیری کند، نه اینکه وقتی بحران ایجاد شد، بخواهد آن را مدیریت کند.
سؤال من از آقای رئیس جمهور این است که چرا من باید امروز بعد از 40 سال فعالیت در عرصه علمی احساس فقر کنم؟ در حالی که من شش ساله بودم که پدرم را از دست دادم و مادرم زحمت کشید تا من توانستم درس بخوانم تا از فقر بیرون بیایم اما شما در ظرف 20 روز من را فقیر کردید! حقوق و درآمد من همان اندازه است و با این تورم باید سه برابر درآمدم برای تامین مایحتاج اولیه زندگی ام خرید کنم اما در این وضعیت می بینم که درصد کمی از افراد همین جامعه دارند پولشان از پارو بالا می رود. در حالی که حقوق باز نشستگی من تقریبا همانی که بوده ، مانده است و باز پرداخت بیمههای تکمیلی هم کاهش پیدا کرده است.
من تابع دینی هستم که پیامبرش فرموده است در عجبم از کسی که گرسنه است اما آرام مینشیند! من سؤالم از آقای رئیس جمهور ، مجلس، وزیر و مسؤلان اقتصادی کشور، این است که منِ استاد دانشگاه که 40 سال مبارزه کردم تا از فقر بیرون بیایم چرا باید توسط شما فقیر بشوم؟! شما که در این کار شریک هستید،جواب من را بدهید. اگر زمانی کشور درگیر جنگ و دچار بحران باشد. ما هرکاری که بتوانیم می کنیم و دندان روی جگر می گذاریم ولی اینکه نمی شود من ببینم بنگاههای معاملات ملکی و بنگاههای خرید و فروش اتوموبیل، دلالها و صرافها و کسانی که تحصیل نکرده اند و حتی تحصیلات را مسخره می کردند سوار بر ماشین 700میلیونی شوند، جلوی ما گاز بدهند و من نتوانم سمند قدیمی ام را تعویض کنم. چرا باید همه کارمندها و کسانی که حتی برای امنیت این کشور زحمت می کشند و درآمد معلومی دارند ظرف 20 روز قدرت خریدشان نصف بشود ولی یک درصد کوچکی از جامعه قدرت خریدشان بشود 300 برابر!
بندهِ استاد دانشگاه حاضرم در هرجایی هرکاری از دستم برآید انجام دهم و اگر نیاز باشد حتی در سن 65 سالگی معلم مدرسه ابتدایی در دورافتاده ترین روستای این کشور بشوم اما به شرط آ نکه از آن طرف هم کسانی نباشند که ظرف 20 روز 40درصد درآمد و پول مردم این کشور را ببلعند. این ها چه کسانی هستند که شما سال هاست می گوئید لیست اسامی شان را در اختیار دارید اما اعلام نمی کنید؟ دستگاه قضایی باید اسامی اینها را از رئیس جمهور مطالبه کند.
در این شلوغی های اقتصادی عده ای هستند که این جا زمین دارند اما تبعه آمریکا و اروپا هستند. کسی که پدربزرگش 80 سال پیش در اطراف کلان شهرهایی مثل اصفهان، تبریز و مشهد 30 هکتار زمین داشته است. اما امروز خودش تبعه آمریکا شده است ولی می آید ایران و این زمین ها را به طور غیرقانونی به زمینهای 500 متری و 1000 متری تقسیم می کند ،هیچ گونه کار هم روی این زمین ها انجام نمی دهد بعد پول آن را به صورت ارز هنگفتی از کشور خارج می کند وهیچ کس هم نیست که به او بگوید به چه حساب این کار را انجام میدهد زمینی که اصل آن زراعی بوده وجهاد کشاورزی باید شکایت کند ، شاید هم شکایت کرده است ولی بالاخره ارز از کشور خارج می شود ولی اگر کسی بخواهد این زمین ها را تبدیل به هتل یا رستوران کند و اشتغال ایجاد کند، همین جهاد کشاورزی جلوی او را میگیرد. کسی که آمریکایی شده خاک این کشور را می فروشد و می رود کالیفرنیا و به ریش ما می خندد. در حالی که قانون مدنی برای اتباع کشور خارجی قانون دارد. من از دادستان کل کشور و ریاست قوه قضائیه خواهش دارم برای این مورد فکری بکنند.اگر لازم است بنده حاضرم شخصا به عنوان شاکی وارد عمل شوم.نباید خاک این کشور فروخته و پولش در آمریکا و اروپا خرج شود.
