حشمتالله فلاحتپیشه، کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی درباره هماهنگی های آژانس و آمریکا می نویسد ؛آژانس از زمان آقای آمانو عملاً یک تعریف سیاسی از کارویژه خود ارائه داده است و به همین دلیل به جای آنکه 1+5 و مشخصا آمریکا نگاهش به آژانس باشد، آژانس دنبالرو 1+5 و آمریکا است. این موضوع باعث تردیدهای ایران نسبت به صداقت آژانس شده است. مشخصا طیف تندرو در 1+5 یعنی کسانی که معتقدند ایران باید هزینه توافق دیپلماتیک احتمالی را بدهد، تلاش میکنند آژانس را مجبور به اتخاذ موضع غیر مسئولانه نسبت به ایران کنند. به همین دلیل است که آژانس اعلام میکند نمیتواند برنامه هستهای ایران را راستی آزمایی کند یا تضمین لازم را در مورد سلامت این برنامه ارائه کند.
براساس این روند، آژانس بر آن است که از خود سلب اختیار و 1+5 و مشخصا شورای امنیت را مختار کند که گروه بازرسان شورای امنیت که برای بازرسی عراق شکل گرفت را برای ایران نیز فراهم کند. این امر موضوع هستهای ایران را که به اندازه کافی پیچیده است، غیرطبیعیتر میکند.
اما مساله آمانو با ایران در راستای چند قطعنامه اخیر شورای امنیت در قبال ایران است. در این قطعنامهها خلاف مقررات آژانس از ایران خواسته شده که غنیسازی را تعطیل کند، اما تعطیلی غنیسازی خلاف حقوق ایران در آژانس است. به نظرم اگر مسیر انتقادی آمانو از قبل انتخاب شده باشد عملا بازرسیها نتیجه نمیدهد. اما طیف جدید دیپلماتهای آمریکا مثل جانکری و حتی خود اوباما موضوع مذاکره با ایران را مطرح میکنند و معتقدند در سال 2013 میلادی باید موضوع هستهای ایران به نتیجه برسد. اگر آژانس هم در این مسیر حرکت کند، طبیعتاً به جای مانعسازی در این زمینه، مسیر را هموار میکند. سابقه گزارشهای قبلی آمانو نشان میدهد که ما نمیتوانیم به این نقش وی امیدوار باشیم، مگر اینکه چراغ سبزی از سوی آمریکا به آژانس داده شده باشد که فعلا داده نشده است.
انتخابات آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری آتی ایران در تحولات بین ایران و آمریکا صاحب نقش است. آمریکاییها در بحث مذاکره با ایران نمیتوانند مثل گذشته فعال باشند و مشکلات متعدد دیگری هم دارند؛ همین امر باعث شده که حتی آنها منتظر نتیجه انتخابات در ایران هم باشند. به همین دلیل است که میبینیم برخی معافیتهای تحریمی برای شش ماه آینده است.
طیف واقعگرایان در ایران و آمریکا در مورد مناقشه هستهای به این نتیجه رسیدهاند که اگر این امکان وجود داشته باشد که راهکار مبتنی بر برد - برد شکل بگیرد، حداقل در زمینههایی مانند جلوگیری از تصاعد بحران میتوانند به نتیجه برسند. براساس این راهبرد، نباید حتماً یک طرف شکست خورده باشد این موضوع به یک تابو تبدیل شده است و هیچکدام از طرفین نمیتوانند خود را قربانی کنند تا تابوی یک طرف دیگر به مجسمه پایداری تبدیل شود. بنابراین تنها راهبرد حاصل جمع مضاعف میتواند در چنین شرایطی شکل بگیرد.
کماکان غرور ابرقدرتی آمریکاییها باعث شده است که این راهبرد در آنجا کارایی کمتری داشته باشد، هرچند در میان طیف جدید دیپلماتهای آمریکایی بحثهای مطرح است که میشود حقانیتهای ایران را مدنظر قرار داد و در قالبی دیپلماتیک به اختلافات پایان داد. اما در میان همه روسای جمهوری گذشته آمریکا غیر از بوش پسر، بحث مذاکره با ایران مطرح بوده است اما پس از مدتی به سمت تهدید یا تحریم گرایش پیدا کرده، بنابراین ایران هنوز دلایل کافی و وافی برای اطمینان از راهبرد جدید آمریکاییها برای مذاکره ندارند.
در کل موضوع ایران و آمریکا در طول چند دهه اخیر کمتر به چنین شرایطی رسیده است که خیلی از تحلیلگران دو طرف، مسائل دیگری مانند مذاکره ایران و 1+5 و مذاکره ایران و آژانس را تبعی از اختلافات ایران و آمریکا میدانند. حتی آقای آمانو هم نگاهش به چراغ سبز اوباماست و به همین دلیل ایشان گاهی موضع سیاسی میگیرد و در برخی مواقع نیز فنی عمل میکند. روز به روز گزارشهای آژانس اهمیت خود را در موضوع مذاکره ایران و 1+5 از دست میدهد. در کل مذاکره ایران با آژانس و همچنین 1+5 در گرو نوع رابطه ایران و آمریکا است. بین ایران و آمریکا ما باید سه سطح یا دیوار را قائل باشیم. زیربنای این دیوار بحث رابطه به هم خورده است که دو طرف هنوز راهبردی برای تجدید رابطه ندارند و خوشبینانه است اگر بگوییم مذاکرات کنونی به این موضوع میرسد. دو طرف برای لایه دوم این دیوار که تنشزدایی است نیز راهبردی ندارند. آن چیزی که اکنون وجود دارد لایه سوم است که لایه نرمتری است و دو طرف میتوانند در آن ورود کنند و آن جلوگیری از تصاعد بحران است. ورود دو طرف به لایه سوم موفقیتی برای دیپلماسی به شمار میآید؛ هرچند همین موفقیت هم به معنای ماندن ایران در شرایط جنگ سرد است.
17301
نظر شما