من اگر تنها به فکر خودم باشم باید مثل دیگران سکوت کنم دلیلی ندارد بی خود و بی جهت خودم را مقابل آقای رئیس جمهور قرارا دهم که چه بشود و چه تاثیری دارد؟ ولی وظیفه شرعی و میهنیام می دانم که به اندازه یک نفر که از این هوا و خاک استفاده می کنم. حرفم را بزنم و بازهم تاکید کنم که من نه عضو حزب و دسته ای ام و نه می دانم کدام ها چپ هستند و کدام ها راست؟ من اصلا نمی دانم سردسته اصولگراها و اصلاح طلبها چه کسی است؟ اما به خوبی می دانم که این سرزمین از چه خاک و آبی برخورداست. می دانم کشور خاک کم دارد و خاک حاصل خیز آن محدود است و ما هیچ تشکیلاتی برای حفظ این خاک نداریم. بهترین خاکهای ما در حال تبدیل شدن به ساختمان است! حداقل مثل 500 سال پیش پدران مان فکر نمی کنیم که ده را روی تپه ای که آب ندارد و خاکش خوب نیست بسازیم تا بتوانیم روی خاک خوب کشاورزی کنیم و نان بخوریم.
امروز این وضیعیت خاک، آب ومنابع طبیعی ماست. بالاخره آقای مهندس محمدی زاده، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست هم فرد زحمتکشی است و من نمی گویم که کسی در این کشور کار نمی کند اما یک بلبشوی اداری درست شده است که این بلبشو اداری بدون برنامه است. بزرگترین ویژگی دولت آقای احمدی نژاد در طول این مدت این بوده که نشان داده است یک دولت غیرکارشناسی است. یعنی دولتی است که فی الفور تصمیم می گیرد و می خواهد مشکلات را در ظرف چند دقیقه حل کند؟ مگر شدنی است؟ البته صدها و بلکه هزاران کار کارشناسی در حال انجام وجود دارد ولی صدها کار غیرکارشناسی فی الفوری هم در سفرهای استانی تصویب شده است. کارهایی که هم تورم زاست و هم تکمیل آن مشکل است.
آقای دکتر! پس از نامه ای که به رئیس جمهور نوشتید پاسخی هم برایتان ارسال شده است؟
نه هنوز هیچ پاسخی نیامده است. بالاخره انتظار پاسخ هم نیست. نمی دانم. شاید آقای رئیس جمهور آن قدر گرفتار است که فرصت نمی کند به این نامه ها توجهی کند. انتظار هم نداریم که پاسخ بدهند.
همانطور که مستحضر هستید ؛ یکی از مسائل زیست محیطی که در حال تبدیل شدن به بحران برای کشور است موضوع ریزگردهایی است که چند سالی است از سمت عراق مهمان ناخوانده مردم ما در شهرهای مرزی شده است. به نظر شما این اتفاق بحرانی نتیجه اهمال دولت صدام است؟
من در کتابی با عنوان «دیپلماسی آب ایران» این موضوع را توضیح داده ام و این یکی از مثالهایی است که وقتی دولت به تحولاتی که در کشورهای اطرافش می شود، توجهی ندارد بعد 20 سال گرفتار می شود. بخشی از این ریزگردها هم واقعیت این است که از منطقه شرقی آفریقا می آید اما بخشی از آن هم به دلیل سدهایی است که در ترکیه ساخته شده است. ترکها بیش از 22 سد روی دجله و فرات ساخته اند و انحراف آب ایجاد کرده اند. سوری ها هم انحراف آب ایجاد کردند و نتیجه این شده است که بسیاری از تالاب ها و هورها خشک شده و در نتیجه بخشی از این گرد و غبار از آنجا ناشی می شود و در این موضوع عراق تنها مسؤل نیست.
در آفریقا هم که 50 سال است جنگ و درگیری است و مردم آنجا که اکثرشان فقیر هستند تمام محیط زیست را از بین برده اند و درختها و بوته های گیاهی را سوزانده اند. خشک سالی هم به آن اضافه شده است و بادهای گرم و سوزان گرد و غبار را با خود به صحرای عربستان می آورد. همین مسئله بیانگر این است که ما نه دیپلماسی دورنگری داشته ایم و نه دانشگاههای ما به این مسئله توجه اساسی کرده اند که بگوییم 30 سال پیش استادی در این باره نوشته باشد که اثرات احداث این سدها چیست؟ مقداری هم باید دولت به این موضوع توجه می کرد و برای این مسائل مطالعات کلان داشته باشد. این ریزگردها هم چیزی نیست که با یک مصوبه دولتی حل بشود بلکه باید تصمیمات مشترکی بین ایران،ترکیه،سوریه،عراق و حتی اردن و عربستان باشد و به دنبال راهکارهایی که متخصصان می دهند، باشند هرچند که حل این مشکل احتمالا 10تا 15 سال زمان می برد.
البته این کارها و سدسازی ها در دولت آقای احمدی نژاد شروع نشده است ولی در طول دوره ریاست جمهوری وی هم آن طور که باید با مسئله برخورد نشده است. اصلا من نمی گویم همه گرفتاری ها مربوط به دوره آقای دکتر احمدی نژاد است.بسیاری از گرفتاری ها از 50- 40 سال قبل انباشت شده است ولی در دوره آقای احمدی نژاد مشکلات شدت گرفته است که نمونه اش نوسانات نرخ ارز است.
اثرات سوء رفتارهای زیست محیطی بعد از این دولت مشخص خواهد شد؟
ببینید! ما از دولت هیچ چیزی نمی خواهیم، فقط از دولت می خواهیم که قانون اساسی را اجرا کند. قانون اساسی ما کاملا روشن است و برای بسیاری از مشکلات راه حل دارد. راه حل ها هم تبدیل به قوانین مصوب مجلس و قوانین مجلس هم تبدیل به آئین نامه و ضابطه شده است.
شما به عنوان مثال یک مسئله بیمه را نگاه کنیدکه در کشور ما چه داستانی شده است؟ در حالی که قانون اساسی تکلیف را روشن کرده است و در اصل 29 با صراحت عنوان شده است که بیمه درمانی حق همگانی است اما آیا امروز این اتفاق افتاده است در حالی که اگر همه بیمه باشند، بسیاری از مشکلات حل میشود. در حالی که در حال حاضر انواع شرکتهای بیمه درست شده است اما بنده بازنشسته روز به روز می بینم که بیمه تکمیلی ام کمتر به من پاسخ می دهد. همه حرف ما این است که دولت قانون اساسی و قوانینی که مجلس مصوب می کند را اجرا کند و برای اجرای آن برنامه ریزی داشته باشد.
دولت آینده باید جزو اولویت های اصلی اش تهیه و تصویب طرح آمایش کشور و طرح های جامع توسعه کشور در همه امور باشد. مدیریت باید از جنبه سلیقه ای و فردی تبدیل به جنبه اجرایی و برنامه ای شود. هرکجا این کار شده کشور پیشرفت کرده است. پیشرفت های انرژی هسته ای، نظامی و نانو تکنولوژی که در کشور اتفاق افتاده همه دارای مدیریت و استراتژی توسعه طولانی مدت بوده است. حال؛ چرا در بخش بانکی و مدیریت، فرهنگی- اجتماعی و پراکنش جمعیت براین مبنا عمل نکنیم؟
نکته دیگر اینکه مردم باید بدانند کل درآمد و خرج دولت و کل درآمد و خرج شهرداری ها چقدر است؟ چراکه مسؤلان هرجایی که مردم را دخالت داده اند،پیروزشده اند، نمونه اش در جنگ تحمیلی که اگر مردم نبودند، پیروزی ممکن نبود. امروز هم شهرداری ها در ارتباط نزدیک با مردم هستند و قسمت مهمی از کارها در کشور توسط شهرداری ها انجام می شود.به عنوان مثال شهرداری تهران می گوید دولت سهم خودش از حمل و نقل را نداده است. دولت بیاید این موضوع رایک بار برای همیشه به طور شفاف اعلام کند که سهمش را پرداخت کرده است یا خیر؟ تا سر موضوعی مثل مترو تهران این همه جنجال نشود.
به نظر شما این مشکلات در دولت های گذشته هم وجود داشته و الان به این دولت ارث رسیده است؟
حتما این مشکلات در گذشته نیز وجود داشته است و همان طور که گفتم برخی معضلات متعلق به 50-40 سال قبل است اما من معتقدم اگر مثلا فرض بگیریم دولتهای گذشته هرکدام 20 درصد مشکلات را برای دولت های پس از خودشان به ارث گذاشته اند این دولت 300 درصد مشکلات را به ارث می گذارد. هرگز نمی گوییم که آن دولت ها کاملا بدون اشکال بوده اند. هرچند که در مقطعی آن دولت ها درگیر مسائلی همچون جنگ و مسائل پس از جنگ بوده اند، ولی مهم این است که در آن دولت ها قانون اجرا میشداما این دولت فکر میکند وقتی کاری را اضافه بر قانون انجام می دهد کار خوبی کرده است.بسیاری از معضلاتی که برای کشور و مردم به وجود آمده به این دلیل است که رئیس دولت خواسته زیادتر از قانون کارکند. دولت کاری خواسته است که همه قوانین را بشکند. بنابراین اجرای قانون توام با برنامه ریزی و محاسبات ضرورت دارد.
از نتایج برخوردتان با مردم روستا بگوئید و اینکه آیا این ارتباط موجب خلق کتاب شازده حمام شد؟
من به دلیل علاقه ای که به مردم روستا و عشایر داشتم رساله دکتری خودم را راجع به عشایر ایران انتخاب کردم.یعنی محروم ترین قشر این کشور که بسیار زحمت میکشند اما درآمد کمی دارند. به خصوص من رساله ام را زمانی گرفتم که هنوز دولت پهلوی روی کار بود و اصلا میگفت چیزی به نام عشایر وجودندارد! ولی من به میان آن ها رفتم تا توانستم بیشتر با زندگیو مشکلاتشان آشنا شوم و هنوز هم در کوچک ترین فرصتی که به دست می آورم به روستا می روم.60 تعاونی تاسیس کرده ام و خودم رئیس اتحادیه تعاونیهای خراسان بزرگ هستم و این را برای خودم افتخار می دانم که در مسجد زانو به زانوی روستاییها بنشینم و به درد دل شان گوش دهم. در این مدت 40 سال به دورافتاده ترین روستاهای کشور سفر کردهام و تاکنون حدود 12 هزار روستا را از نزدیک دیده ام .کتاب «خاطرات شازده حمام» را هم که نوشته ام، پرورش آن نوع دیدگاه خاصیکه در کتاب وجود دارد نتیجه سال ها زندگی من با مردم روستاست که دو جلدآن منتشرشده و جلد سومش تمام شده اما پول ندارم که چاپش کنم هرچند 3 سال برایش وقت گذاشته ام!
/2727
نظر شما